بسم الله الرحمن الرحیم...🌱
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
•°🌱
#السلامعلیکیااباصالحالمهدیعج♥️
نیست بوی آشنا را تاب غربت بیش از این
از نسیم صبح، بوی یار می باید کشید...
#صائب_تبریزی
هذا یَومُ الجُمعه
و هُوَ يَومُکَ المُتَوَقَّعُ
فيهِ ظهورک ...
امروز روز جمعه، روز توست!
و روزیست که در آن
ظهور تو انتظار میرود.
#اللهمعجللولیکالفرج✨
〖 @modafehh 〗
جـمـعـــــہ:
ناهار: امام حسن عسکری(درود خدا بر او باد)
شام: حضرت ولیعصر (درود خدا بر او باد)
〖 @modafehh 〗
اگه ممکنه براتون امروز حتما یک دور تسبیح به نیت ظهور آقا امام زمان (عج الله) بفرستید 🌱🕊
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
راهی برای #گناه نکردن🌿 °°°°° #امیــرالمـومـنین علی (ع) فرمـودند: هرکس #نماز صبح را بر پا دارد و پس
دو #حدیث از #رسول_خـدا "صلواتاللهعلیه" در رابطہ با روز #جمعه
🌿🌹
•
••
🔹"هر ڪہ در روز جمعہ صــد مرتبه بر من صـلۅات فرستد، حق تعـالے گناهان هشتــٰاد سالہ ی او را بیامـرزد."
🔹"وای بر مسلمانے ڪہ در هــر جمعـــہ زمـانے بـرای یــآدگیرۍ وپرسش از امـور دینےاختصـٰاص ندهـد˘˘!"
#اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم 🦋✨
〖 @modafehh 〗
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
انتخابات در #ڪلام_شهدا📮 • خوبدقتنمایید؛بہچہکسیرأیمیدهید، کهاگرخطاکنید، روزقیامتجوابگوی
همه در #انتخابات شرڪت میڪنیم....
چون در مڪتب #حاج_قاسم هر رٵے دهنده
یڪ مدافع حرم است‼️
#روایت_عشق
#انتخابات1400
#ایرانقوی
〖 @modafehh 〗
°•🥀💔•°
ادا در می آوریم
دݪ بیقࢪار نیستـ..
"ادا در مےآوریم"
چشـݦ انٺـظار نیست
"ادا در مےآوریم"
بر لب دعـٰای ندبھ
و دل غـرق شهـۅت است
این انتظار نیستـ..
"ادا در می آوریم"
آقا مُحب واقعۍ ات در میـان ما
یك از هزار نیستـ..
"ادا در مےآوریـم"
#اللهمعجللولیڪالفرج
〖 @modafehh 〗
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
#شهیدانه🌷 #کلام_شهید .• منزندگـےراچون . . ڪوهِیخِبستهایمیدانم ڪهاگرنورټوحیـدبرآنبټابد✨،
~🕊
#تلنگر💥
#کلام_شهید
+بهشگفٺم:
«چرایه طورلباس نمےپوشے
ڪھدرشأنوموقعیت
اجٺماعیتباشه؟
یھڪمبیشٺرخرج خودتڪن.
چراهمشلباساےسادھ وارزونمےپوشے؟
توڪه وضعت خوبه».
-گفت:
«توبگوچراباید
یه چیزایي داشتہ باشمڪه
بعضیا حسرٺداشتناوناروبخـورن؟ چرابایدزرقوبرقدنیاچشمام
روڪورڪنه؟
دوسټدارم
مثل بقیه مردمزندگےڪنم».
#شهیده_اعظم_شفاهي♥️🕊
📚منبع:آن روزهشٺصبح، صفحه21و22
〖 @modafehh 〗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_دوم
#قسمـت_صــد_بیست
گفت: _باید خودش رو پیدا کنه؛ بهش گفتم که مواظب ایمانش باشه، اما براش میترسم!
گفتم: _چرا؟ اونکه خیلی با ایمان و معتقده!
گفت: _از روزی که اشتباه کنه میترسم، روزی که با اشتباهش ایمانشو باد ببره.
گفتم: _مواظبش باش!
گفت: _من دیگه نمیتونم؛ تو مواظبش باش!
همینجا بود که سقوط کردم و از خواب پریدم. دستم هنوز از گرمای دستای سید مهدی گرم بود.
