eitaa logo
🚩فرزندان مقاومت 🚩
252 دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
8.8هزار ویدیو
53 فایل
🌎 شبکه رسانه ای جبهه جهانی فرزندان مقاومت شاهد و ایثارگران نهضت جهان اسلام زمینه سازان انقلاب جهانی حضرت مهدی علیه السّلام در نبرد آخرالزمانی. بروزترین اخبار و تحلیل‌های سیاسی منطقه و جهان 🇮🇷♥️🇵🇸
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩فرزندان مقاومت 🚩
🔷 شهید آوینی: «اينها سربازان امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف هستند و موعود خويش را باز يافته‌اند.
غروب آخرین روزسال1393بودو چند ساعتی بیشتر به تحویل سال1394نمونده بود. چند ماهی میشد که به خاطر کار آقا روح الله از آمل اومده بودیم ساری. قرار بود برای تحویل سال که ساعت 2 بامدادبود.به حسینیه لاله های زهرایی(هیئت روضه الشهدا ) و مزار 5 شهیدگمنام آمل که بقعه علامه میر حیدر آملی هم اونجاست بریم.آقا روح الله علاقه ی خاصی به اون مکان داشت. کارهای مربوط به ساخت حسینیه رو هم خودش با کمک یکی از هم هیئتیهاشون از صفر تا صد پیگیری کرده بود و حضور داشت. وسایلمونو جمع کردیم و به سمت آمل حرکت کردیم.وقتی رسیدیم ،رفتیم خونه مادر آقا روح الله. اون شب مهمون هم داشتن.ساعت 11شب شده بود که آقا روح الله گفت خانم آماده شین که بریم برای مراسم سال تحویل.من و بچه ها خسته بودیم.از آقا روح الله خواستم خودش بره.ابروهاشو در هم کشید و گفت بدون شما؟ انقدر اصرار کرد و گفت حتما با من بیا دوست دارم تحویل سال باهم باشیم که بالاخره راضی شدم. آماده شدم. حسینیه نزدیک بود.برای همین باهم قدم زنان به راه افتادیم سمت حسینیه.درطول مسیر ازهم خواسته بودیم تا موقع تحویل سال برای خودمان و بچه ها عاقبت به خیری را آرزو کنیم.آقا روح الله ازم خواست تابراش آرزوی شهادت کنم.بهش قول دادم که براش دعا میکنم ولی بعد از 120سال.گفت شما دعا تو بکن حالا. رسیدیم حسینیه.همه هم هیئتیها اومده بودن. یه جمع خیلی خوب وصمیمی. با خوشحالی از دیدین همدیگه، باهم سلام و احوال پرسی کردیم. مراسم سال تحویل خیلی قشنگ بود. زیارت عاشورا و برنامه های دیگه که تموم شد،به سمت منزل حرکت کردیم. تو مسیر برگشت آقا روح الله گفت:خانم خیلی ممنون ازاین که اومدی.خیلی دوست داشتم لحظه تحویل سال، باهم کنارشهدای گمنام باشیم.الهی شکر. بعدش گفت :برام دعایی رو که خواسته بودم کردی؟.گفتم فقط دعا کردم هممون عاقبت به خیربشیم.خندیدوگفت خب فرقی نمی کنه همینو می خواستم.عاقبت بخیری من تو شهادتمه. دوماه بعد یعنی 23خرداد94 به آرزوش رسید وشهد شیرین شهادت رو نوشید. بعدها فهمیدم که چرا اون شب انقدر اصرار میکرد که سال تحویل رو باهم باشیم. چون آخرین سال تحویلی بود که کنارم بود.... شادی روح امام وشهدا صلوات 🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷 🌐به نقل از همسر محترم شهیدحاج روح الله سلطانی 👇👇
روز آخر رفتم کارنامه بچه هارو گرفتم.وقتی رسیدم خونه وبچه ها کارنامه هاشونو دیدن، دویدن سمت تلفن خونه تا به پدرشون خبر بدن که شاگرد اول شدن.بعد از گفتنشون آقا روح الله خیلی خوشحال شدن وبهشون خیلی تبریک ومرحبا گفتن.بچه ها گفتن برامون جایزه بگیر حتما هم از اونجا بگیر وقتی اومدی برامون بیار.قول دادن که حتما میگیرن.بعد از تماس تلفنی هم مستقیم رفتن وجایزه هاشونو که یه هلی کوپتر ویه ماشین کنترلی بود گرفتن.وچون فرصت برگشت به مقرشون رو نداشتن از یکی از همکاران خواستن تا جایزه بچه ها رو ببرن تا وقتی برگشتن ازشون بگیرن.که قسمت نشد برگردن وهمون همکارشون جایزه های بچه ها رو که پدرشون گرفته بود برای بچه ها آوردن.
