سرش به تنش سالم بود، اما از شکاف پیشانی به قدری خون روی صورتش باریده بود که دلم از هم پاشیده شد.
شیشه چشمم از اشک پُر شده و حتی یک قطره جرأت چکیدن نداشت که آنچه میدیدم باور نگاهم نمیشد. دلم میخواست یکبار دیگر چشمانش را ببینم که دستم را به تمنا به طرف صورتش بلند کردم. با سرانگشتم گلبرگ خون را از روی چشمانش جمع میکردم و زیر لب التماسش میکردم تا فقط یکبار دیگر نگاهم کند. با همین چشم های به خون نشسته ساعتی پیش نگران جان ما نارنجک را به دستم سپرد و در برابر نگاهم جان داد و همین خاطره کافی بود تا خانه خیالم زیر و رو شود. با هر دو دستم به صورتش دست میکشیدم و نمیخواستم کسی صدایم را بشنود که نفس نفس میزدم :
»عباس من بدون تو چی کار کنم؟ من بعد از مامان و بابا فقط تو رو داشتم! تورو خدا با من حرف بزن!«
دیگر دلش از این دنیا جدا شده و نگران بار غمش نبودم که پیراهن صبوری ام را پاره کردم و جراحت جانم را نشانش دادم :
»عباس می دونی سر حیدر چه بلایی اومده؟ زخمی بود، اسیرش کردن، الان نمیدونم زنده اس یا نه! هر دفعه میومدی خونه دلم میخواست بهت بگم با حیدر چی کار کردن اما انقدر خسته بودی خجالت میکشیدم حرفی بزنم! عباس من دارم از داغ تو و حیدر دق میکنم!«
دیگر باران اشک به یاری دستانم آمده بود تا نقش خون را از رویش بشویم بلکه یکبار دیگر صورتش را سیر ببینم و همین چشمان بسته و چهره مظلومش برای کشتن دل من کافی بود.
حیایم اجازه نمیداد نغمه ناله هایم را نامحرم بشنود که سرم را روی سینه پُر خاک و خونش فشار میدادم و بی صدا ضجه میزدم. بدنش هنوز گرم بود و همین گرما باعث میشد تا از هجوم گریه در گلو نمیرم و حس کنم
دوباره در آغوشش جا شده ام که ناله مردی سرم را بلند کرد. عمو از خانه رسیده بود، از سنگینی قلب دست روی سینه گرفته و قدم هایش را دنبال خودش میکشید. پایین پای عباس رسید، نگاهی به پیکرش کرد و دیگر ناله ای برایش نمانده بود که با نفس هایی بریده نجوا میکرد.
نمیشنیدم چه میگوید اما میدیدم با هر کلمه رنگ زندگی از صورتش میپَرد و تا خواستم سمتش بروم همانجا زمین خورد. پیکر پاره پاره عباس، عمو که از درد به خودش میپیچید و درمانگاهی که جز پایداری پرستارانش وسیله ای برای مداوا نداشت. بیش از دو ماه درد غیرت و مراقبت از ناموس در برابر داعش و هر لحظه شاهد تشنگی و گرسنگی ما بودن، طاقتش را تمام کرده و شهادت عباس دیگر قلبش را از هم متالشی کرده بود.
