eitaa logo
"کنجِ حرم"
270 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
111 فایل
اِشتیاقے‌ڪه‌بہ‌دیدارِتودارَد‌دِلِ‌مَن دِلِ‌مَن‌دانَدومَن‌دانَم‌ودِل‌دانَدومَن حرفی سخنی؟! https://harfeto.timefriend.net/16818490554574 #شروطمون @shorotoinsohbata
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مجتبی فرهنگ
🔰سواد رسانه‌ای مجموعه چشم اندازهایی است که فرد برای استفاده از محتوا و پیام های رسانه ای به کار می گیرد. 📌سواد رسانه ای یکی از انواع سواد هاست که بیشتر با سوادهای دیداری و تحلیلی و اینترنتی در ارتباط است. 🖊با ایجاد و گسترش رسانه‌های سمعی و بصری، این مفهوم به وجود آمد و با گسترش شبکه‌های اجتماعی، دارای مفاهیم و ابعاد گسترده‌تر و پیچیده‌تری شد. در اینجا به معرفی چند تن از مجموعه های صاحب سبک در حوزه آموزش سواد رسانه ای می پردازیم 🔎https://b2n.ir/f19067 🔺تلویزیون سواد رسانه 🔎https://b2n.ir/k72108 🔺سوادرسانه مجازی 🔎https://b2n.ir/t03962 🔺نهضت سواد رسانه 🔎https://b2n.ir/p82287 🔺چی خوبه 🔎https://b2n.ir/d64925 🔺نیماتودی 🔎https://b2n.ir/m94495 🔺باشگاه سواد رسانه ایرانیان 🔎https://b2n.ir/k45174 🔺شناد 🔎https://b2n.ir/r66996 🔺ارما مدیا(رسانه مصاف) 🔎https://b2n.ir/x76347 🔺سوادرسانه 🔎https://b2n.ir/a20713 🔺کتابخانه پلیس مجازی 🔎https://b2n.ir/w05695 🔺موسسه رسانه 🔎https://b2n.ir/p19969 🔺گرالیت 🔎www.aparat.com/nasraa_ir 🔺نسرا 🔎https://anarestan.com 🔺انارستان 🔎https://bmtc.ir 🔺مدرسه باران 🔎https://kodoumo.ir 🔺کدوما 🔎https://ayenehschool.ir 🔺مدرسه اینه 🔎https://savaderesane.ir 🔺سواد رسانه 🔎http://majazist.ir/ 🔺مجازیست 🔎https://b2n.ir/d37292 🔺اکابر مدیا 🔎https://majazina.ir/ 🔺مجازینا 🔎yun.ir/ih1vna 🔺تشکیلات رسانه تربیتی ماذنه 🔎mliteracy.ir 🔺انجمن سوادرسانه ایران 🔅تمد🔅 🆔https://eitaa.com/joinchat/3525443610C033ca61cc7
حَوائِج خَلقِكَ عِندَك مَقضِیَّةٌ...🕊
کانال عشاق الحسین 5.mp3
10.95M
●━━━━─🎶─── ⇆ ‌‌‌ㅤ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤ
1باشه دو تا از رمانا واقعیت ن 2هرکدوم یه پارت میزارم نظر بدید 3باشه
💎 ✅نقش نماز در درمان بیماری ها ✍آیت الله بهجت(ره) : شخصی می گفت: من بیمار شده و به دکتر مراجعه کردم . دکتر گفت: شما باید ورزش کنید، اگر چه به زیاد نماز خواندن! من هم زیاد نماز خواندم و بیماری ام که سردرد بود خوب شد. نقش نماز در سلامتی جسم انکار ناپذیر می باشد. خم شدن مکرر سر به پایین در هنگام رکوع و سجود، سپس بالا آمدن سر هنگام ایستادن و نشستن کمک می کند که خون بیشتری به مغز برسد. سجده باعث آسودگی و آرامش در فرد می شود و عصبانیت را کاهش می دهد. مدت زمان ذکر رکوع باعث تقویت عضلات صورت و گردن و ساق پا و ران ها می شود و به این ترتیب به جریان خون در قسمت‌های مختلف بدن کمک می کند. 📚منبع: توصیه های پزشکی عارفان، آیت الله بهجت،ص ۳۷ 🔰با ذکر صلوات پیش به سوی نماز☺️
✨نماز لیله الدفن✨ ✨شهدا زیر دِین کسی نمیمونن✨
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود درروز پنجم ماه جمادی الاولی سال پنجم هجری، فرزند سوم حضرت علی وحضرت فاطمه سلام الله علیهما، متولد شد،ونام زینب که زینت پدر است از سوی پیامبر اکرم بر وی نهاده شد، درروایات است که انس عجیبی به امام حسین علیه السلام داشت، وامام علیرغم مقام امامت،همیشه به احترام او از جای برمی خواست واو را درجای خود می نشاند. اورا عقیله(متفکر) بنی هاشم نامیدند، مراتب کمال معنوی وتعالی را به سرعت درخانواده طی کرد،و به مراتب بسیار بالایی از عقل وخرد، زهد ،تدبیر، شجاعت ،فصاحت وبلاغت رسید. حضرت علی علیه السلام اورا به ازدواج برادرزاده خود عبدالله بن جعفر که جوانی بخشنده، شایسته وجوانمرد بود درآورد که ثمره این ازدواج ،چهار فرزند بود، که دوتن از آنان