چند ماه بعد از شهادت آقا روح الله قسمت شد بریم پابوس امام رضا؛وقتی رسیدیم،حسین که اون موقع 7سالش بود.با یه بغض عجیب گفت مامان ای کاش بابایی هم بود.اگه بود همه جای مشهد مارو می برد می گردوند،هر چی هم میخواستم برام میخرید.اصلا با بابایی خیلی خوش میگذشت. خیلی دلم شکست بهش گفتم هر جا دوست داری میبرمت،هر چی هم خواستی خودم برات میخرم. نزدیک ظهر بود که رفتیم هتل و مستقر شدیم. همون شب اول حسین خواب قشنگی دید صبح که بیدارشد برامون تعریف کرد: گفت من و بچه های دیگه تو حیاط حرم امام رضا مشغول بازی بودیم و این ور و اونور میدوییدیم.یهو دیدیم صدای لااله الاالله میاد و یه تابوت آوردن تو حیاط حرم. میگه همه رفتیم کنار تابوت،هم آدم بزرگا و هم بچه ها. آدم بزرگا روبروی تابوت نماز خوندن. میگه بعد از نماز یهو اونی که تو تابوت بود تکون خورد وبعد از جاش بلند شد.همه آدم بزرگا رفتن ولی مابچه ها موندیم. حسین میگه چهرش خیلی نور داشت، رفتم جلو گفتم شما کی هستین؟ رو کرد به حرم وگفت اینجا کجاست؟حرم کیه؟ گفتم حرم امام رضاست. گفت خب من امام رضا هستم دیگه. تو امروز مهمون ویژه من هستی اومدم دنبالت ببرمت همه جای مشهد بگردونمت. حسین میگه خیلی خوشحال شدم. امام رضا دستشو آورد جلو وبا مهربونی دستمو گرفت اول رفتیم شهر بازی، گفت هر چی دلت میخواد برو سوار شو.همه چی رو سوار شدم.امام رضا با حوصله نشست تا سیر سیر شدم.بعد خودم اومدم گفتم بریم،بعدش رفتیم باغ وحش کلی اونجا هم گشتیم بعد از اونم رفتیم جاهای دیدنی مشهد وگشتیم.گفتم بستنی میخوام برام خرید.گرسنمم شده بود.امام رضا به من گفت چی دوست داری؟ گفتم کباب. امام رضا منو برد و بهم کباب داد.کلی هم اسباب بازی برام خرید. دیگه غروب شده بود که امام رضا بهم گفت دیگه باید برگردیم.دستمو گرفت وراه افتادیم. یکم که راه رفتیم گفتم خسته شدم،امام رضا بغلم کرد و راه افتادیم.من بغلش خوابیدم تا رسیدیم به حرم.تابوت سر جاش بود.امام منو بوسید گفت بهت خوش گذشت؟ گفتم آره خیلی زیاد.گفت هر جا دوست داشتی رفتی؟هر چی میخواستی خریدی؟ گفتم آره.لبخند زد ورفت توی تابوت خوابید.وقتی خوابید دوباره همه آدم بزرگا اومدن و لا اله الا الله گفتن و تابوت رو بردن تو حرم‌. که از خواب بیدار شدم.
