"کنجِ حرم"
💔:)
روزی میآید که دنیا را رها میکنیم،
با همهی وابستگیهایش ...
آن وقت ؛
همان یک بار نگاهِ رضایتِ شما را
چنان وابسته میشویم که با حسرت گوییم:
کاش همهی عمرمان،
ثانیه ثانیهاش پر بود از این نگاهِ رضایت ...
بـھ عشقِ لبخندت امروزو گناه نمیکنم(:
#امام_زمان
میدونید چۍمیگفت؟
میگفت : من نمیخوام باعثِ گنـٰاه ڪسی
باشم ! اۍ کاش همه تو رو میشناختن و از تو الگو میگرفتن♥️(:
رفیق...
بهدنیا،زیادۍمَحَلندھ...
دنیایِزیادیروحروخَفِهمےکنه!!(:
یابهقولمعروف...
-غرقدنیاشدھراجامشہادتندهند💔🖐🏻-
#شهیدانه🌿
میگفٺڪہ
عَظِمَتِنوڪرۍ،دَرخونہےِ
امـٰامحٌسِـین؏رو،زمانےمیفَہمے..
کہشَبِاَوَّلِقبـر،وقٺۍزَبـونِتبَنداومَـد..؛💔
یہوَقتمیبینۍیہصِدایۍمیاد،
میگہنترس،مَـنهَستَم..!ジ
#حࢪف_قشنگ
#اࢪباب_جان
#تلنگر
#استاد_پناهیان :
ابلیس وقتۍ نتواند بہ کسۍ بگوید
بیاخرابشو
مدام مۍگوید:
توالانخوبهستۍ
او را در همین حد متوقف میکند💔!
در حالۍ کہ این مرگ ایمان و هلاکتِ انسان است🚶🏿♂
「مالحظہبہلحظہدرحالِجنگیدنبا
نفسیهستیم
ڪهدنبالِضایعڪردنِلحظهلحظهیِ
زندگیمونه..🚶🏻♂
#تلنگر!
🌷🌷🌷
داستان کوتاه
#حکمت
چند وقت پیش سفری با اسنپ داشتم.
(بعنوان مسافر).
آونروز خیلی بدشانسی آورده بودم و ناراحت بودم، آخه باطری و زاپاس ماشینم رو دزد برده بود.
راننده حدودا ۴۰ سال داشت و آرامش عجیبی داشت و باعث شد باهاش حرف بزنم و از بدشانسیم بگم.
هیچی نگفت و فقط گوش میکرد.
صحبتم تموم که شد گفت یه قضیهای رو برات تعریف میکنم مربوط به زمانی هست که دلار ۱۹ تومنی ۱۲ شده بود.
گفتم بفرمایید.
برام خیلی جالب بود و برای شما از زبان راننده مینویسم.
🔹یه مسافری بود هم سن و سال خودم ، حدودا ۴۰ساله. خیلی عصبانی بود.
وقتی داخل ماشین نشست بدون اینکه جواب سلام منو بده گفت: چرا انقدر همکاراتون ......(یه فحشی داد) هستند.
از شدت عصبانیت چشماش گشاد و قرمز شده بود.
گفتم چطور شده، مسافر گفت:
۸ بار درخواست دادم و رانندهها گفتن یک دقیقه دیگر میرسند و بعد لغو کردند.
من بهش گفتم حتما حکمتی داشته و خودتو ناراحت نکن.
🔹این جمله بیشتر عصبانیش کرد و گفت حکمت کیلو چنده و این چیزا چیه کردن تو مختون و با گوشیش تماس گرفت.
مدام پشت گوشی دعوا میکرد و حرص میخورد.( بازاری بود و کلی ضرر کرده بود).
حین صحبت با تلفن ایست قلبی کرد و من زدم بغل و کنار خیابون خوابوندمش و احیاش کردم.
سن خطرناکی هست و معمولا همه تو این سن فوت میکنن.
چون تا به بیمارستان یا اورژانس برسن طول میکشه.
🔹من سر پرستار بخش مغز و اعصاب بیمارستان ..... هستم و مسافر نمیدونست.
خطر برطرف شد و بردمش بیمارستان کرایه هم که هیچی!!!
دو هفته بعد برای تشکر با من تماس گرفت و خواست حضوری بیاد پیشم.
من اونموقع شیفت بودم و بیمارستان بودم.
تازه اونموقع فهمید که من سرپرستار بخشم.
