#حســــن_جانم💚
بهشتوجنتیزدان
حوالهیخوبان
بهشتمابُوَد
آستانقدسحسنعلیهالسلـام
#دوشنبههای_پربرکت_امام_حسنی
@modafehh
🔹 ای آفتاب حسن به زيبائيت سلام
🔹وی آسمان فضل به دانائيت سلام
🔸درصبر شاخصی به شکيبائيت سلام
🔸تنها تو کاظمی که به تنهائيت سلام
🌹 ولادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام مبارک باد
@modafehh
دوشنبہ: ناهار :سـالار زیـنب؛سیـدالشـهدا(درود خدا بر ان ها باد)
شـام :زیـنت عبادتــ کنندگـان ؛امام سـجاد(درود خـدا بر او باد)
┅═══✼ @modafehh ✼═══┅
anjavi - semnan - somnan.mp3
435.1K
😃 #طنز
♻️ هر شهری میرم برای شهدای آن شهر دعا می کنم "امام عزیزمون، شهدامون، شهدای سُمنان..." 😳😂😂
#حجت_الاسلام_انجوی_نژاد
@modafehh
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
بسم رب الشهدا و الصدیقین . . .♥️🕊 عرض سلام مجدد ✨ حدود سه سال از شهادت داداش محسن میگذره. 💔 تصمیم
ان شاءالله که قبول باشه ازتون 🤲🏻
تعداد قرائت های زیارت عاشورا داره به 500مرتبه نزدیک میشه . . .🌼
یکی از اعضا بزرگوار پیام دادن 🌿👆🏻👆🏻
@modafehh
❣رسول خدا (ص):
آیا شما را از بهترین خصلت های دنیا و آخرت، آگاه نکنم؟
بخشودن کسی که به تو ستم کرده است
ارتباط برقرار کردن با کسی که از تو بریده است
نیکی به کسی که بر تو بدی کرده است
عطا کردن به کسی که از تو دریغ نموده است.
📚 کافی ج2 ص 107
@modafehh
دیگه کم کم اذان میگن 🍃
باید بریم برا نماز . . .🌼
التماس دعا .
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
#داستان_تمام_زندگی_من #قسمت_یازدهم می خواستم اسمش رو ببرم اما زبانم حرکت نمی کرد ... فقط میم اول ا
#داستان_تمام_زندگی_من
#قسمت_دوازدهم
رفت توی اتاق ... منم پشت سرش ... در کمد لباس های من رو باز کرد...
هر جایی رو هم که نفهمیدی از من بپرس .. هر چند همه شون انگلیسی فول بلدن ...
سرش رو از کمد آورد بیرون... -امشب این لباست رو بپوش ...
و کت و شلوار بنفش سلطنتی من رو گذاشت جلوم...
چند لحظه طول کشید تا به خودم بیام ... متین جان ... مگه مهمونی زنانه است؟...
-نه .. چطور؟ ...
این کت و شلواری بود که عروسی خواهرت پوشیدم ... کتش تنگ و کوتاهه...
با حالت بی حوصله ای اومد سمتم ...
- یعنی چی تنگ و کوتاهه؟ ... زن خارجی نگرفتم که این حرف های مسخره رو بشنوم ... و بیاد با چادر بشینه به گوشه مجلس ... اونجا آدم هاش با کلاسن .. امل بازی در نیاری ها...
امل بازی؟ ... امل چی هست؟...
خندید و رفت توی اتاق کارش ... با صدای بلند گفت ...
-یعنی همین اداهای تو ... راستی رفتیم اونجا، باز وقت اذان شد پا نشی بری وایسی به نماز ...
سرش رو آورد بیرون ...
محض رضای خدا .... یه امشب، ما رو مسخره و مضحکه مردم نکن... تکیه دادم به دیوار ... نفسم در نمی اومد ... نمی تونستم چیزهایی رو که می شنیدیم درک کنم ... مغزم از کار افتاده بود ... اومد سمتم ...
چت شد تو؟...
از روز اول دیدی من چطور آدمی هستم ... اگر من اینقدر مسخره ام؛ چرا باهام ازدواج کردی؟ ...
ادامه دارد...
@modafehh