بنام عون ومحمد در رکاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند. حضرت زینب سلام الله علیها در تمامی مراحل همراه ویاورش حضرت امام حسین علیه السلام بود، وپس از شهادت آن حضرت، از کربلا تا کوفه، واز کوفه به شام واز شام تامدینه، سرپرست و پناهگاه اسرای کربلا بود وشجاعت وشهامت را با درجه بسیار بالا به ظهور رساند وبا خطابه های آتشین وپر مغز خود بساط ظلم وستم یزیدیان را برچید. سرانجام این پیامبر انقلاب خونین کربلا درپانزدهم ماه رجب سال هجری قمری چشم از جهان فروبست ودر زینبیه دمشق مدفون گردید، سر نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
دوستان‌‌یکی‌ا‌ز‌عزیزان‌حال‌خوبی‌ندارن اتفاق‌بدی‌براشون‌افتاده‌لطف‌کنید‌با قلب‌پاکتون‌براشون‌یه‌اَم‌یٌجیب‌بخونید💔🚶‍♂
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود ✨
لبیک یا زینب
00:00
••💔••
یه پارت از رمان پلاک پنهان🙂✨👇
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° °○❂ 🔻 قسمت ــ سمانه بدو دیگه سمانه در حالی که کتاب هایش را در کیفش می گذاشت، سر بلند کرد و چشم غره ای به صغرا رفت: ــ صغرا یکم صبر کن ،میبینی دارم وسایلمو جمع میکنم ــ بخدا گشنمه بریم دیگه تا برسیم خونه عزیز طول میکشه سمانه کیفش را برداشت و چادرش را روی سرش مرتب کرد و به سمت در رفت: ــ بیا بریم هر دو از دانشگاه خارج شدند،امروز همه خونه ی عزیز برای شام دعوت شده بودند دستی برای تاکسی تکان داد که با ایستادن ماشین سوار شدند، سمانه نگاهی به دخترخاله اش انداخت که به بیرون نگاه می کرد انداخت او را به اندازه ی خواهر نداشته اش دوست داشت همیشه و در هر شرایطی کنارش بود و به خاطر داشتنش خدا را شکر می کرد. ــ میگم سمانه به نظرت شام چی درست کرده عزیز؟ سمانه ارام خندید و گفت: ــ خجالت بکش صغرا تو که شکمو نبودی!! ــ برو بابا تا رسیدن حرفی دیگری نزدند سمانه کرایه را حساب کرد و همراه صغرا به طرف خانه ی عزیز رفتند. زنگ در را زدند که صدای دعوای طاها و زینب برای اینکه چه کسی در را باز کند به گوشِ سمانه رسید بلاخره طاها بیخیال شد و زینب در را باز کرد با دیدن سمانه جیغ بلندی زد و در اغوش سمانه پرید: ــ سلام عمه جووونم صغرا چشم غره ای به زینب رفت و گفت : ــ منم اینجا بوقم وبه سمت طاها پسر برادرش رفت سمانه کنار زینب زانو زد و اورا در آغوش گرفت و با خنده روبه صغرا گفت: ــ حسود بعد از کلی حرف زدن و گله از طاها زینب از سمانه جدا شد، که اینبار طاها به سمتش آمد و ناراحت سلام کرد: ــ سلام خاله ــ سلام عزیزم چرا ناراحتی؟؟ ــ زینب اذیت میکنه سمانه خندید و کنارش زانو زد ؛ ــ من برم سلام کنم با بقیه بعد شام قول میدم مشکلتونو حل کنم!! ــ قول ؟؟ ــ قول از جایش بلند می شود وبه طرف بقیه می رود ↩️ ... ○⭕️ ✍ : فاطمه امیری ○⭕️ --------------------•○◈❂ ❣
پارت اول رمان عشق گمنام🙂✨👇
عشق گمنام ۱ با بادی که چادر مشکی ام رو به رقص در می آورد احساس خوبی بهم دست میدهد . این موقع صبح در بام تهران هوا دلپذیر خنک هست . نگاهی به ساعت مچی دستم می اندازم ساعت ۸:۳۰ صبح را نشان میدهد واین یعنی من الان دقیقا یک ساعت میشه که اومدم اینجا . سویچ ماشینم را از جیب مانتو ام در می آورم وبه سمت ماشینم حرکت میکنم ،قفل در را باز میکنم ودر صندلی جای میگیرم کلید را در جایش میچرخانم ماشین را به حرکت در می آورم . وبه سمت خانه ی دکتر حسین محمدی ،میرانم . بعد از ده دقیقه جلوی در خانه ی بزرگان میایستم ،یادم می آید که امروز صبح یادم رفت که کلید رو همراه خودم ببرم ودر خانه جایش گذاشتم . مجبور میشوم دستم را به کلید براق آیفون بزنم کلید رو میزنم وصدای درین درین میپیچد وبعد هم صدای مادر مامان:کیه ؟ جواب می‌دهم: منم مامان جان . بعد از مکث کوتاهی در با صدای تیکی باز میشود . ادامه دارد......🥀 نویسنده :فاطمه زینب دهقان🌼
رمان عاشقانه دو مدافع🙂✨👇