•°🌱
ای کاش دوست داشتنت
فقط مختص حالات اضطرارمان نباشد...
ای کاش دعاهایِمان برای آمدنت
فقط برای جمعههای دلتنگی نباشد...
ای کاش بی قراریهایِ مان
فقط برای غروب نفسگیرِ جمعه نباشد...
ای کاش چشم انتظاریهایِ مان
همیشگی باشد...
ای کاش که ای کاشهایِمان
فقط در زمان نا امیدی نباشد...
ای کاش بیشتر دوستت بداریم
مهربانترین پدر...
#اݪسلامعلیڪیابقیةاللھ..✨°
••✾ @modafehh ✾••
یکشنبه:
نهار: مادرجان، حضرت زهرا(درود خدا بر او باد)
شام: غریب مدینه، امام حسن مجتبی(درود خدا بر او باد)
••✾ @modafehh ✾••
#تلنگـــــر🛡
⚰ هویت ما پس از مرگ
وقتی می میریم،
مارا به اسممان صدا نمی زنند
و درباره ما می گویند: جسد کجاست؟
و بعد از غسل دادن، می گویند: جنازه کجاست؟
و بعد از خاکسپاری می گویند: قبر میت کجاست؟
همه لقب ها و پُست هایی که در دنیا داشتیم، بعد از مرگ فراموش مي شود.
مدير، مهندس، مسئول، دکتر، بازرس و...
پس فروتن و متواضع باشیم...
••✾ @modafehh ✾••
سردار #حاج_حسین_یکتا :
مسابقهی ما برای نزدیکی
به امام زمان علیهالسلام است!
چون قرار است که خداوند
آخرالزمانیها را تربیت کند.
#امام_زمان عجالله
••✾ @modafehh ✾••
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
#آیہ_گرافے • [وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ۚ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَي
#آیہ_گرافے
[🗯]
[يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ]
.
خدانصیحتتانمیڪندکهدیگر
ازاین کارهایزشتمرتڪبنشوید؛البتهاگرواقعاً ایماندارید!
نور/¹⁷
[♥]
••✾ @modafehh ✾••
حفظ حࢪمت افــــراد نیازمند (#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی)
شهید سیاهکالی علاوه بر اینکه اهل کار خیر و دستگیری از افراد نیازمند بود سعی می کردند شأن و حرمت این افراد را نیز حفظ کنند
در خاطرات ایشان آمده است چون بعضی از شب ها پولی همراه نداشتند جهت گذاشتن آشغال ها کل کوچه را دور می زدند تا با این کار با فرد محتاجی که معمولا ایشان را می دیدند روبرو نشوند
اعتقاد داشتند چون در آن لحظه پولی همراه ندارند شاید آن فقیر دلشکسته شود💔
بخشی از کتاب #یادت_باشد
••✾ @modafehh ✾••
یه لحظه صبر کن رفیق...لا به لای شلوغی و کلافگی و سخت گرفتن های زندگی ، خواستم یه چیزی بهت بگم ! یه نگاه به پشـــت سرت بنداز...مثل همه ی روزایی که گذشت ، این روزا هم میگذره...خواستم بگم حواست هست دیگه؟!ما یک بار زندگی میکنیم
حالا ادامه بده...
#علی_سلطانی
@modafehh
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_سوم
#قسمـت_صد
سیدمحمد با لبخند فاتحی به ارمیا نگاه کرد و دستش را پشت محمدصادق گذاشت و هلش داد.
لحظه خروج محمدصادق بود که ایلیا گفت: مهدی و زینب خواهر برادر رضاعی هستن. مادرم به مهدی شیر داده بود. الکی عذابش دادی!
محمدصادق متعجب به سمت آنها چرخید و نگاه ناباورش بین آنها در گردش بود: پس چرا هیچ کس به من نگفت؟
ایلیا: بد کردی با زینب! چوبشو میخوری!
سید محمد دوباره او را هل داد تا بیرون برود. لحظه آخر صدای حاج علی در گوشش پیچید: لیاقت زینب خیلی بیشتر از این حرفا بود. زینب باید باِل پرواز باشه، نه اسیر قفس آدمی...
