eitaa logo
-سبزِمبهم
168 دنبال‌کننده
150 عکس
83 ویدیو
0 فایل
-هوالعزیز. سبزباش، ته صبرهم همیشه سبزه. خلاصه که نحن‌لدینا‌سبحانکَ‌و‌تعال! ما برای هر چه که میخوایم خدارو داریم غصه چیو میخوری بابا :) کپی؟‌فورکن‌مومن‌خدا. صداتو‌میشنوم: https://daigo.ir/secret/2339074319
مشاهده در ایتا
دانلود
دلتنگ می‌شویم دلتنگ کسی که جان و روحمان پیش اوست و اما جسممان نمی‌تواند او را به آغوش بکشد.
هدایت شده از -ᴀʏʏᴇʜ-
- من حاضرم براش بمیرم، اینقدر که دوسش دارم + حالا مردن هم اونقدر کار سختی نیستا - یعنی چی؟ نفهمیدم + ببین، مردن واسه یه نفر خیلی کار راحتیه، یه لحظه است و تموم میشه ولی حاضری برا اون شخص زندگی کنی؟ مثلا خب عادتایی که می‌دونی خوشش نمیاد و خوب نیست رو کنار بذاری؟ یا اینکه به خاطر اون شخص حالت خوب باشه و سعی کنی که هیچی حالتو بد نکنه؟ یا حتی مراقب خودت باشی؟ - بهش فکر نکرده بودم. + حالا فکر کن، مردن خیلی ساده است و یه لحظه، ولی زندگی کردن برا اون شخص کل زندگیت رو در بر میگیره و مسلمه که خیلی سخت تره..
امسال برعکس بود، زمستون به جای ِپاییز به دلتنگی گذشت.
آدمهای مهربون هیچوقت اولویت‌ کسی نیستن چون بقیه خیالشون راحته اونا همیشه هستن.
ما که فرق شب جمعه با شب های دیگه رو نفهمیدیم ، ما هر شب هواتو میکنیم عزیز دور از ما :) راستی برای‌ِ انسان های مچاله شده از درد هم جا داری؟! سلام بر قلب هایی که فقط در پناه محبوبشان ارام میگیرند. و سلام بر محبوب ما "حسین‌ع‌" که خودش غریب بود اما ما را صاحب وطنی به نام "کربلا"کرد. سلام از سوی کسی که سخت دلتنگ توست و روزگار دور از تو جانش را به لب رسانده. سلام بر پناه تمام روزهای ِبی‌کسی. سلام بر دل هایی که بی صبرانه انتظار محرمِ تو را می‌کشند. سلام بر قلب هایی که در شهر خود غریبند و کربلا را خانه‌یِ‌شان نهادی‌. سلام بر دل های بی قراری که به شوق وصال تو به تپش افتاده اند. سلام بر تو که اگر نباشی ما را به هیچ میفروشند. سلام بر شما که با بدن‌تکه‌تکه‌ات بازهم مارا به آغوش گرفتی. سلام برعطر سیب و یاسِ حرم. سلام ما بر شما آقای امام حسین :)))))))))))))))))
ما به آغوش تو یکباره چه محتاج شدیم :)
نحنُ‌لدینا‌الله‌سبحانکَ‌وتعال‌.
وقتی میخوام درس بخونم :
-سبزِمبهم
وقتی میخوام درس بخونم :
مغزم توی مبهم ترین‌ نقطه‌یِ زمستون‌نشسته و آروم و زیر لب با خودم زمزمه میکنم ، نه پلی لیست جواب میده و نه‌هایلایتِ سبز رنگی که همیشه همراهم بود ، گمونم باید ذهن رو از غم شست ومثل لباس روی بند پهنش کرد تا چلونده بشه و دیگه به نقطه‌های پراکنده‌یِ هرچیز،زیادی فکر نکنه‌،نوشتن و چامه و خط و قوطی سبز رنگ‌دیگه جوابگو نیست گمونم فقط باید سومین سال از قرن جدید،بگذره‌‌ و تموم بشه.
-سبزِمبهم
مغزم توی مبهم ترین‌ نقطه‌یِ زمستون‌نشسته و آروم و زیر لب با خودم زمزمه میکنم ، نه پلی لیست جواب میده
[ولی پیداش کردم،چایِ‌چایخونه‌یِ‌حرم، نوش‌دارویی‌ بود که بعد از مرگ سهراب جوابگو بود.]
هدایت شده از -حمراه‍‍ـ
برزخ؟! بودن عطرت، دور از آغوشت:))))