🏴🏴
#رفیـــــق_شھیـــــدم
هـوای خواب
ندارد
دلی که کرده هوایت
#شهید_احمدعلی_نیرے
#صبحتون_شہـدایے
╔══❖•°🖤 °•❖══╗
✤🏴@modafean_14 ✤
╚══❖•°🖤 °•❖══╝
💕همیشه میگفت:
«نماز رو ول کن خدا رو بچسب..!🧡»
یه بار ازش پرسیدم:
« معنی این حرفت چیه..»
خندیدو گفت:
«داداش..! یعنی اینکه،
همه نمازت باید برا خدا باشه
و همش به فکر خدا باشی..📿»
#شهید_مصطفی_صدرزاده
╔══❖•°🖤 °•❖══╗
✤🏴@modafean_14 ✤
╚══❖•°🖤 °•❖══╝
🌱دختر شهید ابومهدی المهندس:
پدرمان همواره این آیه را میخواند :
یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ
ای انسان به درستی که تو در راه پروردگارت تلاش میکنی و بالاخره او را دیدار خواهی کرد
و شد آنچه میخواست؛ عند ربهم یرزقون🕊♥️
#مرد_میدان
╔══❖•°🖤 °•❖══╗
✤🏴@modafean_14 ✤
╚══❖•°🖤 °•❖══╝
🔰 کلام شهید؛
با ضدانقلاب داخلی به شدت مبارزه کنید و نگذارید که هدفهای شوم خودشان را به ثمر برسانند.
در راه اسلام از جان و مال خود
بگذرید و برای رضای خداوند بزرگ
قدم بردارید.
شهید داریوش اصل جوادیان🌷
╔══❖•°🖤 °•❖══╗
✤🏴@modafean_14 ✤
╚══❖•°🖤 °•❖══╝
هدایت شده از قرآن کریم
3.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋شاهکارقرائت من سوره الانسان🦋
#آیه:28الی29
#القاری:الاستاد:شعبان عبدالعزیزصیاد
#صیادی که دلهاراصیدمیکند
سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید.
شهید سید مجتبی علمدار
شهادت آرزومه🕊💚🌷🖤
کانال قرآن کریم
https://eitaa.com/quoran_313
📌شهیدی که حاج قاسم به خاطرش میدان را ترک کرد
✍همسر سردار شهید محبعلی فارسی از همرزمان حاج قاسم سلیمانی در لشکر ۴۱ ثارالله در دوران دفاع مقدس: حاج قاسم وقتی خبر شهادت همسرم را شنید خودش را از سوریه به زاهدان رساند. حاج قاسم عزیز ۱۲ اردیبهشت ۹۶ با شنیدن خبر شهادت حاج محب، خودش را از سوریه به زاهدان رساند. تربت اصل کربلا و یک انگشتری تبرّک هم آورده بود که موقع تدفین داخل قبر حاج محب قرار بدهیم.
حضور حاج قاسم در این مراسم غیرمنتظره بود؛ چون تدابیر امنیتی خاصی هم تدارک دیده نشده بود و خودشان هم موافق این جنس کارها نبودند. با همه خستگی راه، همه مراسم را تا آخرین لحظه متأثر و اشکریزان حضور داشت. حفظ جان حاج قاسم برای ما از همهچیز مهمتر بود. خصوصاً که مراسم تدفین حاج محب به صورت زنده و مستقیم از شبکه تلویزیونی استان پخش میشد و هر لحظه دلم شور میزد که امکان دارد اتفاقی بیفتد. با اصرار و التماس از ایشان خواستیم که برگردند.