ارمیا تلفن همراهش را در دست گرفت و به آیه زنگ زد.
************
آیه با صدای آرامی سلام کرد. دل ارمیا آرام
گرفت. سالهاست که دلش با این صدا خو گرفته و آرام شده است. شازده کوچولو چه میگفت؟اهلی؟ آری دل ارمیا اهلی شده بود.
ارمیا: سلام جانان. راحت رسیدی؟
آیه: سلام. آره.شما چه خبر؟
ارمیا دیگه مزاحم دخترمون نمیشه!
آیه: با دل شکسته اش چه کنیم؟
ارمیا: تو دکتری! از من میپرسی جانان؟
آیه: الان فقط یک مادر مضطرب هستم.
ارمیا: مادری کردن های تو هم عاقلانه است و هم عاشقانه. پیش سایه خانومی؟صدای بچه ها نمیاد!
آیه: نه! نزدیک خونشون بودم که زنگ زد و گفت تن بچه ها تاول زده و علت تب دیشبشون آبله مرغون بوده. سه تاشون با هم! دیگه مجبور شد
بره خونه مادرش.
ارمیا: الان کجایی؟
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_سوم
#قسمـت_صد_یک
آیه: پیش رها!
ارمیا: میمونی یا میای؟
آیه: هر وقت زینب آمادگی داشت میام.
ارمیا: به صدرا زنگ میزنم.
آیه: باشه. مطمئن باشم تموم شد؟
ارمیا: اعتماد نداری بهم؟
آیه: بیشتر از چشمام!
ارمیا: پس دیگه بهش فکر نکن!
آیه: دل دخترم شکسته!
ارمیا: اونی که چیز مهمی از دست داده، محمدصادق هستش. زینبم که چیزی از دست نداد! یک روز محمدصادق از این روزاش پشیمون میشه و سودی نیست.
آیه: اما بعضیا هیچ وقت نمیفهمن چی رو از دست دادن! هیچ وقت! و همیشه حق به جانب میمونن و زندگی میکنن!
ارمیا: اون دیگه نهایت بدبختیشونه! چون خدا بهشون داد و نفهمیدن!
***************
احسان تازه از اتاق بیمارش خارج شده بود
که تلفن همراهش زنگ خورد. با دیدن شماره ثابت ناشناس، متعجب تماس را وصل کرد.صدای گریان زنی از پشت خط می آمد. بعد از چند الو
الو صدا را شناخت. معصومه بود.
معصومه: الو! الو!احسان! تو رو خدا جواب بده!جون مادرت! هستی پشت خط؟
احسان: بله. چیزی شده؟چرا گریه میکنید؟
معصومه با گریه گفت: دستم به دامنت. مهدی و صدرا تلفناشونو جواب نمیدن. تو رو خدا به صدرا بگو بیاد. من کلانتری هستم. جون شیدا...
احسان حرفش را برید: معصومه خانوم! اینقدر قسم نده. درست بگو کجایی که بیایم سراغت.
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
•°🌱
حسین جانم...!
جانزَهراهیچوقت ؛
ازخانهبیرونممڪن :)
منڪهجاییراندارم . .
اےڪسۅڪاࢪمحسین💔
شبتون حسینی✨🌙
••✾ @modafehh ✾••
•°🌱
با هر نفسے سلام ڪردن عشق است
آقا بہ تو احترام ڪردن عشق است
اسم قشنگت بہ میان چون آید
از روے ادب قیام ڪردن عشق است
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✋سلام بر قطب عالم امڪان❤️
••✾ @modafehh ✾••
دوشنبہ: ناهار :سـالار زیـنب؛سیـدالشـهدا(درود خدا بر ان ها باد)
شـام :زیـنت عبادتــ کنندگـان ؛امام سـجاد(درود خـدا بر او باد)
••✾ @modafehh ✾••
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
#نماز اول وقت سفارش شهدا #امامخامنهایمدظلهالعالی ❉ نمازی که انسان میخواند، ↫ اگر به قصد تقرب
#نماز ♥☁️
#احادیث
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند:💫
کسی که دو رکعت نماز بخواند و در آن دو رکعت قلب خود را به چیزی از امور دنیا مشغول نکند خداوند گناهانش را می آمرزد ، همچنین ایشان می فرمایند: یک رکعت نماز کسی که متوجه خدا باشد بهتر از هزار رکعت کسی است که از خدا غافل باشد.