هر لحظه بین عباس و عمو که پرستاران با دست خالی میخواستند احیایش کنند پَرپَر میزدم تا آخر عمو در برابر چشمانم پس از یک ساعت درد کشیدن جان داد. یک نگاهم به قامت غرق خون عباس بود، یک نگاهم به عمو که هنوز گوشه چشمانش اشک پیدا بود و دلم برای حیدر پر میزد که اگر اینجا بود، دست دلم را میگرفت و حالا داغ فراقش قاتل من شده بود. جهت مقام امام مجتبی (ع) را پیدا نمیکردم، نفسی برای دعا نمانده بود و تنها با گریه
به حضرت التماس میکردم به فریادمان برسد. میدانستم عمو پیش از آمدن به بقیه آرامش داده تا خبری خوش برایشان ببرد و حالا با دو پیکری که روبرویم مانده بود، با چه دلی میشد به خانه برگردم؟ رنج بیماری یوسف و گرگ مرگی که هر لحظه دورش میچرخید برای حال حلیه کافی بود و میترسیدم مصیبت شهادت عباس، نفسش را بگیرد. عباس برای زن عمو مثل پسر و برای زینب و زهرا برادر بود و میدانستم رفتن عباس و عمو با هم، تار و پود دلشان را از هم پاره میکند. یقین داشتم
خبر حیدر جانشان را میگیرد و دل من به تنهایی مرد اینهمه درد نبود که بین پیکر عباس و عمو به خاک مصیبت نشسته و در سیلاب اشک دست و پا میزدم. نه توانی به تنم مانده بود تا به خانه برگردم، نه دلم جرأت داشت چشمان منتظر حلیه و نگاه نگران دخترعموها را ببیند و تأخیرم، آنها را به درمانگاه آورد. قدم هایشان به زمین قفل شده بود، باورشان نمیشد چه میبینند و همین حیرت نگاهشان جانم را به آتش کشید. دیدن عباس بی دست، رنگ از رخ حلیه برد و پیش از آنکه از پا بیفتد، در آغوشش کشیدم. تمام تنش میلرزید، با هر نفس نام عباس در گلویش میشکست و میدیدم در حال جان دادن است. زن عمو بین بدن عباس و عمو حیران مانده و رفتن عمو باورکردنی نبود که زینب و زهرا مات پیکرش شده و نفسشان بند آمده بود. زن عمو هر دو دستش را روی سر گرفته و با لب هایی که به سختی تکان میخورد حضرت زینب (س) را صدا میزد. حلیه بین دستانم بال و پر میزد، هر چه نوازشش میکردم نفسش برنمیگشت و با همان نفس بریده التماسم میکرد :
»سه روزه ندیدمش! دلم براش تنگ شده! تورو خدا بذار ببینمش!«
ادامه دارد...
✍#ف_ولی_نژاد
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━
دقت کردید تا پزشکیان پیروز شد
دلار سقوط کرد
بورس سبز شد
قیمتها پایین اومد
در حالی که هنوز دولت تحت اختیار مخبره
وقتی میگم بازار درگیر مافیاست یعنی دقیقا همین
از خودشون نباش بلایی به سر بازار میارن که همه بهت فحش بدن
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━
ترامپ باید چیکار میکرد که ترند اخبار دنیا بشه
از همین الان باید ترامپ رو پیروز انتخابات آمریکا دانست
خود زنی بود یا ترور مهم نیست
مهم موج سواری ترامپ از این موضوعه
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━
اولین کسی که برای امام حسین ع عزاداری برگزار کرد یزید بود
گرفتن مراسم عزاداری که مهم نیست
برای یزیدیان مهم اینه که توی این مراسم حرفی از مسلم زمانه زده نشه
برای اینجور هیئت ها انگلیس هم خرج میکنه
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━
دشمن زور میزنه این حرفها به دست مردم نرسه
بیایید افسر جنگ نرم باشیم و مدد کنید این جبهه رو
تا میتونید پستهای کانال رو در کانالها و گروهاتون ارسال بفرمایید
هرگُلی زیباست اما یاس چیز دیگریست
در میان سنگ ها الماس چیز دیگریست
ما میان عُمرِ خود خیلی برادر دیده ایم
در وفاداری قسم عباس چیز دیگریست
جهت ارتقاء کانال نشر با لینک ⬇️
@modafeanzuhur
🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
8.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَاأَبَاعَبْدِاللَّهِ الحُسَین(علیه السلام)
پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»:
عشق و حرارتی در دل مردم و مؤمنین راجع به [امام]حسین«سلاماللهعلیه» هست که خاموش شدنی نیست.