اومد و تشکر کرد و کرایه رو همراه یه کتاب کادو شده به من داد.
گفتم دیدی حکمتی داشته.
خدا خواسته اون ۸ همکار لغو کنن که سوار ماشین من بشی و نمیری.
تو فکر رفت و لبخند زد.
من اونموقع به شدت ۴ میلیون تومن پول لازم داشتم و هیچ کسی نبود به من قرض بده.
رفتم خونه و کادو مسافر رو باز کردم.
تو صفحه اول کتاب یک سکه تمام چسبونده بود!
حکمت خدا دو طرفه بود.
هم اون مسافر زنده موند و من هم سکه رو فروختم و مشکلم حل شد.
همیشه بدشانسی بد شانسی نیست.
ما از آینده و حکمت خدا خبر نداریم.
⚡️اینارو راننده برای من تعریف کرد و من دیگه بابت دزدی باطری و زاپاسم ناراحتیمو فراموش کردم.
من هم به حکمت خدا فکر کردم
#تــلنگــر
میگفت↓
میدونی ڪِی
ازچشمِ خدا میوفتی؟!
زمانی ڪه آقا امام زمان
سرشوبندازه پایینو
ازگناهڪردنتو خجالت بڪشه
ولی تـوانگار نـه انگار..!
رفیق
نزارڪارت بـه اونجاها برسـه!!!👌🏽
🦋پیامبر اعظم صلاللهعلیهوآله:
🌱هنگام آسایش خدا را بشناس، تا در هنگام گرفتاری تو را بشناسد
📚من لایحضر، ۴؛۴۱۳
⭐️«اللهم عجل لولیک الفرج»⭐️
🌷🌷🌷
حکایت کوتاه
خضر نبی در سایه درختی نشسته بود
سائلی سمت او آمد و از اول سوال کرد خضر دست در لباسش برده اما چیزی دستش را نگرفت
گفت ای سائل ببخشم چیزی ندارم
سایل گفت تو را به خدا سوگند میدهم نیازم بسیار است کمی بیشتر بگرد شاید چیزی داری و نمیدانی
خضر برخواست گفت صبر کن دارم بیا برویم، به بازار برده فروشان آمد و گفت مرا بفروش و پولش بگیر و ببر چاره علاجت کن
سائل گفت نه هرگز!!!
خضر نبی گفت باید اینکار را انجام دهی
القصه خضر را سائل بفروخت و پول را گرفته و شادمان راهی شد.
خضر را مردی خرید و آورد خانه
دید پیرمردی نورانی است، دلش سوخت و کار زیادی به او نمیسپرد.
روزی مرد قصد سفر کرد و از خضر خواست تا خانه و فرزندانش را در غیاب او محافظت کند و مایحتاج آنها را بخرد.
خضر گفت کاری به من بسپار من از اینکه غلام تو باشم و کاری نکنم ناراحتم
مرد گفت همین بس
خضر اصرار کرد، مرد گفت پس اگر دوست داشتی برای من از دل کوه سنگهای کوچک بیاور تا در حیاط منزل خانه دیگری بسازم
خضر نبی پذیرفت و در غیاب صاحب خانه با قدرت تمام، خانهای زیبا به کمک اجنه و فرشتگان در آن خانه بنا ساخت
صاحب خضر آمد و چون آن خانه را دید باور کرد این پیر مرد انسان معمولی نیست!
گفت تو کیستی ای مرد خود را معرفی کن،
گفت غلام توام
گفت تو را به خدا سوگند خودت را معرفی کن، خضر گفت مرا چرا به خالقم سوگند دادی؟
یکبار سائلی مرا به خالقم سوگند داد، چیزی نداشتم به او دهم
خودم را به بردگی فروختم!!!
من خضر نبی هستم
مرد گریست و گفت مرا ببخش نشناختمت
گفت: اصلاً من خود خواستم نشناسی تا راحت امر و نهی کنی مرا چون غلامان
گفت ای خضر در قبال این خانه که ساختی از من چیزی بخواه
گفت ای صاحب و مولای من
از زمانی که غلام تو شدهام به راحتی نمیتوانم برای خالقم در پنهان عبادت کنم و راحت نمیتوانم اشک بریزم
چرا که میترسم هر لحظه در زمان لذتم با معشوقم مرا احضار کنی و اگر اجابت نکنم معصیت کرده باشم.
