eitaa logo
♡مدافعان حرم♡
147 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
30 فایل
سلام به کانال ♡مدافعان حرم♡ خوش آمدید. کپی تمامی مطالب به شرط صلوات برای تعجیل در ظهور امام زمان آزاد🌿 آیدی بنده جهت تبادلات و...... @Manan_313 متحدین👇 @moghavemat_news313
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃ما نمک خورده اهل بیت و حضرت زینب(س) هستیم و از بچگی داخل هیئت ها بودیم و الان باید درس خود را پس بدهیم. از دوستان خواهش می شود هیچ وقت رهبرمان را آقا سیدعلی را تنها نگذارید! من آبروی ارتش را در این میدان حفظ می کنم...
کوه است و دلش به وسعت دامنه ایست، سیمای امام عشق را آینه ای ست، این مرد که نور از نفسش می بارد، سید علی حسینی خامنه ای ست ...
🔻توصیه های به ملت ایران 🔸از شما ملت هميشه در صحنه مى خواهم كه روحانيت مبارز را پشتيبان باشيد كه اگر اين روحانيت نبود هم‌اكنون خبرى هم از اسلام در ايران نبود. 🔸از شما مى خواهم كه به جان امام امت اين پير بت شكن دعا كنيد و از خدا بخواهيد كه رهبرمان اين پير جماران را تا انقلاب مهدى حفظ نمايد.
اسمش را گذاشته اند مادرش می گوید: از سن تکلیف تا شهادتش نماز شبش ترک نشده بود... 📆 تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۱/۲۲ 🌹سـالروز شـهادت شهید سید احمد پلارک گرامـی بـاد🌹 شادی روحشون صلوات بفرستید ┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ ❤️
دلتون که گرفت...😔 برین سراغ برادرای آسمانی...اونا همه جوره هواتونو دارن عجیب حال آدمو خوب میکنند...:))❤️
✨🌼✨ رفته مالک که زنده‌تر گردد وقت رجعت دوباره برگردد این شهادت غیورمان کرده است بی‌قرار ظهورمان کرده است ذوالفقار از غلاف بیرون است تیغ زیر گلوی صهیون است گفت قاسم، ظهور نزدیک است صهیون به گور نزدیک است شب حق بی‌سحر نخواهد ماند ظلم بی‌دردسر نخواهد ماند در دلِ خسته غم نخواهد ماند این‌چنین نیز نخواهد ماند... یوسف ما هنوز در چاه است انتقامی شدید در راه است...
🌹 در سیره شهید 🌹 💛 از داخل کوچه سر و صدا بلند شد. ابراهیم از پنجره نگاه کرد و دید شخصی موتور شوهر خواهرش را برداشته و در حال فرار است. 💙 با سرعت به کوچه آمد و دنبال دزد دوید. یکی از بچه ‌محل‌ها لگدی به موتور زد؛ دزد با موتور به زمین خورد و خون از دستش جاری شد. 💛 ابراهیم او را به درمانگاه برد و دستش را پانسمان کرد. کارهای عجیب هادی باعث شد دزد به او علاقه مند شود و همه‌جا به دنبالش برود. 💙 شب هم با هم به مسجد رفتند. دزد هم ایستاد کنار ابراهیم و خواند؛ نمازی که شاید هیچ‌گاه از یادش بیرون نرود. بعد از نماز، ابراهیم کلی با او صحبت کرد و فهمید که آدم بیچاره ‌ای است و از زور بیکاری از شهرستان به تهران آمده و دزدی کرده است. 💛 ابراهیم با چندتا از رفقا و نمازگزاران حرف زد و شغل مناسبی برای آن آقا فراهم کرد؛ مقداری هم پول از خودش به آن شخص داد؛ شب هم با هم شام خوردند و استراحت کردند. 💙 وقتی بچه ها به این کار ابراهیم اعتراض کردند، در جواب گفت: مطمئن باشید اون آقا این برخورد رو فراموش نمی کنه و شک نکنید برخورد صحیح، همیشه کارسازه. 📚 قصه عاشقان؛ دعوت به نماز در س