•°🌱
هر روز را با سلام بر تو آغاز میکنیم!
سلام بر تو... که صاحباختیار مایی!
السَّلامُعَلَيْكَ يَا نُورَاللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِالْمُهْتَدُونَ
وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ.
#السلامعلیکیااباصالحمهدۍ🌿
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
پنج شنبہ: ناهار : جواد الائـمہ؛امام محمد تقی (درود خدا بر او باد)
شـام : هادی دلـها ؛امام علی النقی(درود خـدا بر او باد)
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بابت انتشار این کلیپ دردآور از شما پوزش میطلبیم/دولت محترم، شما هنوز نسبت به مردم مسئولیت دارید
🔺مردم را بهخاطر بیتدبیری به چه روزی انداختید؟
🔺مردم ایران کم رنج ندیدهاند، آیا لیاقت آنها چنین وضعی است؟
🔺آقای وزیر یادتان هست با بهانههای واهی گفتید مقابل ساخت برخی نیروگاهها میایستید؟
🔸آقای روحانی، نه چرخ اقتصاد را چرخاندید نه چرخ سانتریفیوژ را، این هم از وضعیت برق مردم.
🔺آقایان سلبریتی که برای حمایت از جریان لیبرال حنجره پاره میکردید پاسخگوی تبلیغات خود هستید؟
🆔 @modafehh
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
🎥 بابت انتشار این کلیپ دردآور از شما پوزش میطلبیم/دولت محترم، شما هنوز نسبت به مردم مسئولیت دارید
نمیخوام بُعد دولت رو بگم
اما با این همه سختی با این مادر میگه: خداروشکر 😭
خدایا ایمان ما رو محکم و استوار بگردان
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
‹📘💙› همیشه میگفت : واسه کی کار میکنی ؟! میگفتم : امام حسین🤍 میگفت : پس ، حرف ها رو بیخیال !!🚶🏻♂ کا
#شهیدانه
#ڪــلامشهـــید
🌹شهـــید عبـــاس دانشگــر :
خدایا تو مرا بیدار کن، صدای العطش
میشنوم صــدای حـــرم میآید گوش
عالم کر است.خیام میسوزد اما دلمان
آتش نمیگیرد!
مرضـی بالاتر از این!! چــرا درمـــانی
برایش جستجو نمیکنیم، روحمـان از
بین رفته سرگرم بازیچه دنیاییم.
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
#مـنبـر_مجــــازی📱🎬
•
•
.شیخحسینانصاریان 🌱✨
میگن وقتایۍ ڪه بنده میخواد
یه گناه بزرگ انجام بده خدا به
فرشتگان یا همون ڪرام الڪاتبین
میگه فرشته ها شماها برید...
من و بندمو تنها بزارید ..
ما باهم یه ڪار خصوصۍ داریم..
ڪه نڪنه مورد لعن ملائڪه واقع
بشیم ڪه آبرومون نره...
انقدر عشق و این همه بۍ وفایۍ؟!😔💔
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_سوم
#قسمـت_پنجاه_هفت
آیه ای که خیلی نشانه ی خدا بود....زینب سادات دوباره شبیه همان روزها شده بود و ارمیا منتظر آتشفشان این بار بود.
آن روز زینب سادات به دانشگاه رفته بود. آیه برای دیدن یکی از دوستانش به دانشکده ی پرستاری و مامایی رفته بود.
هنوز به استادسرا نرسیده بود که صداهایی توجه اش را به خود جلب کرد.
دختری با صدای بلندی گفت: صدبار گفتم، بازم میگم! الکی صندلی دانشگاه رو اشغال نکن! تو هیچ آینده ای نداری! تو بچه سهمیه ای رو چه
به درس خوندن! تو اگه سهمیه ی بابات رو نداشتی که رنگ دانشگاه روهم نمیدیدی!
صدای یک پسر هم آمد: آخه عقل هم خوب چیزیه!تو چطور میخوای پرستار بشی؟ به مردا میتونی آمپول بزنی؟
صدای خنده ی جمعیت بلند شد.
امل! تو رو چه به دانشگاه!