مرا لطف فرموده آزاد کن
صاحب خضر گریست و او را آزاد کرد.
حضرت خضر کسی است که برای وصال معشوقش خود را به غلامی فروخت و معشوقش بهای عشق آزادی او را پرداخت.
راستی ما برای خدا چه می کنیم...!؟
"قدری بیندیشیم"
#تلنگر
"خوشبختی" یعنی باور ڪنیم!
هیچ انسانی
ڪامل نیست و انسان ممڪن الخطاست ...
خوشبختی یعنی قبل از اینڪه
به فڪر تغییر
دادن دیگران باشی،
قاضی زندگی خودت باش...!(=🌱
تلنگر ⚠️
چطور بخاطر برنامہ موردعلاقہمون
یا یہ موضوعودغدغہ کوچیک ، نمازمونرو
فراموشمیڪنیم...؟!
مثل اینکه یادمون رفتہ
حضرتزینب شبِشهادت برادرشم
حتینمازشبش رو هم فراموش نڪرد...!
مایی ڪهشعارمون
ڪلنا فداڪ یازینبہ... نبایداینجوریباشیم !
زینبوارزندگیڪنیم...🌿'
#تباه🖐🏿!
اینچهمرضیهستڪهجوونامونجدیدا
درگیرشَن...!؟
غمگینِ آهنگغمگینهمگوشمیده،
غمگینترشه..!!/:🚶🏿♂
#تلنگرانہ🦋
✖️ﺑﻌﻀﯽﻫﺎﻣﻴﮕﻦ :
ﺑﺎﺑﺎﺩﻟﺖﭘﺎکباﺷه،کافیه.
نمازهمنخوندینخون...
روزهنگرفتینگیر.
بهنامحرمنگاهکردیاشکالنداره و.........
فقطسعیکندلتپاکباشه!!!!!!!!!!❤️
_ و...ﺟﻮﺍﺏﺍﺯﻗﺮﺁﻥ :👇🏻
ﺁﻧﮑﺲﮐﻪﺗﻮرﺍﺧﻠﻖﮐﺮﺩهﺍﺳﺖ ;
ﺍﮔﺮﻓﻘﻂﺩﻝﭘﺎکبرایشﮐﺎﻓﯽﺑﻮﺩ
ﻓﻘﻂﻣﯿﮕﻔﺖﺁﻣﻨﻮﺍ
ﺩﺭﺣﺎﻟﯿﮑﻪﮔﻔﺘﻪ :📣
[ ﺁﻣَُﻨﻮﺍﻭَﻋَﻤِﻠُﻮﺍﺍﻟﺼَّﺎﻟِﺤﺎﺕ]
ﯾﻌﻨﯽﻫﻢﺩﻟﺖﭘﺎﮎﺑﺎﺷﺪ ،😍
ﻫﻢﮐﺎﺭﺕﺩﺭﺳﺖﺑﺎﺷﺪ .😎
ﺍﮔﺮﺗﺨﻤﻪﮐﺪﻭﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﯽ
ﻭﻣﻐﺰﺵﺭﺍﺑﮑﺎﺭﯼﺳﺒﺰﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ .🍂
ﭘﻮﺳﺘﺶﺭﺍﻫﻢﺑﮑﺎﺭﯼﺳﺒﺰﻧﻤﯽﺷﻮﺩ .🍂
ﻣﻐﺰوﭘﻮﺳﺖﺑﺎﯾﺪﺑﺎﻫمﺑﺎﺷﺪ .🌾🌱
ﻫﻢﺩﻝ؛ﻫﻢﻋﻤل ...♥️🌿
دلی را نشکن؛💔
شاید←خانه خدا باشد
کسی را تحقیر مکن؛
شاید←محبوب خدا باشد💚
هيچ گناهي را كوچك ندان؛
شايد←دوری از خدا در آن باشد
ازهیچ غمی ناله نکن؛
شاید←امتحانی از سوی خدا باشد
#شهـیدانہ🕊
جنگ نرم مثل
خمپاره ۶۰ میمونه؛
چون نه صدا داره نه سوت
فقط وقتی متوجه میشی که
دیگه رفیقت نه مسجد میاد نه هیئت
شهید حجت اللّٰه رحیمی. . . ]
#سخنۍگہربار
#تلنگرانہ •🌱
بچہهامادریڪدورهےخاصے
ازتاریخهستیم ...
