Baqara_aye (262-263).mp3
7.43M
🚩در بهار قرآن، هر روز ۲۰ دقیقه با تفسیر کلام الله مجید
🔉 بشنوید| تفسیر سوره بقره- آیات ۲۶۲-۲۶۳
استاد فیاض بخش
🔸روز هفتم ماه مبارک رمضان:
امام صادق(ع): «مَلعونٌ مَلعونٌ مَن وَهَبَ اللَّهُ لَه مالًا فلَم يَتَصَدَّقْ مِنهُ بشيءٍ.»
ملعون است، ملعون كسى كه خداوند مالى به او ببخشد و او از آن مال صدقهاى ندهد.
(وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۲۸۰)
╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮
🆔 @mobarz2
╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
سخنرانی های ماه رمضان
4_5791757003449698728.mp3
4.3M
هر روز یک جزء به نیت فرج
تحدیر جزء_ ۷ ☝️☝️☝️
╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮
🆔 @mobarz2
╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
اعمال ماه رمضان
مسیر مؤمنانه
يَا كَثِيرَ الْوَفَاءِ ؛ بنده من ؛ گاهی برای خُودت هم شده بگو دوستم داری ... يَادَائِمَ الْبَقَاءِ .
همیشه موقع سختیا خودت بودی
حرفای نگفتمو شنیدی
خدایا نگاه کن به دلایی که جز تو
هیچکیو ندارن...
@mobarz2
نیازی به شرح آرزو نیست
خدایا همان همیشگی ...
╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮
🆔 @mobarz2
╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
هدایت شده از مسیر مؤمنانه
AUD-20210210-WA0031.mp3
9.26M
#دعای_فرج_صوتی 💚✨
🦋اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفآءُ...
#شبتون_مهدوی
╔═.🍃.════╗
@mobarz2
╚════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿شعباטּ رسید ، آمد ورفت و نیامــدی
🌺پس کی تمام می شود این انتظارما؟
🌿شعبــاטּ نیامدی ، رمضان کن عنایتی
🌺بگذار پا به چشم من ، ای روزه دارما
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
#صبحتون_مهدوی 🌤
#التماس_دعای_فرج 🤲
╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮
🆔 @mobarz2
╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
هدایت شده از یا فاطمه «س»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ امروز ⬇️
⚜ سهشنبه ⚜
☀️ ۱اردیبهشت ۱۴۰۰ خورشيدی
🌙 ۸ رمضان ۱۴۴۲ قمری
🎄 ۲۱ آوریل ۲۰۲۱ میلادی
#دعای_روز_هشتم_ماه_رمضان ⑧
✨ اللهمّ ارْزُقنی فیهِ رحْمَةَ الأیتامِ وإطْعامِ الطّعامِ وإفْشاءِ السّلامِ وصُحْبَةِ الکِرامِ بِطَوْلِکَ یا ملجأ الآمِلین. 🤲
💛 خدایا روزیم کن در آن #ترحم بر یتیمان و#طعامنمودن بر مردمان و #آشکارا سلام کردن و #مصاحبت با کریمان را به فضل خودت #اىپناه_آرزومندان .
╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮
🆔 @mobarz2
╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
هدایت شده از مسیر مؤمنانه
❤️ پاداش عجیب خواندن سوره قدر در زمان افطار و خوردن سحری
🌟 عن أَبِي يَحْيَى الصَّنْعَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَا مِنْ مُؤْمِنٍ صَامَ فَقَرَأَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقِدْرِ عِنْدَ سَحُورِهِ وَ عِنْدَ إِفْطَارِهِ إِلَّا كَانَ فِيمَا بَيْنَهُمَا كَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ.
🔺 حضرت صادق علیه السلام فرمود: هیچ مؤمن روزه داری نیست که در هنگام خوردن سحری و افطارش سوره قدر را بخواند، مگرآنکه بین این دو زمان ثواب کسی را خواهد داشت که در راه خدا در خون خود غلطیده باشد.
