تیزهوشی در کودکی
حضرت فاطمه ی زهرا(س) همواره امام حسن (ع) را که بیش از هفت سال نداشت به مسجد می فرستاد تا آنچه را که رسول خدا (ص) در میان مسلمین مطرح می کند به خاطر بسپرد و شنیده های خود را برای مادر بازگو کند. امام (ع) نیز به صورتی شیوا و شیرین گفته های جدش را در خانه برای مادرش بیان می کرد.
در آن روزها، هرگاه امیر مومنان (ع) به منزل می آمد در کمال تعجب می دید که حضرت زهرا (س) از آیات تازه ی قرآن و روایات رسول خدا (ص) آگاه است!. پس از او پرسید: این علوم و معارف را چگونه بدست آوردی؟
حضرت زهرا (س) فرمود: هر روز فرزندم حسن مرا از آیات و روایات تازه آگاه می کند.
در یکی از روزها امیر مومنان (ع) در منزل مخفی شد تا سخن گفتن کودک خود را ملاحظه فرماید. پس امام (ع) طبق معمول وارد خانه شد تا آنچه از پیامبر اکرم (ص) شنیده بود، برای مادر بیان نماید ولی این بار برخلاف همیشه، هنگام تکلم وی دچار لکنت می شد و کلمات را به زحمت ادا می کرد.
حضرت فاطمه (س) متعجب شد و فرمود: پسرم چرا امروز در سخن گفتن ناتوان شده ای؟
امام مجتبی (ع) فرمود: مادرجان! گویا شخص بزرگی سخنانم را می شنود، از این رو زبانم لکنت گرفته. ..!
در این حال امیر مومنان علی علیه السلام از پشت پرده بیرون آمد و فرزندش را در آغوش گرفته و بوسید.
(مناقب آل ابیطالب،ابن شهر آشوب،ج4،ص18)
وقتیگفتهمیشهاسرائیلیکغده
سرطانیستیعنیچی⁉️
یعنیاینکشورجعلی!
اینکشوروحشی،دیروزبهمردمغـزه
اعلامکردهمیتونیدبهبیمارستان
پناهببریدوامروزدقیقاهمون
بیمارستانرو باموشکمیزنه(:
حالااینوسـطاگهفازبیطرفبودن
میخوایبگیرییاهرحرفروشنفکرانهای میخوایبزنی؛
قبلشیهفاتحهواسهشـرفخودتبخون
✨﷽✨
#پست_آخرشب
🔔 #تلنگر
✨قبر تنگ و تاریک
خانه همیشگی توست...
✨مخصوص خودت،فقط برای تو...
پنجره ندارد، درش هم با ورود تو تا
قیامت بسته می شود...
✨اجازه نداری غیر از چند متر پارچه
چیز دیگری با خودت،آنجا ببری...
✨وقتے آنجا نقل مکان کن
کسی به دیدنت نمےآید...
✨کسی برایت ایمیل نمےفرستد
گروه های اجتماعے از لیستشان حذفت مےکنند...
✨مطالبت لایڪ نمےخورد...
✨تنهایک چیز به دردت مےخورد...
نمازهایت....
صدقاتت....
و اعمال نیکت....
👈حال با خودت فکر کن !
