eitaa logo
"کنجِ حرم"
256 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
111 فایل
اِشتیاقے‌ڪه‌بہ‌دیدارِتودارَد‌دِلِ‌مَن دِلِ‌مَن‌دانَدومَن‌دانَم‌ودِل‌دانَدومَن حرفی سخنی؟! https://harfeto.timefriend.net/16818490554574 #شروطمون @shorotoinsohbata
مشاهده در ایتا
دانلود
•💛🌻💛🌻💛🌻💛• 🌻 •به قلم آیناز غفاری نژاد• پنجاه روز از فوت راحیل و برادرش گذشته بود ، روز های خیلی سختی رو در نبودشون با کمک خدا پشت سر گذاشتیم. کاوه بعد از مدت ها تونست مژده رو راضی کنه که لباس های سیاهش رو عوض کنه و دستی به سر و صورتش بکشه. اما آقا مرتضی هنوز لباس های سیاه تن کرده بود و کسی جرئت نزدیک شدن بهش و صحبت باهاش رو نداشت. خانواده راحیل هم به شهر خودشون رفتن و به آقا مرتضی گفتند که میتونه ازدواج مجددی داشته باشه و اونها با این موضوع مشکلی ندارند. این پنجاه روز مثل پنجاه سال برامون گذشت. آراد هم توی این مدت بارها میخواست بهم چیزی بگه اما موقعیتش پیش نمی اومد ، گاهی اوقات هم که میخواست سر صحبت رو باز کنه من هزار تا بهانه می آوردم و فرار می کردم ، از هفتم راحیل به بعد هم دیگه ندیدمش ، انگار آب شده بود رفته بود زیر زمین. کنار خونه آراد اینا ماشین رو پارک کردم و پیاده شدم ، به گفته آیه آراد رفته بود کرج و تا شب سر و کله اش پیدا نمی شد. آیفون رو زدم که پس از چند ثانیه انتظار در باز شد. در رو بستم و وارد حیاط شدم. چند باری با کلید ماشین به در هال زدم که در باز شد و آیه با لبخند گفت : + سلام ‌عزیزم خوش اومدی، خوبی ؟! مامان اینا خوبن ؟! چرا دم در، بیا تو کسی نیست. لبخندم عمق گرفت. - سلام گلی ، قربانت ممنون . خداروشکر خوبن، سلام رسوندن. وارد هال شدم و در رو پشت سرم بستم. - تو چطوری خوبی ؟! آیه در حالی که به سمت آشپزخونه می رفت گفت : + هی ، چون میگذرد غمی نیست. مروا جان راحت باش خونه خودته ، نبینم غریبی کنی ها ! مامان اینا که رفتن شهرستان خونه عمه اینا و حالا حالا ها هم سر و کلشون پیدا نمیشه. چادرم رو از سرم در آوردم و روی دسته مبل گذاشتم. با اصرار هایی که آیه به مامان کرد قرار بر این شد که تا بعدازظهر خونشون بمونم. آیه هنوز لباس های سیاهش رو در نیاورده بود و به گفته خودش میخواست تا سال راحیل بمونه ، پیرهن صورتی رنگی رو از کیفم خارج کردم ، بلندیش تا زیر زانو بود و آستین های پفی داشت. لبخندی زدم و پیرهن به دست به سمت آشپزخونه رفتم. ادامه دارد ... • 💛🌻💛🌻💛 •
بچه ها خیلی اصرار بود همه (حدود چهار هفته بود) میگفتن به جای چهار پارت پنج پارت بزارم امروز هم واسه شگفت‌شگفتانه 10 پارت گذاشتم ✨🌸 نظرتون رو بگید راجع به اینکه خوب بود زیاد پارت گذاشتم؟ https://eitaa.com/mmaahhyyaa شماهم زیاد کنید مارو دیگه به جای پنج پارت براتون ده پارت گذاشتم 😍
• . حضرت‌ام‌البنین‌‌اسمشون‌فاطمہ‌بود . امــا‌وقتۍ‌باامام‌علۍ‌(ع)‌ازدواج‌ڪردن بہ‌همہ‌اعلام‌ڪردن‌فاطمہ‌صداشون‌نڪنید‌ بچه‌ها‌اسم‌فاطمہ‌ڪھ‌میاد‌یاد‌مادرشون‌میوفتن و‌ممڪنھ‌دلتنگ‌بشن(: بیشتر‌داره‌معلوم‌میشہ‌ادب ومعرفت حضرت‌ابوالفضل‌از‌کجاست!(:
🔴 پدرسوخته پاشو، دارم فرار میکنم، چه موقع پا ماچ کردنه؟ ✍ااااا