📚 بحارالأنوار، ج۹۷، ص۳۴۴ به نقل از اقبال الأعمال
#سلام_امام_زمانم ❤️
🌹زنده می کرد مرا دم بہ دم امید وصال
ورنه دور از نظرت،کشته هجران بودم🍃
🌹 تا مگر یک نفسم بوی تو آرد دم صبح
همہ شب منتظرمرغ سحرخوان بودم 😍
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
#صبحـتون_مهدوی 🌤
#التماس_دعای_فـرج 🤲🏻
╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮
🆔 @mobarz2
╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز ⬇️
⚜ پنجشنبه ⚜
☀️ ۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ خورشيدی
🌙 ۹ رمضان ۱۴۴۲ قمری
🎄 ۲۲ آوریل ۲۰۲۱ میلادی
#دعای_روز_نهم_ماه_رمضان ⑨
✨ اللهمّ اجْعَلْ لی فیهِ نصیباً من رَحْمَتِکَ الواسِعَةِ واهْدِنی فیهِ لِبراهِینِکَ السّاطِعَةِ وخُذْ بناصیتی الى مَرْضاتِکَ الجامِعَةِ بِمَحَبّتِکَ یا أمَلَ المُشْتاقین. 🤲
💛 خدایا قرار بده برایم در آن بهره اى از #رحمت_فراوانـت وراهنمائیم کن در آن به #برهان و راههاى درخشانت و #بگیر_عنانم به سوى #رضایت همه جانبه ات بدوستى خود #اىآرزوى_مشتاقان.
╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮
🆔 @mobarz2
╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
اعمال ماه رمضان
4_5791757003449698738.mp3
4.2M
هر روز یک جزء به نیت فرج
تحدیر جزء_ 9 ☝️☝️☝️
╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮
🆔 @mobarz2
╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
اعمال ماه رمضان
Baqara_aye (263-264).mp3
7.27M
🚩در بهار قرآن، هر روز ۲۰ دقیقه با تفسیر کلام الله مجید
🔉 بشنوید| تفسیر سوره بقره- آیات ۲۶۳-۲۶۴
استاد فیاض بخش
🔸روز نهم ماه مبارک رمضان:
پیامبر اعظم(ص): «ما نَقَصَ مالٌ مِن صَدَقَةٍ قَطُّ، فأعطُوا ولا تَجبُنوا.»
هيچ گاه مالى بر اثر صدقه دادن كم نشده است. پس عطا كنيد و نترسيد.
(تحف العقول، ص۲۸۲)
╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮
🆔 @mobarz2
╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
سخنرانی های ماه رمضان
✨﷽✨
🌼توصیه های آیت الله بهجت(ره) برای شفا بیماری های صعب العلاج
🌹معظم له توصیه می کردند این کارها را به این نیّت که اگر مردن بیمار، حتمی نیست، و به وسیله این دعاها شفا می یابد، انجام دهید:
1️⃣مقدار کمی از خاک پاک مدفن سیّدالشهدا(علیه السّلام)را در آب زمزم مخلوط کرده و هفتاد مرتبه سوره«حمد» بر آن بخوانید و در نوبت های متعدد، هر روز به بیمار بخورانید، تا زمانی که شفا یابد.
2️⃣به فقیران«متعدد»صدقه بدهید، گرچه صدقه ای که به هر کدام میدهید، کم باشد.
3️⃣ روزی هفت بار سوره«حمد»را به نیّت شفای او بخوانید.
4️⃣ هر کس نزد بیمار می رود، برای شفایش سوره«حمد» بخواند.
5️⃣بیمار را به مشاهد مشرَّف«مزار معصومان(علیهم السّلام)» و … ببرید و اگر نمی تواند، همین طور نیّت و توجّه کند که به آن مشاهد رفته و زیارت کند، و همین که نیّت شفا یافتن به آن زیارتگاه برود، کافی است.