هرڪدومتونبریددنبالاینڪہ
بفهمیدمأموریتخاصِتون
دردورانقبلازظهورچیه!؟
#شماالانوسطمعرڪہاید..!
وسطمیدونمینهستید..
بچهها..؛↓
ازهمیننوجوانےخودتونوبراۍ
حضرتمهدۍ؏ـج،آمادھڪنید(:"
-حاجحسینیڪتا🌱
#امام_زمان
روزی میآید که دنیا را رها میکنیم،
با همهی وابستگیهایش ...
آن وقت ؛
همان یک بار نگاهِ رضایتِ شما را
چنان وابسته میشویم که با حسرت گوییم:
کاش همهی عمرمان،
ثانیه ثانیهاش پر بود از این نگاهِ رضایت ...
بـھ عشقِ لبخندت امروزو گناه نمیکنم(:
#امام_زمان
•🔗🌻•
•
مۍشودروشنۍچِـشمِمنازراهبرسد...؟
انتظآرمنازامروز،بہآخَـربرسد...؟
درڪویر؎ڪهپرازسوزوپرازتشنگۍست؛
مۍشودشبنمۍاَزآیہڪوثربرسدシ..!؟
#اللهمعجـللولیڪالفـرج🤲
•
🌻⃟ 🔗 ¦⇢ #منتظرانه
ـ ـ ـ ـــــــــ❁ـــــــــ ـ ـ
#حاج_حسینیکتا:
اصلا اسمش قاسم بود! میدونی معنیش چیه⁉️
یعنی تقسیم میکرد.. میگفت غصه غمها مال من، شادیا مال شما! قاسم بود دیگه.. میگف بی خوابیا مال من، تو راحت بخواب.. قاسم بود دیگه، تقسیم میکرد!😊 میگفت دور از خانواده بودن مال من، تو راحت پیش خانمت باش ،پیش مامانت باش، پیش بابات باش! قاسم بود دیگه، تقسیم میکرد.. میگف تو راحت تو امنیت باش، موشک و بمب مال من...😇
#قاسمبوددیگهتقسیممیکرد..💔
♥️🌿
#آیہ_گرافے 🕊
گُفتم :
خب تا کے باید صبر کنمـ ؟
گُفت:
و مایُدریڪ
لعلَّالساعـةتڪونقریبأ
تو چہ مےدانے
شآید #موعدش نزدیڪ باشد... (: 🧡🌿
-سورهاحزابآیہ⁶³
#خدا_جانمـ ✨
#عاشقانہاےباخدا ✨•°
♥️🌿
سلام محبوبم امام زمانم ♥️✨
من منتظرم..
منتظر می مانم تا ابد..
تا زمانی که خودت بگویی کافیست و برگردی..
منتظر می مانم
حتی اگر بدترین اتفاقات رخ دهد..
حتی اگر هزار سال دیگر هم طول بکشد..
حتی اگر زمین و زمان برعلیه عقایدم باشند
حتی اگر تحریممان کنند
حتی اگر انتظار سخت ترین کار دنیا گردد
من منتظر می مانم حتی اگر دنیا بهم بریزد...
منتظر می مانم
چون به تو ایمان دارم...
چون می دانم تو را داشتن،با هیچ چیز و هیچ کس قابل قیاس نیست..
گل نرگسم،منتظرت می مانم تا ابد..
من سعی میکنم منتظِر خوبی باشم..
تو هم حق منتظَری را ادا کن و بیش از این منتظرمان نگذار...
اللهم_عجل_لولیک_الفرج_الساعه
تعجیل در فرج سه #صلوت
‹🖤🔌›
•
•
مـٰاڪِہنَدیدیم؛
ولۍمیگَنوَقتۍمیرےڪَربَـلا..
نِگـاهِتڪِہبِہگُنبَدمیفتِـہ:)
چِشـٰاتاینطورےمیبینـہ💔
یعنۍمیشہ؟!
•
•
‹ #ڪࢪبلآッ !. ›
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
دختران حسنیـ🕊.!.
‹❤️📕›
•
•
مشڪلهمینبوددیگہ!
بایدبلندمۍشدیمبرا؎
ظھورشڪار؎میڪردیم
ولۍنشستیموفقط
غروبجمعہهاچرانیامد؎
استور؎ڪردیم!
•
•
‹ #بدون_تعآرفッ !. ›
‹ #ریحانة_النبۍ . ›
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
مشق؏ـشق🕊.!.