مستدرک الوسائل، ج 10، ص 318
جهت ارتقاء کانال نشر با لینک ⬇️
@modafeanzuhur
🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
12.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عالم به برادری عباس ندیده...♥️
#محرم
#امام_حسین
#تاسوعا
┄┅┅┅┅❁🖤❁┅┅┅┅┄
جهت ارتقاء کانال نشر با لینک ⬇️
@modafeanzuhur
🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
07-shor-chador saret kon.mp3
5.88M
قول بده توی محرم به عقیله
بگو بانو دیگه حجابم تکمیله
جهت ارتقاء کانال نشر با لینک ⬇️
@modafeanzuhur
🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد 🖤
🏷️ #تاسوعا
جهت ارتقاء کانال نشر با لینک ⬇️
@modafeanzuhur
🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
كلمۀ ٣٩٩
اين كلمه در منقبت حضرت قمر بنى هاشم سردار رشيد و علمدار وفادار امام حسين، ابو الفضل العبّاس عليهما السّلام سرودۀ جناب فاضل آقاى سيد محمد على رياضى يزدى است:
اى حَرمَت قبلۀ حاجات ما
ياد تو تسبيح و مناجات ما
تاج شهيدانِ همه عالمى
دست على ماه بنى هاشمى
ماه كجا روى دلاراى تو
سرو كجا قامت رعناى تو
ماه و درخشندهتر از آفتاب
مطلع تو جان و تن بوتراب
همقدم و قافلهسالار عشق
ساقى عشاق و علمدار عشق
سرور و سالار سپاه حسين
داده سر و دست به راه حسين
عمّ امام و اخ و ابن امام
حضرت عبّاس عليه السّلام
اى علم كفر نگون ساخته
پرچم اسلام برافراخته
مكتب تو مكتب عشق و وفاست
درس الفباى تو صدق و صفاست
مكتب جانبازى و سربازى است
بىسرى آنگاه سرافرازى است
شمع شده، آب شده، سوخته
روح ادب را ادب آموخته
آب فرات از ادب تست مات
موج زند اشك به چشم فرات
ياد حسين و لب عطشان او
و إن لب خشكيدۀ طفلان او
تشنه برون آمده از موج آب
اى جگر آب برايت كباب
ساقى كوثر پدرت مرتضى است
كار تو سقّائى كرب و بلاست
مشك پر از آبحياتت بدوش
طفل حقيقت ز كفت آب نوش
درگه والاى تو در نشأتين
هست در رحمت و باب حسين
هر كه به دردى به غمى شد
دچار گويد اگر يكصد و سى و سه بار
اى علم افراخته در عالمين
اِكشِف يا كاشِفَ كَربِ الحُسَين
از كرم و لطف جوابش دهى
تشنه اگر آمده آبش دهى
چون نهم ماه مُحرّم رسيد
كار بدانجا كه نبايد كشيد
از عقب خيمۀ صدر جهان
شاه فلك جاه ملكپاسبان
شمر به آواز ترا زد صدا
گفت كجايند بَنُو اختِنا
تا برهانند ز هنگامهات
داد نشان خطّ امان نامهات
رنگ پريد از رخ زيباى تو
لرزه بيفتاد بر اعضاى تو
من به امان باشم و جان جهان
از دم شمشير و سنان بىامان
دست تو نگرفت اماننامه را
تا كه شد از پيكر پاكت جدا
مُزد تو زين سوختن و ساختن
دست سپر كردن و سر باختن
دست تو شد دست شه لا فتى
خطّ تو شد خطّ امان خدا
چار امامى كه ترا ديدهاند
دست عَلَمگير تو بوسيدهاند
طفل بُدى مادر والاگُهر
بُردت تا ساحت قدس پدر
چشم خداوند چو دست تو ديد
بوسه زد و اشك ز چشمش چكيد
با لب آغشته به زهر جفا
بوسه به دست تو زده مجتبى
ديد چو در كرب و بلا شاه دين
دست تو افتاده به روى زمين
خم شد و بگذاشت سرِ ديدهاش
بوسه بزد با لب خشكيدهاش
حضرت سجّاد هم آن دست پاك
بوسه زد و كرد نهان زير خاك
مطلع شعبان همايون اثر
بر ادب تُست دليلى دگر
سوّم اين ماه چو نور اميد
شعشعۀ صبح حسينى دميد
چارم اين مه كه پر از عطر و بوست
نوبت ميلاد علمدار اوست
شد به هم آميخته از مشرقين
نور أبا الفضل و شعاع حسين
اى به فداى سر و جان و تنت
وين ادب آمدن و رفتنت
وقت ولادت قدمى پشت سر
وقت شهادت قدمى پيشتر
***
مدح تو اين بس كه شه مُلك جان
شاه شهيدان و امام زمان
گفت به تو گوهر والانژاد
جان برادر به فداى تو باد
شه چو به قربان برادر رود
كيست رياضى كه فدايت شود؟
جهت ارتقاء کانال نشر با لینک ⬇️
@modafeanzuhur
🏴 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🏴
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0