آقا سید... مواظب خانوم سید مهدی باشید!
سید مهدی نگرانشه.
سید محمد سرش را تکان داد و از خاطراتش بیرون آمد:
_دیگه بریم سایه جان؛ آیه نیاز به کسی نداره.
خودش عاقل و بالغه!
آیه روی تختش دراز کشید و به حرفهای رها و سایه و سید محمد فکر کرد. آنهایی که خود را محقق میدانند که برایش تعیین تکلیف کنند...
*************************
مریم نگاهی به خانه انداخت.
از خانه بی بی و سید بهتر بود. همه ی خانه بوی تازگی میداد.
محمدصادق برایش گفته بود که فقط لوازم شخصیشان را به طبقه پایین منتقل کرده اند. از اینکه مزاحم زندگی مردم شده بود راضی نبود.
دلش همان دو اتاق بی بی را میخواست... پدری های سید... دلش تنگ بود برای حاجیوسفی و همسرش... قنادی و کیک پختنهایش ... دلش کمی نقش زدن بر روی آن کیک های نرم و لطیف را میخواست... دلش درس و دانشگاه میخواست، آرزوهای پدر که در خاک رفت، همین یک آرزوی
پدر را میخواست برآورده کند.
موهای زهرای کوچکش را شانه کرد؛
درس های محمدصادقش را دوره کرد. ملاقات مادر در بیمارستان رفتند.
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_دوم
#قسمـت_صــد_بیست_یک
غذا پخت... همه کار کرد... از نگاه کردن به صورتی که روزی مادرش عاشقانه نوازششان کرده بود، جای بوسه های پدر که هنوز حس میکرد.
به روزهایی که گذشت فکر کرد. به مسیحی که پابه پایش می آمد. به مسیحی که سایه اش شده بود. مسیحی که پسری میکرد برای مادرش؛
ِ مسیحی که در تمام سختی مرد بود و مردانگی خرج تنهایی هایشان میکرد. برای زهرا کودک میشد و مردانه با محمدصادق قدم میزد؛ اصلا این جماعت را درک نمیکرد...
نمیفهمیدشان، کمی درک این جماعت سخت است؛ جماعتی که هم از جانشان مایه میگذارند هم
از اموالشان؛ اصلا چرا اینگونه اند؟ در این غوغا و آشفتگی دنیا که هر کس میخواهد از دیگری بکند برای خودش، این جماعت چرا وصله ی ناجور
شده اند؟ چرا از خود میکنند و زخم ها را التیام میدهند؟
صورتش میسوخت و نمیدانست زنانی که ندانسته محکوم و مجازاتش کردند حقیقت این جهان اند یا این جماعت وصله ی ناجور زمانه؟
سایه را دوست داشت... پا به پای آن مرد ،همان دکتری که شوهرش بود، می آمد؛ پا به پای تنهایی های مریم میآمد... برای دردهایش گریه میکرد
و برای غصه هایش دل میسوزاند؛ سایه دوستداشتنی تر از دیگران بود؛
شاید چون همسن وسال بودند، شاید همان حرف سایه درست باشد و دارد جبران میکند؛ سایه میگفت روزی آیه برایش اینگونه بوده و پا به
پایش آمده... میگفت آیه ی این روزها را نبین؛ میگفت آیه را باید با سید مهدی میدیدی... میگفت آیه شکسته... میگفت دلش چینی بندزنی میخواهد که خیلی وقت است صدایش در کوچه ها نمیآید؛
همانکه روزگاری در کوچه ها با ارابه اش میآمد و میگفت چینی بندزنه...
چینی دلش که بند زده شود درست میشود؛ کاش آیه دلش را دست چینی بندزن بدهد تا دوباره آیه ی رحمت خدا شود! میگفت میخواهد
مثل آیه ی آن روزها باشد و شوهرش که این جمله را شنیده بود خندیده گفته بود : .....
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
•°🌱
عاشقی گفت آنچه میخواهد دل تنگت بگو
با دلی غم بار گفتم:کربلا
گفتم:حسین...