6️⃣در حضور بیمار، مرثیه بخوانید به طوری که او منقلب و متأثر شود.
7️⃣ حدیث کساء را (مکرَّراً) برای شفای او بخوانید.(و هنگام خواندن در مجلسی که این حدیث را می خوانید، عود روشن کنید(.
و....
📚 عرفان و عبادت، تالیف آیت الله عباس محفوظی، صفحه ۳۹۲
╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮
🆔 @mobarz2
╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #کلیپ_تصویری
✍سخنرانی دکتر رفیعی
💠موضوع: بهشتی هستی؟
╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮
🆔 @mobarz2
╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
مسیر مؤمنانه
✫⇠قسمت :7⃣0⃣1⃣ در همین موقع، مردی از ته کوچه بدوبدو آمد طرفمان. یک جارو زده بود زیر بغلش و چند تا ک
به سراغم آمد. درِ خانه همسایه را زدم و ماجرا را برایش تعریف کردم. زن هم می ترسید پا جلو بگذارد. خواهش کردم بچه ها را نگه دارد تا بروم صمد را خبر کنم. زن همسایه بچه ها را گرفت. دویدم سر خیابان. هر چه منتظر تاکسی شدم، دیدم خبری از ماشین نیست. حتی یک ماشین هم از خیابان عبور نمی کرد. آن موقع خیابان هنرستان از خیابان های خلوت و کم رفت و آمد شهر بود. از آنجا تا آرامگاه بوعلی راه زیادی بود. تمام آن مسیر را دویدم. از آرامگاه تا خیابان خواجه رشید و کمیته راهی نبود. اما دیگر نمی توانستم حتی یک قدم بردارم. خستگی این چند روزه و اسباب کشی و شب نخوابی و مریضی معصومه، و از آن طرف علّافی توی بیمارستان توانم را گرفته بود؛ اما باید می رفتم. ناچار شروع کردم به دویدن. وقتی جلوی کمیته رسیدم، دیگر نفسم بالا نمی آمد. به سرباز نگهبانی که جلوی در ایستاده بود، گفتم: «من با آقای ابراهیمی کار دارم. بگویید همسرش جلوی در است.»
سرباز به اتاقک نگهبانی رفت. تلفن را برداشت. شماره گرفت و گفت: «آقای ابراهیمی! خانمتان جلوی در با شما کار دارند.»
صمد آن قدر بلند حرف می زد که من از آنجایی که ایستاده بودم صدایش را می شنیدم.
می گفت: «خانم من؟! اشتباه نمی کنید؟! من الان خانم و بچه ها را رساندم خانه.»
مسیر مؤمنانه
به سراغم آمد. درِ خانه همسایه را زدم و ماجرا را برایش تعریف کردم. زن هم می ترسید پا جلو بگذارد. خواه
قسمت :2⃣1⃣1⃣
رفت روی لبه دیوار از آنجا پرید توی حیاط. کمی بعد سرباز در را باز کرد. گفت: «هیچ کس تو نیست. دزدها از پشت بام آمده اند و رفته اند.»
خانه به هم ریخته بود. درست است هنوز اسباب و اثاثیه را نچیده بودیم. اما این طور هم آشفته بازار نبود. لباس هایمان ریخته بود وسط اتاق. رختخواب ها هر کدام یک طرف افتاده بود. ظرف و ظروف مختصری که داشتیم، وسط آشپزخانه پخش و پلا بود. چند تا بشقاب و لیوان شکسته هم کف آشپزخانه افتاده بود.
صمد با نگرانی دنبال چیزی می گشت. صدایم زد و گفت: «قدم! اسلحه، اسلحه ام نیست. بیچاره شدیم.»
