eitaa logo
"کنجِ حرم"
271 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
111 فایل
اِشتیاقے‌ڪه‌بہ‌دیدارِتودارَد‌دِلِ‌مَن دِلِ‌مَن‌دانَدومَن‌دانَم‌ودِل‌دانَدومَن حرفی سخنی؟! https://harfeto.timefriend.net/16818490554574 #شروطمون @shorotoinsohbata
مشاهده در ایتا
دانلود
••• یِ بارم استاد فاطمی‌نیا گفته بودن که ‏مولوی آورده: «فردی يارب میگفت،شيطان بر او ظاهر شد و گفت: اين همه گفته‌ای،چه فايده؟ مرد دلش شکست در خواب کسی به او گفت چرا ديگر نمیگویی؟ گفت:چون جواب نمیشنوم پاسخ شنید:خدا مرا فرستاده تا به تو بگويم اين يارب گفتن‌هایت همان جواب ماست» يعنی اگر نخواهد اصلا نمیگذارد یارب بگوييم... همین 🖐🏽
سلام خواهش میکنم لطف دارید 🌺 بله نویسنده خیلی رمان های خوبی دارند ✨🌱
سلام ممنون از همراهیتون 😍 خب نظرتون رو به این آیدی بگید که پیوی من هست . هرچی بگید میزارم https://eitaa.com/mmaahhyyaa
ممنونم از نظرتون 🙏 چشم . روزی یدونه هم به خاطر شما میزارم 🙏
چشم حتما 🌿✨ بفرمایید چه نوعی باشه .
سلام . بله چشم حتما. خودمم درس دارم . پس از این به بعد روز ۵ پارت 🙏🙏
چشم . حتما فردا خیلی چالش یهویی میزارم. فقط نکته مهم اینه که بچه ها خواهشا وقتی یه نفر فرستاد و من نوشتم برنده اعلام شده دیگه نفرستید. مجبورم به همتون جایزه بدم و این خیلی سخت میشه. سر موقع بفرستید برنده نشدید لف ندید . انقدر چالش یهویی میزارم فردا تا همتون برنده باشید 😍
خیلی ممنون شما عالی هستین و لطف دارید 😘🙏
❰💣🔗❱ ••• •• • . شهید‌تورجےزاده‌مداح‌بود‌ . وعاشق‌حضرت‌زهرا«سلام‌اللہ‌علیها» . آیت‌اللہ‌میردامادےنقل‌مےڪرد: . بعداز‌شهادت‌محمد‌رضا‌خوابش‌رو‌دیدم . وبهش‌گفتم:محمدرضا! . این‌همہ‌از‌حضرت‌«زهرا‌سلام‌اللہ» . گفتےوخوندے،چہ‌ثمرےبرات‌داشت؟! . شهید‌تورجےزاده‌بلافاصلہ‌گفت: . همین‌ڪہ‌در‌آغوشِ‌فرزندش . حضرت‌مهدے«عج»جان‌دادم . برام‌ڪافیہ... :) شهیدمحمدرضاتورجےزاده💜 (برشی از کتاب یا زهرا)
بچه ها توی پیوی و ناشناس خیلی سوال شده بود که کپی آزاده یانه 🍃 جواب کانال (بله )هست . ما این مطالب رو قرار میدیم هم شما عزیزان ببنید هم کپی کنید تا نفرات بیشتری ببینند 🙂 پس از هر مطلبی دوست دارید میتونید کپی کنید 🤗🤗☄🌙
🔹✨تلنگر✨🔹 ✍️تو زندگے همیشه به کسی نگاه کن که سطحش ازت پایین تره تا ناشکری نکنی❗️ ✍️اما تو کارهای اخروی به بالا دستت نگاه کن...👇👇👇 👌مثلا اونایی که در اوج گرفتاری شاکرن .
