💞 #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن💞
.
.قسمت #پانزدهم
.
بابا:هییی دخترم...ولی اینجا ایرانه و مجبوری به حجاب اجباری..بزار درست تموم بشه میفرستمت اونور هر جور خواستی بگرد..😉
.
-نه پدر جان...منظور این نبود😐
.
مامان:پس چی؟!😯
.
-نمیدونم چه جوری بگم...راستش...راستش میخوام چادر بزارم😊
.
پدر : چی گفتی؟! درست شنیدم؟!چادر؟!😨😳
.
مامان: این چه حرفیه دخترم.. تو الان باید فکر درس و تحصیلت باشی نه این چیزها😑😟
.
-بابا: معلوم نیست باز تو اون دانشگاه چی به خردشون دادن که مخشو پوچ کردن.😠
.
-هیچی به خدا...من خودم تصمیم گرفتم😞
.
بابا: میخوای با آبروی چند ساله ی من بازی کنی؟!؟همین مونده از فردا بگن تنها دختر تهرانی چادری شده😠
.
-مامان: اصلا حرفشم نزن دخترم...دختر خاله هات چی میگن..😐
.
-مگه من برا اونا زندگی میکنم؟!😒
.
-میگم حرفشو نزن😠
.
.
با خودم گفتم اینجور که معلومه اینا کلا مخالف هستن و دیگه چیزی نگفتم😕
.
نمیدونستم چیکار کنم.
کاملا گیج شده بودم و ناراحت😔از یه طرف نمیتونستم تو روی پدر و مادر وایسم از یه طرف نمیخواستم حالا که میتونم به اقا سید نزدیک بشم این فرصتو از دست بدم😞
.
ولی اخه خانوادم رو نمیتونم راضی کنم😞
یهو یه فکری به ذهنم زد.
اصلا به بهانه همین میرم با آقا سید حرف میزنم☺
شاید اجازه بده بدون چادر برم پایگاه.
.بالاخره فرمانده هست دیگه😊
.
فردا که رفتم دانشگاه مستقیم رفتم سمت دفتر آقا سید:
.
تق تق
.
-بله بفرمایید
.
-سلام
.
-سلام...خواهرم شرمنده ولی اینجا دفتر برادرانه.. گفته بودم که اگه کاری دارید با زهرا خانم هماهنگ کنید.
.
-نه اخه با خودتون کار دارم
.
-با من؟!؟چه کاری؟!😨
.
-راستیتش به من پیشنهاد شده که مسئول انسانی خواهران بشم ولی یه مشکلی دارم😕
.
_چه خوب.چه مشکلی؟!😯
.
-اینکه😕اینکه خانوادم اجازه نمیدن چادری بشم😔میشه اجازه بدین بدون چادر بیام پایگاه؟!
.
-راستیتش دست من نیست ولی یه سوال؟!شما فقط به خاطر پایگاه اومدن و این مسولیت میخواستین چادر بزارین؟!😕
.
-اره دیگه 😐
.
_خواهرم ،چادر خیلی #حرمت داره ها... خیلی... چادر #لباس_فرم_نیست که خواهر... بلکه #لباس_مادر ماست... میدونید چه قدر #خون برای همین #چادر ریخته شده؟؟چند تا
#جوون_پرپر_شدن؟!چادر گذاشتن #عشق میخواد نه اجازه. 😊 ولی همینکه شما تا اینجا #تصمیم به گذاشتنش گرفتین خیلی خوبه ولی به نظرم هنوز #دلتون کامل باهاش نیست.
من قول میدم اون مسئولیت روبه کسی ندن و شما هم قول بدین و پوششتون رو با #مطالعه و #اطمینان قلبی انتخاب کنین نه به خاطر #حرف مردم.✋
.
ادامه دارد
نويسنده✍
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
#سه بارتا حالا اخر داستانو عوض کردم
#كپي_بدون_ذكر_منبع🚫
🌺به جمع مابپیوندید👇🌺
http://eitaa.com/joinchat/187826187C2b11ee4954
💐رفتنِ بعضی ها
یانه!
اینطوربگویم
بعضی، رفتن ها
فرق می کندجنسش
انگارخدابرای بعضی بنده هایش!
آغوشش راباز کرده.🍃
🌷#حرم_بیبی_زینب🌷
#شهیدمدافع حرم محمدتقی ارغوانی
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
🌺 @Modafan 🌺
فرازی از وصیت شهید حجت باقری:
میگفت برای ما که ادعای پاسداری از اسلام و مسلمین را داریم, ننگ بزرگی است حرف مولا و رهبرمان زمین بماند...
شهید مدافع حرم
🌺 @modafean 🌺
مدافعان حــرم
🌺 @Modafean 🌺
در حالی اين وصيتنامه را مي نويسم که يک لحظه آرام ندارم و حتی سر سوزنی دیگر تعلق به دنیا ندارم
چون عشق #شهادت در سر دارم و مرگ با شرف را بر زندگی ننگين ترجيح ميدهم و با چشم خود مرگ را در جلوی گامهايم ميبينم که چطور استقبال میکند
#شهید_حاج_غلامرضا_صالحی
🌺 @modafean 🌺
مدافعان حــرم
@Modafean
می گفـت :
طوری تلاش کنید ،
ڪہ اگــــر روزی . . .
امام زمان (عج) فرمودند
یک سربازمتخصص میخام
بفرمایند فلانی بیاید ...
میگفت سربازی که هیچکارایی نداشته باشه بدرد اقا نمیخوره
برید امادگی جسمانی خودتون رو ببرید بالا
مومن باشید همراه با امادگی جسمانی
(العقل السليم في الجسم السليم)
شهید #حسین_معزغلامی
@modafean
قمقمۂ خالی یڪ شهـید
بہ اندازہ هـمان مشڪ خالیِ
سقای خیمہ هـای حسین
دل هـا را می سوزاند
قمقمۂ بجا ماندہ از
شهـید تازہ تفحص شدہ
#شهـید_قادر_عباسی
#السلام_علیڪ_یا_ساقی_العطاشی
@modafean
┈••🌺 #دوستان_شهدا 🌺••┈
✍️سردار رئوفی
حاج عظیم کمحرف بود و کمحرفیاش فقط از تواضعش بود، نه اینکه حرفی برای گفتن نداشته باشد👌.
با نهایت کمحرفیاش هر موقع حرفی ميزد، بسیار پرمغز و معنادار بود، یعنی روی هر موضوعی که ميخواست نظری بدهد و حرفی بزند، انگار یک مطلب پختهاي از قبل آماده ميکرد🌸. درون حاج عظیم کامل و جامع و غنی بود. بینیاز بود و کم حرفیاش به خاطر بینیازیاش بود.😊
#شهید_عظیم_محمدیزاده
#سلام_بر_دزفول🌴
#سلام_بر_سروقامتانش🌷
💎 @modafean 💎
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─