اسلحه اش را خودم قایم کرده بودم. می دانستم اگر جای چیزی امن نباشد، جای اسلحه امنِ امن است. رفتم سراغش. حدسم درست بود. اسلحه سر جایش بود. اسلحه را دادم دستش، نفس راحتی کشید. انگار آب از آب تکان نخورده بود. با خونسردی گفت: «فقط پول ها را بردند. عیبی ندارد فدای سر تو و بچه ها.»
با شنیدن این حرف، پاهایم سست شد. نشستم روی زمین. پول ژیانی را که چند هفته پیش فروخته بودیم گذاشته بودم توی قوطی شیرخشک معصومه. قوطی توی کمد بود. دزد قوطی را برده بود. کمی بعد سراغ چند تکه طلایی که داشتم رفتم. طلاها هم نبود.
قسمت 3⃣1⃣1⃣
صمد مرتب می گفت: «عیبی ندارد. غصه نخور. بهترش را برایت می خرم. یک کم پول و چند تکه طلا که این همه غصه ندارد. اصلِ کار اسلحه بود که شکر خدا سر جایش است.»
کمی بعد صمد و سرباز رفتند و من تنها ماندم. بچه ها را از خانه همسایه آورده بودم. هر کاری کردم، دست و دلم به کار نمی رفت. می ترسیدم توی اتاق و آشپزخانه بروم. فکر می کردم کسی پشت کمد، یخچال یا زیر پله و خرپشته قایم شده است. فرشی انداختم گوشه حیاط و با بچه ها نشستم آنجا. معصومه حالش بد بود؛ اما جرئت رفتن به اتاق را نداشتم.
شب که صمد آمد، ما هنوز توی حیاط بودیم. صمد تعجب کرده بود. گفتم: «می ترسم. دست خودم نیست.»
خانه بدجوری دلم را زده بود. بچه ها را بغل کرد و برد توی اتاق. من هم به پشتوانه او رفتم و چیزی برای شام درست کردم. صمد تا نصف شب بیدار بود و خانه را مرتب می کرد.
گفتم: «بی خودی وسایل را نچین. من اینجابمان نیستم. یا خانه ای دیگر بگیر، یا برمی گردم قایش.»
خندید و گفت: «قدم! بچه شدی، می ترسی؟!»
گفتم: «تو که صبح تا شب نیستی. فردا پس فردا اگر بروی مأموریت، من شب ها چه کار کنم؟!
احمدی@:
قسمت :4⃣1⃣1⃣
#فصل_دوازدهم
گفت: «من که روی آن را ندارم بروم پیش صاحب خانه و خانه را پس بدهم.»
گفتم: «خودم می روم. فقط تو قبول کن.»
چیزی نگفت. سکوت کرد. می دانستم دارد فکر می کند.
فردا ظهر که آمد، شاد و سرحال بود. گفت: «رفتم با صاحب خانه حرف زدم. یک جایی هم برایتان دیده ام. اما زیاد تعریفی نیست. اگر صبر کنی، جای بهتری پیدا می کنم.»
گفتم: «هر طور باشد قبول. فقط هر چه زودتر از این خانه برویم.»
فردای آن روز دوباره اسباب کشی کردیم. خانه مان یک اتاق بزرگ و تازه نقاشی شده در حوالی چاپارخانه بود. وسایل چندانی نداشتم. همه را دورتادور اتاق چیدم. خواب آرام آن شب را هیچ وقت فراموش نمی کنم. اما صبح که از خواب بیدار شدم، اوضاع طور دیگری شده بود. انگار داشتم تازه با چشم باز همه چیز را می دیدم. آن طرف حیاط چند تا اتاق بود که صاحب خانه در آنجا گاو و گوسفند نگه می داشت. بوی پشم و پهنشان توی اتاق می پیچید. از دست مگس نمی شد زندگی کرد. اما با این حال باید تحمل می کردم. روی اعتراض نداشتم.
شب که صمد آمد، خودش همه چیز دستگیرش شد. گفت: «قدم! اینجا اصلاً مناسب زندگی نیست. باید دنبال جای بهتری باشم.