🔶 عاقبت ] یکی از علمای مشهد می فرمود : روزی در محضر مرحوم حجت الاسلام سید یونس اردبیلی بودیم ، جوانی آمد و مسئله ای پرسید . گفت مادرم را دو روز پیش دفن کردم هنگامی که وارد قبر شدم و جنازه مادرم را گرفته خواستم صورت او را روی خاک بگذارم کیف کوچکی که اسناد و مدارک و مقداری پول و چک هایی در آن بوده از جیبم میان قبر افتاده آیا اجازه می دهید نبش قبر کنیم تا مدارک را برداریم و تقاضا کرد که نامه ای به مسئولین قبرستان بنویسند که آنها اجازه نبش قبر بدهند ، ایشان فرمود همان قسمت قبر را که می دانید مدارک درآنجاست بشکافید و مدارک را بردارید و نامه ای برای او نوشت . بعد از چند روز آن جوان را دوباره در منزل آقای اردبیلی دیدم ، آقا از او پرسیدند آیا شما کارتان را انجام دادید و به نتیجه رسیدید ، او غمگین و مضطرب بود و جواب نداد . بعد از آنکه دوباره اصرار کردند گفت : وقتی قبر را نبش کردم دیدم مار سیاه باریکی دور گردن مادرم حلقه زده و دهانش را در دهان مادرم فرو برده و مرتب او را نیش می زند ، چنان منظره وحشتناکی بود که من ترسیدم دوباره قبر را پوشاندم . از او پرسیدم آیا کار زشتی از مادرت سر می زد ؟ گفت من چیزی بخاطر ندارم ولی همیشه پدرم او را نفرین می کرد زیرا او در ارتباط با نـــامحرم بی پروا بود و با سر و روی باز با مرد نامحرم روبرو می شد و بی پروا با او سخن می گفت و در پوشش و حجاب رعایت قوانین اسلامی را نمی کرد . با نامحرمان شوخی می کرد و می خندید و از این جهت مورد عتاب و سرزنش پدرم بود. . حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : یکی از گروهی که وارد جهنم می شوند زنان بدحجابی هستند که برای فتنه و فریب مردان خود را آرایش و زینت می کنند . 📚( کنزالعمال ، ج 16 ، ص 383 ) ‌‎‌‌‌‎‌
3.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. کیست او یار امیرالمومنین مادر شیران نر،
😴اعمال قبل از خواب😴 💕یاد آوری اعمال قبل از خواب💕 🌻حضرت رسول اکرم فرمودند هر شب پیش از خواب : 1. قرآن را ختم کنید (=٣ بار سوره توحید)🌱😍 2. پیامبران را شفیع خود گردانید (=۱ بار: اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم، اللهم صل علی جمیع الانبیاء و المرسلین)😍🌱 3. مومنین را از خود راضی کنید (=۱بار: اللهم اغفر للمومنین و المومنات)😍🌱 4. یک حج و یک عمره به جا آورید ( ۱ بار: سبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اکبر)😍🌱 5. اقامه هزار ركعت نماز (=٣ بار: «یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ» )😍🌱 آیا حیف نیست هرشب به این سادگی از چنین خیر پربرکتی محروم🧐♥️
بسم‌رب‌المهدی💔
✨ 💚 السَّلامُ‌عَلَيْكَ‌یا‌بقِیَّةَ اللهُ فی اَرضِه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللهُ فی اَرضِه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحُجَّةِ الثّانی عشر اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نورُ اللهِ فی ظُلُماتِ الْاَرضِ اَلسّلامُ عَلَیْکَ‌یا مَولایَ یاصاحِبَ‌الزَّمان اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا فارسُالْحِجاز اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ یاخَلیفَةَ الرَّحمَنُ‌ویاشَریکَ‌الْقُران وَیااِمامَ الْاُنسِ‌وَالْجان من هر صبح به آستان مقدست سلام می کنم و از امواج بهشتی پاسخت سرشار از امید می شوم. من پاسخ پدرانه ی تورا با ذره ذره ی وجودم احساس می کنم... من با تو نفس می کشم، با تو زندگی می کنم، شکر خدا که تو را دارم. ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
<🔗🖤> • 🥀| 🥀| • شڪستم..🥺 شڪستی..😓 شڪشتند..⁦🕯️⁩ دلِ‌ مهدی‌ را....🍂 و این‌ قصه‌ هنوز‌ ادامه‌ دارد....🥀 ترڪ‌ گناه‌ دل‌ آقا‌رو‌ شاد‌ میڪنه..🍃 بیا تا گناه‌ نڪنیم☔ به‌ نیت‌ تعجیــل‌ در‌ ظهـورش⁦🤲🏻⁩ و به‌ رسم‌ رفاقت‌ گنـاه‌ نڪنیـم🙂 ✨بیاید از امروز قرارمان‌ این‌ باشه‌ ڪه گناه‌ نڪن‍‍یم‌ به‌ خاطـر‌ دل‌ِ عزیزِ فاطـمه ...💔😞