#حسین_جان♥️
#شبتوݩڪربلایی🍃
〖 @modafehh 〗
🍀🌷بسـم ربِّ المَهـــد "عجاللهتعالی"🌷🍀
•°🌱
#السلام_علیک_یاصاحبالزمان
اللّٰهـمَ ڪُـڹ لـولیـڪَ الحُجَّـــة بـْـن الـحَسڹ
صلواٰتڪ علیہِ و علےٰ آبائٖہ فےٖ هذہ السّاعة
وَ فـےٖ ڪُلّ ســٰاعة ولیّاً وحافــظاً و قائــداً
ًوَ ناصِــراً وَ دَلیــلـاً وَ عَیــناً حتـے تُســڪِنہُ
أرضَـڪ طوْعـــاً و تُمتِّـــعَہُ فیٖـــھٰا طویــلـٰا
مـنسـخـتنـمےگـیـرم
سختاست؛جهانبےتو
#ادرڪنی...
#اللهمعجللولیڪالفرج♥️🌱
〖 @modafehh 〗
شنبــــه:
نهار: پیامبر خوبی ها حضرت رسول الله (سلام و صلوات خدا بر او باد)
شام: آقا جانم حضرت امیرالمؤمنین (درود خدا بر او باد)
〖 @modafehh 〗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🚫توجه🚫🎥
اتمام حجت مردم با
جمهورى اسلامى در ٢دقيقه
👇🏻👇🏻👇🏻
عاجزانه ازتون ميخوام
چه در انتخابات شركت ميكنيد
و چه نه! حتما اين كليپ رو ببينيد
📡🚫
اسنادى كه نشان مى دهد؛
رئيس جمهور از قبل انتخاب شده
#باهم_براى_ايران
.
@modafehh
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی 🌹🌿
🕊بعد از #نماز با دستش تسبیحات فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) را می گفت. هنگام ذکر هم انگشت هایش را فشار می داد و در جواب چرایی این کار می گفت:
"بندهای انگشت هایم را فشار می دهم تا یادشان بماند در #قیامت گواهی دهند که با این دست ذکر خدا را گفته ام."
•°{ذکر امروز: یا ربِّ العـالَمیـن}°•
〖 @modafehh 〗
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
#سخن_بزرگان🌿 🌹شیخ حسنعلی نخودڪی(ره): هر روز #صـدقه دهید ولو به وجه مخـتصر برای توفیق و گشایش در ڪا
#سخن_بزرگان💚
#حرف_حساب
•
••
به #آیت_الله_بهجت گفتند ڪتابی در زمینهیِ اخلاق معرفێ کنید..
ایشان فرمودند:↯
ڪتاب لازم نیست!همین یڪ جملہ کافیسټ که بدانۍ"خدا میبیند"...:)🌿💛
〖 @modafehh 〗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداحی آنلاین - قدس و فلسطین به من چه ربطی داره؟ - استاد قرائتی.mp3
971.8K
🎙 #بشنوید
⛔️ #قدس و #فلسطین به من چه ربطی داره؟
👈پاسخ قرآنی حجت الاسلام #قرائتی رو بشنوید
✊ #القدس_لنا #القدس_اقرب🇵🇸🇮🇷
#سخنرانی
〖 @modafehh 〗
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
#معرفی_کتاب📙🖇 📚مرتضی آوینی کلمه «روزمرگی» را زیاد به کار می برد و چقدر پرهیز می کرد که گرفتار این ر
ڪټاب راز دࢪخٺ ڪاج ✨
"زندگێ نامہ شھیده زینب کمایۍ از زبان مــٰادر"
•
••
روسری و مانتوی زینب پر از خاک بود، صورتش سرخ شده بود، مادر با تعجب پرسید: «چیزی شده زینب جون؟ چرا اینقدر نامرتبی؟»
زینب چیزی نگفت. خواهرش بغض کرده بود: «او حسابی بحث کرد و بعد با زینب درگیر شد».
مادر با تعجب پرسید: «کی؟»
شهلا گفت:«نمیدونم، فقط بین حرفهاش از کمونیست و مجاهدین خلق دفاع میکرد و به امام خمینی توهین می کرد.»
مادر دلش آشوب شد، سرش گیج رفت، اسم زینب وارد لیست سیاه منافقین شد.
منافقان در اول فروردین سال ۱۳۶۱ هنگام برگشت از مسجد، زینب را ربودند و ...
پیکر زینب همراه با پیکر ۱۶۰ شهید عملیات فتحالمبین تشییع شد و در گلستان شهدای اصفهان، زیر درخت کاج، به خاک سپردند.
#معرفی_کتاب
〖 @modafehh 〗