╔══❖•°🖤 °•❖══╗
✤🏴@modafean_14 ✤
╚══❖•°🖤 °•❖══╝
ارادت خیلی زیادی به شهدا داشت
یکی از تفریحاتش رفتن سر مزار شهدا بود
هرموقع که توی زندگی به مشکلی برخورد میکرد دست به دامان شهدا می شد اگر تشییع پیکر شهیدی می شد هرجوری بود خود را می رساند
شهید علی آقا عبداللهی🕊🌹
╔══❖•°🖤 °•❖══╗
✤🏴@modafean_14 ✤
╚══❖•°🖤 °•❖══╝
شهدا نجواهای ما را ميشنوند
اشک هایی که در خلوت به یادشان میریزیم را میبینند
چنان سريع دستگيری ميکنند که مبهوت ميمانی
اگرواقعا به آنها دل بسپاری با چشم دل، عناياتشان را ميبينی
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🕊🌹
╔══❖•°🖤 °•❖══╗
✤🏴@modafean_14 ✤
╚══❖•°🖤 °•❖══╝
معرفی شهدا🍁🍁
شیطنتی دوستداشتنی
محمدرضا در دوران تحصیلش، چه مدرسه چه دانشگاه، خیلی بازیگوشی داشت. آنقدر شیطنت میکرد که اساتید از دستش خیلی شاکی بودند و از این بابت بسیار سرزنش میشد. با تمام اینها، اساتیدش را دوست داشت و به آنها احترام میگذاشت و به خاطر تنبیهها و جریمهها کینهجویی نمیکرد. محمدرضا مؤدب بود و اگر شیطنتی هم میکرد، سعی داشت دلخوری ایجاد نشود و آخر سال هم از اساتیدش حلالیت میطلبید.
به خاطر دارم که محمدرضا کلیددار اتاق سیستم صوتی دبیرستان بود و تا چشم مسئولین را دور میدید. باهمدستی بقیه دوستانش وارد نماز خانه میشد و با روشن کردن سیستم صوتی مداحی میخواندند و سینهزنی میکردند. ادای مداحان معروف را در میآوردند و از این شیطنت مثبتشان فیلم یادگاری هم میگرفتند.
●یادشهداباذکرصلوات🕊
●الهم عجل الولیک الفرج🕊
╔══❖•°🖤 °•❖══╗
✤🏴@modafean_14 ✤
╚══❖•°🖤 °•❖══╝
معرفی شهدا🍁🍁
نام ونام خانوادگی:محمدرضا دهقان
نام پدر:علی
محل تولد:تهران
تاربخ ولادت:۲۶/۱/۱۳۷۴
تاریخ شهادت:۲۱/۸/۱۳۹۴
محل شهادت:حومه حلب/سوریه
مدت عمر:۲۰
محل مزار:گلزار شهدای علی اکبر چیذر
قطعه وردیف وشماره:----
کتاب مربوط به این شهید:ابووصال و...
●یادشهداباذکرصلوات🕊
●الهم عجل الولیک الفرج🕊
╔══❖•°🖤 °•❖══╗
✤🏴@modafean_14 ✤
╚══❖•°🖤 °•❖══╝
معرفی شهدا🍁🍁
روایت آخر؛
راهی که از همان ابتدا معلوم شد
شهادت در فرهنگ خانوادگی ما وجود داشت و برایمان غریبه نبود. وقتی دو برادرم شهید شدند، پدرم خیلی محکم و صبور بود. یادم میآید وقتی محمدرضا پنج سال داشت به خانه پدریام رفته بودیم. مشغول کار بودیم که یکباره پنجره آهنی از لولا خارج شد و افتاد روی سر محمدرضا که زیر پنجره نشسته بود. جمجمهاش شکسته بود. وقتی خودم را به محمدرضا رساندم، از سرخی خونی که در آن غوطهور شده بود، شوکه شدم و ناخودآگاه گفتم: چقدر خون تو قرمز است! مثل خون شهید میماند! همان موقع پدرم هم که آنجا بود رو به محمدرضا کرد و گفت: محمدرضا، تو نباید به مرگ عادی بمیری. تو هم باید شهید شوی.
●یادشهداباذکرصلوات🕊
●الهم عجل الولیک الفرج🕊
╔══❖•°🖤 °•❖══╗
✤🏴@modafean_14 ✤
╚══❖•°🖤 °•❖══╝