روزی مردی برای خود خانهای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی وسیع با درختان پر از میوه داشت. در همسایگی او خانهای بود که صاحبی حسود و تنگ نظر داشت.
همسایه، همیشه سعی می کرد با گذاشتن زباله کنار خانه آن مرد و ریختن آشغال، او را آزار دهد.
یک روز صبح زود مرد خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت دید باز یک سطل پر از زباله در ایوان است .
سطل را تمیز ، برق انداخت و آن را از میوههای تازه و رسیده حیاط خود پر کرد تا برای همسایه ببرد.
وقتی همسایه صدای در زدن او را شنید خوشحال شد
پیش خود فکر کرد این بار دیگر برای دعوا آمده است. وقتی در را باز کرد مرد به او یک سطل
پر از میوه های تازه و رسیده داد و گفت :
"هر کس آن چیزی را با دیگری
قسمت میکند که از آن بیشتر دارد"
🎧حاج آقا پناهیان مے گفت:
آقا امــام زمــان صبح
بہ عشق شما چشم باز میکنہ
این عشق فهمیدنے نیست...!!!
بعد ما صبح کہ چشم باز میکنیم
بجاے عرض ارادت بہ محضر آقا
گوشیامونُ چڪ میکنیم‼️
زشتہ نه!؟
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ִֶָ
16.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واکنش حیوانات در برابر قرآن:)📜💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داره میاد دوباره بوی محرم ...🏴
#امام_حسین
#مــحرم
#امام_زمان
هروقتمیریرختخوابٺ
یهسلامۍهمبهامامزمانٺبده
۵دقیقهباهاشحرفبزن
چهمیشودیهشبیبهیادکسیباشیمکه
هرشببهیادمانهست...