خدا نکنه مادر همچی خونواده ای بستری بشه
زمینگیر بشه
لبخندش تصنعی بشه
جارو زدن خونه به سختی بشه
نون پختنش با درد دست همراه بشه و با تاخیر انجام بشه😔
خدا نکنه تو همچی خونواده هایی هیچ وقت مادر کارش به جایی برسه که نتونه بلند شه و از پدر خونه که از بیرون میاد با روی باز و گشاده رویی استقبال کنه...
تا میخواست دست به دیوار بگیره و خودشو برسونه دم در نیمسوخته، علی خودشو بهش میرسوند و میگفت: راحت باش دختر پیغمبر
به خودت زحمت نده😭
تا میخواست علی رو نگاه کنه و به روی علی لبخند بزنه و غم از دل علیش پاک کنه، زخم و کبودی صورتش اجازه نمیداد😭