"💛✨ رفقا آقا تنها نمونه...! یه صلواتم برای سلامتی رهبرمون بفرستیم!؟ اللهم‌صل‌علی‌محمدوآل‌‌محمدو عجل‌فرجهم🍃 🕊
🌱🧕🏻 ________________ چادر میپوشم چون ترجیح میدهم پا به حرفِ خدام باشم وچه لذتی دارد اینکه خاص او باشم نه اینکه مطیع دست شیطان
👈 یادمون باشه ✅نامحرم🔥نامحرمه 📣 با دوتا کلمه ی داداشی و آبجی هیچکس محرم نمیشه...👌👌 📛 مواظب پی وی و دایرکت رفتنامون باشیم.... پ.ن:همه ی ما ادما(بدون استثنا)درون خودمون یه موجوده خیلی وحشتناکی داریم به اسم هوای نفس😬 اونی حسی که میگه برو با نامحرم چت کن برو فلان چیزو ببین و... صدای همون موجوده وحشتناک(هوای نفسِ) 👈🏻اگه جلوش واینَسی بدبختت میکنه ها اگه حالشو نگیری حالتو میگیره ها هرچی به حرفش گوش بدی قوی تر و سرکش تر میشه پس محکم جلوش وایسا و به حرفش گوش نده👊🏻 🔫👿
↯♥ 🏳🌴 و قلبي لايميل إلا اليك؛ و قلبم به هیچ کس جز تو راغب نیست. اللّٰھم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج ↯♥
‹''🔗💙''› شَهیـدان‌راهِیـٰانِ‌ڪوۍِیـٰارَند شَهیـدان‌؏ـٰاشِق‌وخـونِین‌تَبـٰارَند..!シ ️️ــــــــ ـــــــ ــــ ـــ ــ ـ ⚘‌‌‌‌⃟›🌿
♨️دختر بی حجاب و پسر طلبه!!! 🔻یه روز یه خانم مثل هر روز بعد از کلی آرایش کنار آینه,مانتو تنگه و کفش پاشنه بلنده شو پا کرد و راهی خیابونای شهر شد. همینطوری که داشت راه میرفت وسط متلک های جوونا یه صدایی توجهش رو جلب کرد : ❌خواهرم حجابت !! خواهرم بخاطر خدا حجابت رو رعایت کن !!. 🔻نگاه کرد، دید یه جوون ریشوئه از همون ها که متنفر بود ازشون با یه پیرهن روی شلوار و یه شلوار پارچه ای داره به خانم های بد حجاب تذکر میده. 🔻به دوستش گفت من باید حال اینو بگیرم وگرنه شب خوابم نمیبره مرتیکه سرتاپاش یه قرون نمی ارزه، اون وقت اومده میگه چکار بکنید و چکار نکنید. 🔻تصمیم گرفت مسیرش رو به سمت اون آقا کج کنه و یه چیزی بگه که دلش خنک بشه‌ وقتی مقابل پسر رسید چشماشو تا آخر باز کرد و دندوناش رو روی هم فشار داد و گفت تو اگه راست میگی چشمای خودتو درویش کن با این ریشای مسخره ات ، بعدم با دوستش زدن زیر خنده و رفتن.. پسر سرشو رو به آسمون بلند کرد و زیر لب گفت: خدایا این کم رو از من قبول کن !! شبش که رفت خونه به خودش افتخار میکرد گوشی رو برداشت و قضیه رو با آب و تاب برای دوستاش تعریف میکرد. فردای اون روز دوباره آینه و آرایش و بعد که آماده شد به دوستاش زنگ زد و قرار پارک رو گذاشت. توی پارک دوباره قضیه دیروز رو برای دوستاش تعریف می کرد و بلند بلند میخندیدند شب وقتی که داشت از پارک برمیگشت یه ماشین کنار پاش ترمز زد: خانمی برسونیمت؟ لبخند زد و گفت برو عمه تو برسون بعد با دوستش زدن زیر خنده ، پسره از ماشین پیاده شد و چند قدمی کنار دختر قدم زد و بعد یک باره....... داستان توی کانال زیر سنجاق شده @mardanebiedeaa
☘ازوقتۍ سردارسلیمانۍبه ‌شھادٺ‌رسیدانسجام‌واتحاد بیشترشده! فقط ‌براۍیڪ ‌هدف...،انتقام! ڪاش‌بعداز‌غیبت‌ڪبرۍهم ‌همچین‌چیزی‌بود.. فقط‌براۍ‌یڪ‌هدف...‌ظھور! 🌺 ..