eitaa logo
مبشران غدیر🇵🇸
2.2هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
2.8هزار ویدیو
101 فایل
ارتباط با مدیر کانال👇🏻 @molayaamAli @sarbaze_mojahed شهر دانایی 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3625058340C7193ef4e1a
مشاهده در ایتا
دانلود
. 💳 واریز مبلغ ١۵٠ هزار تومان 🎁 جایزه نفر سوم پویش 🌷 خانم فهیمه گل‌محمدی ان شاالله که مبارکشون باشه💐 @mobasheran_ir 🏴
مبشران غدیر🇵🇸
✨ناقوس‌ها به صدا درمی‌آیند✨ 📒 کتابی درباره امام علی علیه‌السلام 🔺 این کتاب داستان دلدادگی یک کشیش
. 1⃣ 👤 میخائیل ایوانف، کشیشی نبود که حین سخنرانی‌اش، مکثی طولانی داشته باشد و یا زل بزند به مرد جوان غریبه‌ای که انتهای سالن ایستاده بود و با چشم‌های بادامی‌اش به او نگاه می‌کرد. فکر کرد مرد غریبه، تاجیک یا از آذری زبان هاست که گاهی برای درخواست کمک، به کلیسا می‌آیند.⛪️ 🔹 کشیش عرق پیشانی اش را با دستمالی که در دست راست می فشرد پاک کرد، چشم از مرد غریبه گرفت و به سخنرانی اش ادامه داد. بعد مکثی کرد و نفس بلندی کشید. بار دیگر نگاهش به مرد غریبه افتاد که کیف سیاه رنگ نسبتا بزرگی را به سینه اش فشرده بود و با چهره ای مضطرب و نگران ، به او خیره شده بود.⚡️ 🔸یک مرد غریبهٔ مسلمان با یک کیف سیاه در یک کلیسای ارتدکس، چیزی نبود که کشیش بتواند از کنار آن به راحتی بگذرد. از فکرش گذشت که یک مرد چینی ممکن است به قصد شومی وارد کلیسایش باشد و دست به اقدامی تروریستی بزند. این فکر او را واداشت تا هرچه زودتر به سخنرانی‌اش پایان دهد. 🔺نگاهش را از جمعیتی که دستهای‌شان را به حالت دعا مقابل سینه‌هایشان گرفته بودند، به جوان غریبه دوخت که حالا صورتش از ترس با هیجان و شاید هم از گرمای داخل سالن، کمی سرخ شده بود. دست‌هایش را مقابل صورتش گرفت و سخنرانی‌اش را با چند دعا به پایان برد.🤲🏻 سپس صلیبی به سینه کشید و از پشت تریبون کنار رفت و در فضای باز مقابل محراب ایستاد. جمعیت در صفی منظم و آرام از مقابل او عبور کرد و او دست بر سر آن ها می کشید و تبرک شان می کرد. ↩️ ادامه دارد... 📚انتشارات عهدمانا @mobasheran_ir 🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
࿐᪥•💞﷽💞•᪥࿐ ✍امام علی علیه السلام: تنها کسی به نعمت های آخرت میرسد ، که در مقابل گرفتاریهای دنیا صبر و شکیبایی داشته باشد. 👌💯 📕 [غررالحکم جلد ۶ حدیث ۱۰۷۵۲] @mobasheran_ir 🌤
مبشران غدیر🇵🇸
🍃 🌹 🍃 🌹 🍃 🍃 حکمت2️⃣8️⃣3️⃣ ✅ارزش سڪوت (اخلاقى، تربيتى ) وقال علیه السلام:لاَ تَقُلْ مَا لاَ تَعْل