قسمت :5⃣1⃣1⃣
#فصل_دوازدهم
بچه ها مریض می شوند. شاید مجبور شوم چند وقتی به مأموریت بروم. اوضاع و احوال مملکت رو به راه نیست. باید اول خیالم از طرف شما راحت شود.»
#فصل_سیزدهم
صمد به چند نفر از دوستانش سپرده بود خانه مناسبی برایمان پیدا کنند. خودش هم پیگیر بود. می گفت: «باید یک خانه خوب و راحت برایتان اجاره کنم که هم نزدیک نانوایی باشد، هم نزدیک بازار؛ هم صاحب خانه خوبی داشته باشد تا اگر من نبودم به دادتان برسد.»
من هم اسباب و اثاثیه ها را دوباره جمع کردم و گوشه ای چیدم.
چند روز بعد با خوشحالی آمد و گفت: «بالاخره پیدا کردم؛ یک خانه خوب و راحت با صاحب خانه ای مؤمن و مهربان. مبارکتان باشد.»
با تعجب گفتم: «مبارکمان باشد؟!»
رفت توی فکر. انگار یاد چیزی افتاده باشد. گفت: «من امروز و فردا می روم مرز، جنگ شده. عراق به ایران حمله کرده.»
این حرف را خیلی جدی نگرفتم. با خوشحالی رفتیم و خانه را دیدیم. خانه پشت انبار نفت بود؛ حاشیه شهر. محله اش تعریفی نبود. اما خانه خوبی بود. دیوارها تازه نقاشی شده بود؛ رنگ پسته ای روشن. پنجره های زیادی هم داشت. در مجموع خانه دل بازی بود؛ برعکس خانه قبل. صمد راست می گفت.
🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
قسمت :6⃣1⃣1⃣
صاحب خانه خوب و مهربانی هم داشت که طبقه پایین می نشستند. همان روز آینه و قرآن را گذاشتیم رو
هدایت شده از مسیر مؤمنانه
AUD-20210210-WA0031.mp3
9.26M
#دعای_فرج_صوتی 💚✨
🦋اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفآءُ...
#شبتون_مهدوی
╔═.🍃.════╗
@mobarz2
╚════.🍃.═╝
❣السلام علیک یا صاحب الزمان
نامت بلند و اوج نگاهت همیشه سبز ؛
آبیترین بهانه دنیای من سلام!
قلبی شکسته دارم و شعری شکستهتر،
اما نشسته در تب غوغای من سلام!
ما بیحضور چشم تو این جا غریبهایم
دستی، سری تکان بده، مولای من ؛سلام!
تقدیم چشمهای تو این شعر ناتمام
زیباترین افق به تماشای من سلام!
╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮
🆔 @mobarz2
╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ امروز ⬇️
⚜ سهشنبه ⚜
☀️ ۳اردیبهشت ۱۴۰۰ خورشيدی
🌙 ۱۰رمصان ۱۴۴۲ قمری
🎄 ۲۳ آوریل ۲۰۲۱ میلادی
#دعای_روز_دهم_ماه_رمضان ⓪①
✨ اللهمّ اجْعلنی فیهِ من المُتوکّلین علیکَ واجْعلنی فیهِ من الفائِزینَ لَدَیْکَ واجْعلنی فیهِ من المُقَرّبینَ الیکَ بإحْسانِکَ یاغایَةَ الطّالِبین. 🤲
💛 خدایا قرار بده مرا در این روز از #متوکلان بدرگاهت و مقرر کن در آن از #کامروایان حضرتت و مقرر فرما در آن از #مقربان درگاهت به احسانت #اىنهایت_همت_جویندگان
╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮
🆔 @mobarz2
╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
4_5791757003449698725.mp3
3.74M
هر روز یک جزء به نیت فرج
تحدیر جزء_ ۱۰ ☝️☝️☝️
╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮
🆔 @mobarz2
╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
اعمال ماه رمضان