••✾ @modafehh ✾••
🔰 مراسم تنفیذ سیزدهمین دوره ریاستجمهوری اسلامی ۱۲ مرداد برگزار میشود
📅 مراسم تنفیذ سیزدهمین دورهی ریاست جمهوری اسلامی ایران سهشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۰ با حضور رهبر انقلاب اسلامی و جمعی از مسئولان و کارگزاران نظام در حسینیهی امام خمینی (ره) برگزار و منتخب ملت ایران توسط ولی فقیه به سِمت «ریاست جمهوری» منصوب میشود.
📺 این مراسم با رعایت دستورالعملها و شیوهنامههای بهداشتی برگزار و از ساعت ۱۰:۳۰ صبح به صورت زنده و مستقیم از شبکههای صدا و سیما، سایت و صفحات KHAMENEI.IR در شبکههای اجتماعی بصورت زنده پخش میشود.
🔺️ در این برنامه وزیر کشور گزارشی از روند برگزاری انتخابات ۱۴۰۰ ارائه میکند و پس از قرائت متن حکم تنفیذ رئیس جمهور منتخب و ایراد سخن توسط حجتالاسلام والمسلمین رئیسی، رهبر انقلاب سخنرانی خواهند کرد.
🏷 #تنفیذ_سیزدهم
••✾ @modafehh ✾••
•📗🌿•
فرشتہهاازخـُداوندپرسیدن...
خدایاتوکہبشررااینقدردوستدارۍ
چراغـمراآفریدۍ ...!؟
خداگفت: غمرابہخاطرخودمآفریدم ؛ چونمخلۅقاتمتاغمگیـننشوندبہیادخالقشاننمۍافتند...!
#بہخودمونبیایم:)
#خدا🌱
#تلنگر
••✾ @modafehh ✾••
{ماڱرزسربُـریدھمےترسیدیݥ
درمحفلعاشقــٰآݧنمےرقصیدیم}
#برادر_شهیدم🌿
••✾ @modafehh ✾••
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
#پیام مدیریت📢 با سلام خدمت شما خوبان🌸 راستش به دلم افتاد پیشنهادی بدم به شما عزیزانِ همیشه همراه م
روز سیودوم چله ی زیارټ عاشورا🌹
التماسدعا✨
•|کانالرسمیشهیدحاجحمید سیاهکالی مرادی |•
『🌸🌱』 #شهیدانہ سخنپدرشهیدجهادمغنیہ: «همینشهداۍبرجستہۍدنیاۍ اسلام،همینشهیدعزیزۍڪہبہ وسیلهۍ
(👀نگاه به نامحرم)
برایمنیکهفرماندهاشبودم،
باورکردنےنبود.اماعباستابه
حالیکنامحرمندیدهبود!
اولیننامحرمیکہحتےایشان
راهمدرستندید،دخترعمویش
بودکہنامزدششد...💍🌤
+روزیکہبرایمراسمازدواجرفتہ
بود،پرسیدم:
دخترعمویترادیدهاے؟!
گفت: نہ . . . !🙄✋🏻
[چنینآدمےهستکہشهید میشود؛
شهیدمراقبچشمشاست🕊! ]
+گفتم:
توازآنهاییهستےکہخیلےعاشقپیشہ
میشوی،چوناولیندخترے
کہدیدیهمسرتاست . . .💛🌞
#شهید_عباس_دانشگر
••✾ @modafehh ✾••
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_سوم
#قسمـت_صد_دو
معصومه آدرس را گفت و احسان سریع از بیمارستان خارج شد. صدرا که احسان را پشت در دید متعجب شد: زود به زود دلت تنگ میشه برامون؟
احسان گفت: معصومه بهم زنگ زد.
ابرو در هم کشید و خواست حرفی بزند که احسان ادامه داد:
کلانتریه!گرفتنش!کمک میخواد!