🍃 🌹 🍃 🌹 🍃 🍃 حکمت3️⃣8️⃣3️⃣ ✅تلاش در اطاعت و بندگى (اخلاقى، تربيتى) وقال علیه السلام:اِحْذَرْ أَنْ يَرَاکَ اللّهُ عِنْدَ مَعْصِيَتِهِ وَ يَفْقِدَکَ عِنْدَ طَاعَتِهِ فَتَكُونَ مِنَ الْخَاسِرِينَ، وَ إِذَا قَوِيتَ فَاقْوَ عَلَى طَاعَةِ اللّهِ، وَ إِذَا ضَعُفْتَ فَاضْعُفْ عَنْ مَعْصِيَةِ اللّهِ. امام(عليه السلام) فرمود: برحذر باش از اين كه خدا تو را نزد معصيتش حاضر ببيند و نزد طاعتش غايب كه از زيان كاران خواهى بود، و هرگاه قوى و قدرتمند مى شوى قدرت بر اطاعت خداوند داشته باش و هرگاه ضعيف و ناتوان مى گردى در برابر معصيت خداوند ضعيف و ناتوان باش. با ما همراه باشد با نشر📚 و ورود به 🆔 https://eitaa.com/tafsirehekmatha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 💳 واریز مبلغ ١٠٠ هزار تومان 🎁 جایزه متن برگزیده پویش 🌷 خانم مائده صفری ان شاالله که مبارکشون باشه💐 @mobasheran_ir 🏴
تمرین کنیم بهمون حرف زدن، ناراحت نشیم! آیت الله مجتهدی تهرانی: موعظه ی دو کلمه ای حاج شیخ حسنعلی نخودکی رو گوش بدید ، اندازه یه کتاب اخلاق هست: «مرنج و مرنجان»❗️ بهش گفتن آقا مرنجانش راحته، من یه کاری کنم که شما از دست من ناراحت نشین ، مالِ شما رو نخورم، غیبت شما رو نکنم ، بی احترامی نکنم..‌ ولی مرنج رو چیکار کنم ، اون آقا به من اهانت کرده چیکار کنم؟ فرمودند که: «خودت رو کسی ندون!» 👈علت اینکه ماها می رنجیم اینه که خودمون رو کسی میدونیم! تمرین کنیم بهمون حرف میزنن ناراحت نشیم! تمرین کنیم خودمون رو کسی ندونیم! که زودرنجی منشاء تمام دلخوری‌ها و کدورت‌هاست...👌 من اگر دلم دریا باشه از پرتاب یک سنگریزه به هم نمیریزم... درسته؟ اما اگر ظرف قلبم اندازه مشت دستم بیشتر نیست، یک سنگی انداختند، حتما دردش میآید و به هم میریزد... آدم ها گاهی دیگران را ناراحت می‌کنند‌، تمرین کنیم نرنجیم... اگر کسی قلب آرام و امن پیدا کرد همه در ساحل دلش آرام می‌گیرند...🦋 @mobasheran_ir 🌤
مبشران غدیر🇵🇸
#ناقوس‌ها_به_صدا_درمی‌آیند. 1⃣ #قسمت_اول 👤 میخائیل ایوانف، کشیشی نبود که حین سخنرانی‌اش، مکثی طولا
. . 2⃣ 🔵 سالن کلیسا که خالی شد، کشیش فرصت یافت تا با دقت بیشتری به مرد غریبه نگاه کنند. مرد حدود سی سال داشت و شبیه فروشندگان پوشاک بود. غریبه با قدم های آهسته جلو آمد. نگاه کشیش از چهرهٔ مضطرب مرد به کیف سیاه چرمی دوخته شد که غریبه آن را به سینه اش فشرده بود . وقتی مقابل کشیش رسید، پرسید : « شما... شما پدر میخائیل ایوانف هستید؟ » کشیش تبسّمی کرد و پاسخ داد : « بله پسرم ! من میخائیل ایوانف هستم ، با من کاری داشتید ؟ غریبه نفس بلندی کشید. اضطراب چند لحظه پیش از نگاهش رخت بست. کشیش اما هنوز با تردید و ابهام به او نگاه می کرد. غریبه با نگاهش به کیف اشاره کرد و گفت : « من یک کتاب قدیمی دارم ، خیلی قدیمی... این بار نوبت کشیش بود که نفس بلندی بکشد ؛ پس او فروشندهٔ یک نسخهٔ قدیمی است. اما کشیش آن قدر تجربه داشت که تا غریبه ها را نیازموده خود را خریدار نسخهٔ خطی معرفی نکند، گفت : « آیا شما نباید به یک خریدار کتابهای قدیمی مراجعه می کردید ؟ اینجا کلیساست پسرم. » غریبه گفت : « به من گفته اند شما خریدار کتاب های خطی هستید. کتاب من یک کتاب استثنایی است. » ↩️ ادامه دارد... 📚انتشارات عهدمانا @mobasheran_ir 🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا