هدایت شده از ♡تبادلات گسترده گل نرگس«دوشنبه»♡
سًلِأمـٍ سًلِأمـٍ 🙌🙌
امیدوارم حالتون خوب باشه 💐🔮
من چند روز پیش خیلی بی حوصله بودم 😞
یکی از دوستام یه
💥💥⚡️
کانال ▪♢°معرفی° کرد که خیلی عالی بودددددددد ° بودددددددد❤️✨🌱🔮
📌وای این کانال ترکونده 💥💥💥
یه کانال دخترونه ووو مذهبی ○°
پر از چیزای~`■¡☁️
#دخترونه🌹
#مذهبی🍇🍈
#پروفایل💎
#پس_زمینه💐
#والیپر💞
#رفیقونه🌺🌻
#کادر_ادیت ♑⚜️
#ثواب_یهویی🍃✨
#حدیث 🌺🦋
#انگیزشی💪☘
#تلنگر 💐🖼
کم نداره این کانال 😉🌱
زود عضو شو بدو بدو دیگه منتظر چی هستی 💐☀️🤩😃👇👇
@khadamattotfarangi
دخترونه مذهبی ⚡️🌾🌱✨❤️💥🍫😎👆☝️
هدایت شده از ♡تبادلات گسترده گل نرگس«دوشنبه»♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپواستوریبرای#شب_یلدا میخوای؟!‹🍉🎊›↶
متنبرایتبریکگفتننداری؟!‹😎🧋›↶
https://eitaa.com/joinchat/837484686Cae6ad84b25
میخوایاستوریهاتتکباشه؟!‹🌹🎉›↶
میخوایبهترینِخودتباشی؟!‹🧘🏻♀♥️›↶
https://eitaa.com/joinchat/837484686Cae6ad84b25
#بیاماهستیمدلبرکم**<👩🏻💻>
#کپیبنرحرامع/:<👩🏻🏫>
https://eitaa.com/joinchat/837484686Cae6ad84b25
#یلداتونهمحسابیمبارکاباشه:)<💕🌿>
#تجمعدخیهایباانگیزه!<🦸🏻♀️>
هدایت شده از ♡تبادلات گسترده گل نرگس«دوشنبه»♡
سلام چطوری رفیق😘
+ای وای چرا گریه میکنی😰
_هیچی،هیچ کانال خوبی پراز متن های مذهبی، عکس های مذهبی، چالش های عالی، عکس های دخترونه، متن های امام حسینی و یه جمع دخترونه پیدا نمیکنم😭😭
+اووَه تو چقدر از این کانالایی که توشونی انتظار داری😲😧، اما نگران نباش یه کانال سراغ دارم که همه ی اینهارو علاوه بر عکس و متن های شهدایی داره، لینکشو بدم🤗😏
_اره، ا.....اره بده، بدو چقدر دیر میکنی سریع باش😡
+باشه هنوز از زمانی که بهت گفتم ۳۰ ثانیه هم نگذشته 🧐
_شما هیچی نگو لینکو بفرست😒
+باشه فرستادم، اومد؟ 😎
_اره😘😘😘 الهی من دورت بگردم یه سوال میشه برای دوستامم بفرستم
+بله
_راستی #کپی از متناشون ازاده؟ اخه من برای کانالمم میخوام
+برو دختر برو اره حلاله برو تا ۳ عضو کانالت نشد ۰ متن هاشون رو کپی کن البته به ذکر ۳ صلوات برای ظهور اقا هر پست،راستی برای دوستات فرستادی؟
_اره وقتی لینکو دادی قرشو برا دوستام اومدم لینک میخواستن از پرسیدم براشون فرستادم
+اها
اینم لینک کانالشونه ذستان برید در کانالشون کانال خیلی خیلی خوبی دارن
•|• @dokhtaraneh_Hoseini •|•
برو تو کانالشون عالیه عالیه😍خیلی چیزای قشنگ میزارن🌸🌼😍بدو برو چرا معطل میکنی🌸ضرر نمیکنی ضماتش با من🌸😌
هدایت شده از ♡تبادلات گسترده گل نرگس«دوشنبه»♡
🌱به نام آفریدگار عشق🌱
سلام . یه رمان اوردم براتون
گاندویی🐊
امنیتی⚔
عاشقانه❤️
طنز😂
تازه بیا قسمتی از رمان رو هم بخون که ببینی چه باحاله👇
-چ...چی داری میگی بابا؟ یعنی چی که من بچه شما نیستم؟
مامان : یع...یعنی
بابا : یعنی اینکه بچمون نیستی دیگه هه فکرکردی بچه من تویی؟یعنی من همچین بچه ای بار میارم؟😏ببین بچه جون...
مامان : بسه دیگه تمومش کن هرکاری کردی هیچی نگفتم هر ظلمی کردی کاری نکردم از این به بعدم هیچی نمیگم ولی نمیزارم به بچه ای که دست من امانته توهین کنی😠
بابا عصبی شد و تفنگی که دستش بود رو به سمت مامان گرفت و...
چیشد؟ میخواستی بقیشو بخونی؟
خب پس تو کانال عضو شو تا بتونی از اول بخونی و بفهمی ماجرا چیه😉
اینم لینک کانال👇
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸@ghaaaaaaa🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس✓
کانال هایی که معرفی کردم📌
بهترین کانال های ایتا هستن🏆
تبادلات گل نرگس کانال ناجور معرفی نمیکنه✓
همه کانال هایی که ادمینم از نظر معنوی و اخلاقی تایید شدن🎗
مدیر ها حتما جذب ها پی وی گفته شه🖇
برا اطلاع بیشتر از طرز کارم در
اینفوتب عضو شید"سنجاقه"🔥
https://eitaa.com/joinchat/2046886010C514de53f6c
بعد از مطالعه شرایط و طرز کار؛
اگر شرایط رو داشتید،
پی وی در خدمتتونم✋🏻
💫@Makh8807💫
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس✓
نظرسنجی جدید ایـتـا📊
کدوم بازیگر سریال پایتخت عملکرد بهتری دارد؟!🤔
محسن تنابنده
احمد مهرانفر
ریما رامین فر
نسرین نصرتی
هومن حاجی عبداللهی
بهرام افشاری
ابوالفضل رجبی
سارا و نیکا فرقانی
علیرضا خمسه
سایر...
نظرسنجی اصلی در کانال سنجاقه🖇
#پندانهــــــ
طرفدوستدارهیارامامزمانبشه
ولیهیچتلاشینمیکنه
تازهگناههممیکنهوظهورامامزمانرابهعقبمیاندازه....
دستبهرویدستگذاشتهوهیچکاری
نمیکنه
لابدانتظاردارهاینآرزوخـودبهخــود
برآوردهبشه
کسیکهواقعامیخواهدیارامامزمانباشد
بایددرزمانغیبتامامزمانشرایاریدهد
تلاشکند
ازخدابخواهد
کارهاییکهامامزماندوستداریدانجام
بدهد
ازگناهاندوریکند
خودسازیکند
برایظهورآقادعاکند
و......
#سخن_بزرگان
ڪے میخواۍ بفهمۍ
ڪهـ اگ خدا رهاٺ ڪنه
نابود میشی...
شڪر ڪن خدا رو بخاطر همه چیز😇
تا حالا به عدد 12 این طور نگاه کرده بودید؟
🌱لا اله إلا الله 12 حرف
🌱محمدرسول الله 12 حرف
🌱علی بن ابی طالب 12حرف
🌱أمیر المؤمنین 12 حرف
🌱فاطمة الزهراء 12 حرف
🌱الحسن والحسین 12حرف
🌱الحسن المجتبى 12 حرف
🌱الحسین الشهید 12 حرف
🌱الإمام السجاد 12 حرف
🌱الإمام الباقر 12 حرف
🌱الإمام الصادق 12 حرف
🌱الإمام الکاظم 12 حرف
🌱الإمام الرضاء 12 حرف
🌱الإمام الجواد 12 حرف
🌱الإمام الهادی 12 حرف
🌱الحسن العسکری 12 حرف
🌱القائم المهدی 12 حرف
افتخار کنید که شیعه ی 12 امامی هستیم واقعا کیف نکردی؟؟؟؟؟
🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
#فالی_در_آغوش_فرشته
#قسمت_شصت_و_سوم
به قلم آیناز غفاری نژاد
کپی به شرط گذاشتن نام نویسنده...
بعد از رفتن بهار ، با طمانینه شروع کردم به نماز خوندن .
چه آرامشی داره وقتی در برابر خالقت می ایستی...
سر خم میکنی و شکرش میکنی برای تمام نعمت هایی که بهت داده ...
گاهی میشه چند دقیقه ای از شَّرِ همهمه ی این شهر و آدماش فرار کرد و با معشوق ابدی خلوت کرد...
گاهی زندگی جوری برنامه ریزی میکنه و مسیر قطار زندگیت رو تغییر میده که خودت هم متوجه این تغییر ناگهانی نمیشی...
توی این روزا متوجه تغییراتی در خودم شده بودم.
بعد از دادن سلام نمازم ، بلند شدم و رفتم چادر و جانماز رو گزاشتم سرجاشون در همین حال مژده رو دیدم که گوشه ای نشسته بود .
به سمتش حرکت کردم ...
آروم کنارش نشستم و متوجه شدم کلماتی رو آروم زیر لب زمزمه میکنه و با انگشت هاش چیز هایی رو میشماره ...
احتمالا ذکر میگفت .
صبر کن ببینم...
چرا با تسبیح این کار رو نمیکنه؟
صبر کردم تا کارش تموم بشه ...
_قبول باشه.
+قبول حق باشه عزیزم.
_مژده.
با لبخند نگاهم کرد
+جانم!
_امممم
من...
چیزه
یعنی دیدم که تسبیح هست...
پس...
چرا...
خنده آرومی کرد و جواب داد
+آره میدونم تسبیح هست ولی اینجوری هم
ثوابش بیشتره و به خودمم حس خوبی دست میده ...
_درسته ...
گرم حرف زدن با مژده بودم که آیه اومد کنارمون نشست .
سعی کردم باهاش گرم صحبت کنم اما حس حسادت این اجازه رو بهم نمیداد...
از وقتی فهمیدم با حجتی سر و سری داره نسبت بهش حساس شده بودم...
×سلام مروا جون
خوبی عزیزم؟
قبول باشه .
_سلام گلم
خوبم ، ممنون
قبول حق باشه ...
+اوه اوه اوه
مروا جون؟؟؟
نو که اومد به بازار کهنه شدش دل آزار دیگه، نه؟
×آخ آخ آخ ببخشید مژده جونی
این پسره حواس واسه آدم نمیذاره که...
+کدوم پسره؟
×همین آرادو میگم دیگه...
+باز چیشده؟
×هیچی بابا...
میگه ما مسئول هماهنگی خواهران نداریم.
پاشو کرده تو یه کفش که من و یه نفر دیگه این مسئولیت رو قبول کنیم.
+خب چه اشکالی داره؟!
همه جوره باید به مهمان های ویژه شهدا خدمت کرد .
حالا کی هست این دختر خوش بخت؟!
با خودم گفتم خوش بخت؟! هع ...
آیه لبخند خبیثی زد و گفت
×مروا
خودمو متعجب نشون دادم .
_من؟
×ما به غیر از شما،مروای دیگه هم داریم؟
_آخه من که سر رشته ای ندارم.
×والا منم ندارم
ولی آراد میگه خودش بهمون یاد میده و کار سنگینی نیست.
اولش نمیخواستم قبول کنم ولی با اصرار های شدید مژده و آیه،قبول کردم.