💠برای رفتن آماده هـســـتی؟
💚👇🏻
اعمال قبل از خواب:
🌷حضرت رسول اکرم(ص)
فرمودند هر شب پیش از خواب :
1️⃣. #قرآن_را_ختم_کنید👇🏻
با ( ٣ بار سوره توحید) خواندن
2️⃣ #پیامبران_را_شفیع_خود_گردانید:
با گفتنِ (۱ بار: اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم، اللهم صل علی جمیع الانبیاء و المرسلین)
3️⃣ #مومنین_را_ازخود_راضی_کنید:
با گفتنِ(۱بار: اللهم اغفرللمومنین والمومنات)
4️⃣ #یک_حج_و_یک_عمره_به_جا_آورید:
با گفتنِ ( ۱ بار: سبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اکبر)
5️⃣ #اقامه_هزار_ركعت_نماز :
(٣ بار: «یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ»
6️⃣ #خواندن_سوره_تکاثر (از بین برنده عذاب قبر ):👇🏻
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
🌸 أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ ﴿١﴾
🌸 حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ﴿٢﴾
🌸 کَلا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٣﴾
🌸 ثُمَّ کَلا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٤﴾
🌸 کَلا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ﴿٥﴾
🌸 لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ﴿٦﴾
🌸 ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ ﴿٧﴾
🌸 ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ ﴿٨﴾
7⃣ #وضو_هنگام_خواب:
امام صادق: «هركس با وضو به رختخواب برود، رختخواب براى او حكم مسجد را دارد. واگر در ميان رختخواب به ياد آورد كه وضو ندارد، بر روانداز تيمّم كند كه اگر با وضو يا تيمّم بخوابد، تا زمانى كه به ياد خداست گويى نماز مىخوانَد»
(به جای تیمم وضو بگیریم تا یه خودسازی هم انجام داده باشیم )
📚مستدرك وسايل الشيعة ج١ص٣٣٩
« باب ده حديث۲۱»
🔴 آیا حیف نیست هرشب به این سادگی از چنین خیر پربرکتی محروم شویم ؟؟!!!
#شهیدانه
سه ماه تعطیلات تابستان که میشد، میگفت: من خوشم نمیاد برم توی کوچه و با این بچهها بشینم، وقتمو تلف کنم. میخوام برم شاگردی. میگفتیم: آخه برای ما زشته که تو بری شاگردی. بری شاگرد کی بشی؟ میگفت: میرم شاگرد یه میوهفروش میشم. میرفت و آنقدر کار میکرد که وقتی شب به خانه میآمد، دیگر رمقی برایش نمانده بود. به او میگفتم: آخه ننه، کی به تو گفته که با خودت اینطوری کنی؟ میگفت: طوری نیست، کار کردن یه نوع عبادته، کیه که زحمت نکشه و کار نکنه؟ میگفت: حضرت علی این همه زحمت میکشید! نخلستونها رو آب میداد، درخت میکاشت، مگه ما به دنیا اومدیم که فقط بخوریم و بخوابیم؟
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
┄┄┅┅┅❅🍀❅┅┅┅┄┄
پسر بچه فقیری وارد کافی شاپ شد و پشت میز نشست.
خدمتکار برای سفارش گرفتن به سراغش رفت. پسر پرسید:
بستنی شکلاتی چند است؟
خدمتکار گفت 50 سنت. پسرک پول خردهایش را شمرد بعد پرسید بستی معمولی چند است؟
خدمتکار با توجه به این که تمام میزها پرشده بود و عده نیز بیرون کافی شاپ منتظر بودن با بی حوصلگی گفت :35 سنت
پسر گفت برای من بستنی معمولی بیاورید.
خدمتکار بی حوصله یک بستنی از ته مانده های بستنی های دیگران آورد و صورت حساب را به پسرک دادو رفت،
پسر بستنی را تمام کرد صورتحساب را برداشت و پولش را به صندوق پرداخت کرد و رفت..
هنگامی که خدمتکار برای تمیز کردن میز رفت گریه اش گرفت ،پسر بچه درروی میز در کنار بشقاب خالی 15سنت انعام گذاشته بود در صورتی که میتوانست بستنی شکلاتی بخرد.
🔻شکسپیر چه زیبا میگوید:
بعضی بزرگ زاده می شوند،
برخی بزرگی را بدست می آورند، و بعضی بزرگی را بدون اینکه بخواهند با خود دارند
#حکایت
مُدآفِعآنِحَریمِعِشق🇵🇸
#عکسنوشته #فلسطین عروسک هایش بود ولی دخترش نه ...
غمگینم مثل اون عروسک هایی که صاحبشون رو از دست دادند...