صدای همان دختر اول دوباره شنیده شد: آخه
برو همون شوهر کن، کهنه ی بچه عوض کن. هرچند هیچ مردی حاضر نمیشه با تو ازدواج کنه!عقب افتاده...
یک دختر دیگر گفت: حتما باباشم از این بچه بسیجیا بوده که به زنشم میگفته خواهر...
دوباره صدای خنده و این بار صدایی که زیادی آشنا بود. به اندازه نوزده سال زندگی آشنا بود...
صدای زینب سادات میلرزید: شما حق ندارید درباره پدر من اینجوری حرف بزنید.
آیه جمعیت را کنار زد و وارد گود شد. زینب ابرو در هم کشیده و دست هایش را مشت کرده بود. بغض راه گلوی دخترکش را بسته بود. آیه
مادری کرد: اینجا چه خبره؟
⏪ #ادامہ_دارد...
@modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_سوم
#قسمـت_پنجاه_هشت
همه نگاه ها به سمت آیه برگشت. تک و توک بچه هایی که آیه را میشناختند زمزمه کردند: استاد معتمده!
یکی از پسرها محض خودشیرینی گفت: چیزی نیست دکتر!بحث آزاده!
صدای خنده ی مجدد بچه ها بلند شد و آیه چقدر از این دکتر دکتر کردن ها در دانشگاه بیزار بود. دانشگاه بود و استادی! این چه خود شیرینی
هایی بود که راه انداخته اند، خدا میدانست.
آیه به سمت دخترکش رفت. یک دستمال کاغذی از کیفش در آورد و به او داد: چی شده؟
زینب سادات: هیچی.
آیه رو به آن دختر کرد و گفت: حرفاتونو شنیدم. پس بحث آزاده؟
دختر گفت: بله استاد.
آیه به سمت میز استاد رفت و گفت: پس بشینید بحث کنیم!
هم همه ای برپا شد. اما بعد از دقایقی تمام صندلی ها پر شده و بچه ها از کلاس های دیگر صندلی می آوردند. تا آرام شدن جو، آیه تلفن همراهش را درآورد را و به ارمیا پیامکی مبنی بر دیر به خانه بازگشتخودش و زینب سادات داد، سپس به رییس دانشگاه زنگ زده و اطلاع داد.
هنوز دقایقی نگذشته بود که رییس دانشکده و چند تن از اساتید هم وارد شدند.
آیه ضمن ادای احترام به آنها، بحث را شروع کرد...
آیه: خب بچه ها، شما اول شروع میکنید یا من؟
یکی از پسرها بلند شد: ما شروع میکنیم!
آیه سری به تایید تکان داد: بفرمایید
همان پسر شروع کرد: استاد چرا بعضیا باید با سهمیه وارد دانشگاه بشن؟
چرا حق یک عده بچه درس خون رو میدید به یک سری بی سرو پا و خنگ؟
آیه که نگاه پسر را به زینبش دید، ابرویی بالا انداخت و گفت: اولا این بحث کلی هست و خطاب قرار دادن یک نفر اصلا کار درستی نیست.
⏪ #ادامہ_دارد...
@modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
#طنز_جبهه😁
.
.
خيلے از شب ها آدم تو منطقه
خوابش نمے برد😴😬
وقتے هم خودمون خواب مون نمے برد دل مون نمے اومد ديگران بخوابن😌
یه شب یکــے از بچه ها سردرد عجيبے داشت و خوابيده بود.
تو همين اوضاع یکـــے از بچه ها رفت بالا سرشو گفت: رسووول! رسووول! رسووول!😱😁
رسول با ترس بلند شد و گفت: چي؟؟؟چے شده؟؟😰
گفت: هيچے...محمد مےخواست بيدارت کـــنه من نذاشتم!😐😂
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج🍃⌛
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
◾️#آیه_گرافی 🦋 ______________ قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاء…✨🌿 وقتی که دلت تنگ می شو
#آیه_گرافی 🧡⚡️
«سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ»
و به آنان مى گويند درود بر شما به پاداش آنچه صبر كرديد، راستى چه نيكوست فرجام آن سراى..👌🏻🌱
- رعد/۲۴
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