ادامه دارد...
🍃💚🍃💚🍃
🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
#فالی_در_آغوش_فرشته
#قسمت_شصت_و_چهارم
به قلم آیناز غفاری نژاد
کپی به شرط گذاشتن نام نویسنده...
اولش نمیخواستم قبول کنم ولی با اصرار های شدید مژده و آیه ، قبول کردم .
همراه با آیه پیش آقای حجتی رفتیم.
به محض اینکه به آقای حجتی رسیدیم اخمامو تو هم کردم و خیلی خشک و غیر دوستانه شروع کردم به سلام و احوال پرسی .
_سلام روز بخیر .
آیه : سلام آقای حجتی .
آقای حجتی چشم غره ای به آیه رفت و با اینکه سرش پایین بود جوابمون رو داد.
×سلام خواهرا
خب ش ...
با لحن محکم و کوبنده ای گفتم :
_چند بار باید بگم که من خواهر شما نیستم ؟
من خانم فـــرهــمــنـــد هستم.
نه بیشتر نه کمتر .
یعنی تلفظ این دو کلمه اینقدر سخته؟
با صدای کشیده و تیکه تیکه گفتم:
خـــانـــــــم فـــرهــمــنـــد
نفس عمیقی کشید و به آیه نگاهی کرد .
معنی این نگاه رو خیلی خوب متوجه شدم...
داشت با نگاهش به آیه می فهموند که : دیدی گفتم این دختر شریه ؟!
×چشم سعیمو میکنم.
حالا بفرمائید داخل چادر تا صحبت کنیم .
ای خدا این کیه آفریدی ؟
میگه سعیمو میکنم...
باز رگ لج بازیم عود کرد ...
_من همین جا رو ترجیح میدم.
×اما...
+آرا... نه ، چیز بود ، آقای حجتی
خانم فرهمند درست میگن همین جا بشینیم بهتره .
آقای حجتی دستی توی موهای لختش کشید و گفت
×بسیار خب .
حداقل بریم یک جای خلوت ...
همراه با آقای حجتی به یه جای دنج رفتیم که سایه بود و باد خنکی می وزید .
حتما نمیخواسته آفتاب به آیه جونش بخوره دیگه !
یک لحظه از طرز فکر کردنم خندم گرفت...
سرمو بلند کردم که با بلندکردن سرم با حجتی چشم تو چشم شدم و سریع خندمو قورت دادم و به زمین خیره شدم.
حجتی صلواتی فرستاد و شروع کرد به صحبت کردن .
×بسم الله الرحمن الرحیم .
خب همونطور که در جریان هستید ، شما مسئول هماهنگی خواهران شدید .
متاسفانه دیروز پای مسئول قبلیمون پیچ خورد و چون اینجا امکانات زیادی در دسترس نداشتیم ، منتقلشون کردیم به بیمارستان های اطراف و تشخیص بر این شد که پاشون شکسته .
+ان شاءالله که زودتر بهبودیشون رو به دست بیارن .
×ان شاءالله .
ایش دختره خود شیرین ...
آراد تک تک کارهایی رو که باید انجام میدادیم رو با حوصله توضیح داد.
چندین بار هم برای اینکه حرصش رو در بیارم وسط حرفش می پریدم و ازش سوالای بی خودی می پرسیدم ، اما اون با آرامش جواب سوالاتم رو میداد.
آیه با تعجب به ما دوتا چشم دوخته بود .
دلیل تعجبش رو نمیدونستم .
شاید بخاطر اینکه با همسرش دهن به دهن شدم ، اوففف اینم مثل راحیل شده ، ولی اگر اینطوری بود باید مثل راحیل میزد تو دهنم ...
اَه چقدر عجیبن اینا.
بالاخره صحبت های آراد و سوالات من تموم شد و با صلواتی ، جلسه غیر رسمی رو به پایان رسوندیم .
ادامه دارد ...
🍃💚🍃💚🍃