صدرا دستی درون موهایش کشید که مهدی گفت: بابا!تو رو خدا برو ببین چی شده!
میان دل نگرانی های اهالی خانه، صدرا به همراه احسان و مهدی راهی شدند...
صدرا به همراه احسان وارد کلانتری شد. مهدی با تمام دل نگرانی هایش ترجیح داد داخل خودرو بماند و با مادر بی مهرش زو به رو نشود.
صدرا پس از پرس و جوهای بسیار کلافه و نالان روی زمین نشست و دستش را روی سرش گذاشت.
احسان به سمتش دوید و گفت: چی شده عمو؟ چرا گرفتنش؟
صدرا نالید: به جرم قتل!
احسان بهت زده گفت: قتل؟ کی رو کشته؟
صدرا دستانش رو کلافه روی صورتش کشید: پسر شوهرش رو!
احسان هم زانوهایش سست شد و روی زمین افتاد. سربازی به سمتشان آمد و از آنها خواست روی زمین کلانتری ننشینند.
مهدی بیرون منتظرشان بود. صدرا که مقابل چشمان نگران پسرش قرار گرفت دست و دلش لرزید. آخر پسرش لب زد: مامانم؟
صدرا دلش برای مادرانه های رها سوخت. دلش برای بی مادری های پسرش، یادگار برادرش سوخت!
صدرا: کار سختیه!
مهدی: تو بهترینی بابا!
صدرا: گاهی از دست بهترین ها هم کاری بر نمیاد!
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
📗📙📗
📙📗
📗
༻﷽༺
#فصـل_سوم
#قسمـت_صد_سه
مهدی: چکار کرده مگه؟
صدرا آرام گفت: قتل!
سایه قتل انگار حوالی زندگی این پسر در چرخش بود. پدر مقتول! مادر قاتل!
مهدی: نجاتش بده!
صدرا: نمیتونم!
مهدی: چرا؟ ازش کینه داری؟ منم دارم! بی پدرم کردن، نذار بی مادر بشم.
شاید بدترین باشه، شاید منو نخواهد، شاید منم نخواهمش، اما مادرمه!بخاطر من بابا!
صدرا پسرک مرد شده اش را در آغوش گرفت. مهندس بعد از ایِن ، این روزهایش را سخت در آغوش فشرد: کینه نیست بابا! نمیتونم برم جلوی
قاتل بابات و خواهش کنم از جون مادرت بگذره! مردی که برادرم رو جوان مرگ کرد!مردی که هست و نیست و ناموس برادرم رو دزدید! مردی که حالا صاحب حق شده! خودش و زنش حالا شاکی شدن!
مهدی التماس کرد: خواهش میکنم بابا! بخاطر من! خودم میرم التماس میکنم!مامانمو تنها نذار!
آیه، رها را روی مبل نشاند: آروم باش!چرا
اینجوری میکنی؟
رها با بی تابی گفت: چرا خوشی به ما نیومده؟ چرا هی بلا سرمون میاد؟
آیه دستان رها را نوازش کرد: امتحانه عزیزم!امتحانه!
رها باز هم بی تابی کرد: با مهدی چه کنم؟ با دل پسرم چکار کنم؟ با اشکاش چکار کنم! دلم خون میشه با دیدن نگاهش!
زینب سادات با چشمانی پر اشک دم در اتاق ایستاده: چی شده مامان؟ خاله چرا گریه میکنه؟
آیه حمایتگرانه گفت: بیا اینجا پیش خاله، من برم یک قوری گل گاوزبون دم کنم. مامان مهدی رو گرفتن، الان عمو صدرا کلانتریه. بیا اینجا تا من
دست بجنبونم برای شام یک کاری کنم.
⏪ #ادامہ_دارد...
📝 @modafehh
📗
📙📗
📗📙📗
•°🌱
آخر مرا برای خودش میخرد شبی
من میشوم مسافر کربوبلا، حسین
| #کربلاییامکن
شبتون حسینی✨🌙
#اللهم_ارزقنا_کربلا
••✾ @modafehh ✾••