14.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهداشرمنده‌ایم، تانفس‌میزنیم‌همه، تادمی‌که‌زنده‌ایم، یادمون‌نره‌ا‌ز‌روی‌، شهدا‌شرمنده‌ایم. _سلطانی شادی روح امام وشهدا صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بكر پسر صالح مى گويد: من دامادى داشتم به امام جواد عليه السلام نامه اى نوشت و در آن اظهار داشت كه پدرم دشمن اهل بيت است و عقيده فاسد دارد، با من هم بدرفتارى مى كند و خيلى اذيتم مى نمايد. سرورم ! نخست از تو مى خواهم براى من دعا كنى ! ضمنا نظر تو در اين باره چيست ؟ آيا عليه او افشاگرى كنم و عقيده فاسد و رفتار زشت او را براى ديگران بيان كنم ؟ يا با او مدارا نموده و خوش رفتار باشم ؟ امام جواد عليه السلام در پاسخ نوشت : مضمون نامه تو و آنچه كه راجع به پدر خود نوشته بودى فهميدم ، البته به خواست خداوند من از دعاى خير تو غفلت نمى كنم اما اين را هم بدان مدارا و خوش رفتارى براى تو، بهتر از افشاگرى و پرده درى است و نيز بدان با هر سختى ، آسانى است . شكيبا باش و عاقبت نيكو اختصاص به پرهيزگاران دارد. خداوند تو را در دوستى اهل بيت ثابت قدم بدارد! ما و شما در پناه خداوند هستيم و پروردگار نيز پناهندگان خود را نگهدارى مى كند. بكر مى گويد: پس از آن خداوند قلب پدر دامادم را چنان دگرگون ساخت كه دوستدار اهل بيت شد و به پسرش هم محبت نمود.(1) داستان هاى بحار الانوار جلد چهارم 1-بحار: ج 50، ص 55.
14.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آخرین درخواست های مجیدرضا رهنورد پیش از اعدام چه بود؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقطیع صحبت‌های فرمانده انتظامی مازندران 🔹پس از انتشار سخنان فرمانده انتظامی مازندران، شبکه‌های فارسی‌زبان خارجی با تقطیع، مفهوم صحبت‌های او را تغییر دادند؛ شیوه‌ای پرکاربرد در این شبکه‌ها که حقایق را وارونه می‌کند.
11.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ثواب عظیم دو سجده بعد از نماز وتر پیشنــــــهاد مـــــی کنم این فیلم روببینید، مطمئــنم پشیمون نمیشین 👌 ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌__________________________
🔘آیت الکرسی بسم الله الرحمن الرحیم الله لا اله إ لاّ هوَ الحیُّ القیُّومُ لا تَا خذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَومٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرضِ مَن ذَا الَّذی یَشفَعُ عِندَهُ إلا بِإذنِهِ یَعلَمَ ما بَینَ أَیدِیهمِ وَ ما خَلفَهُم وَ لا یُحیطونَ بِشَی ءٍ مِن عِلمِهِ إلا بِما شاءَ وَسِعَ کُرسِیُّهُ السَّماواتِ و الأرض وَ لا یَؤدُهُ حِفظُهُما وَ هوَ العَلیُّ العَظیم لا إکراهَ فِی الدَّین قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیَّ فَمَن یَکفُر بِالطَّاغوتِ وَ یُؤمِن بِالله فَقَد استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لاَنفِصامَ لَها و الله سَمِیعٌ عَلِیمٌ الله وَلِیُّ الَّذین آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلی النُّور وَ الُّذینَ کَفَروا أولیاؤُهُمُ الطَّاغوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّور إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أصحابُ النَّارِ هم فیها خالدون