eitaa logo
محبت خدا
308 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.5هزار ویدیو
15 فایل
در این کانال نزدیکترین راه های رسیدن به خدا از جمله محبت وادب را با هم بررسی میکنیم انتشار مطالب کانال بلامانع وصدقه جاریه هست کانال محبت خدا زیر مجموعه تشکیلات بزرگ تنها مسیر آرامش هست ارتباط باادمین @montazer_35
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@sarallah_zanjan ■ rasoli-MiladHazratMasoumeh93(3).mp3
1.11M
🔉 ورود حضرت معصومه(سلام الله علیها) به شهر قم🔉 🎤حاج مهدی رسولی 🔉مدح|عشقتو خدا داده... @mohabbatkhoda
🔻 گروگانگیری با بازی بایدن-ترامپ!! 🔹بر اساس برخی اخبار موثق، عمدا معیشت را بر مردم سخت گرفته تا با پیروزی احتمالی ، فضای جدیدی برای اصلاح‌طلبان در فراهم کند. 🔹 و ارزهای خارجی را به بالای ۳۰ هزار تومان افزایش داده‌اند تا با پیروزی بایدن کاهش دهند. 🔹اجناس و کالاها را در بنادر ذخیره کرده و از دادن به بازار تعلل ورزیده تا با پیروزی بایدن روانه بازار کنند و قیمت ها را بشکنند. 🔹هدف از این کارها این است که نشان دهند همه مشکلات زیر سر بود و اگر دوباره به برگردیم، درست می شود؛ قهرمان این میدان است و او شأنیت ریاست جمهوری آینده را دارد. 🔹شعار در انتخابات ۱۴۰۰ صلح و زندگی است. 🔹می‌خواهند با این سناریو ۸ سال دیگر بر مردم حکومت کنند. 🔹دلیل‌ ادعاهای فوق، تیتر روزنامه شرق است که نوشته با بایدن ارزانی می شود و با ترامپ گرانی. آقای رزم حسینی وزیر صمت هم مژده ارزان شدن کالاها در هفته آینده را داده است! 🔹اگر مردم بفهمند که دولتی ها زندگی ایشان را برای انتخابات ۱۴۰۰ گروگان گرفته اند، انتقام خودشان را در صندوق آراء از آنها خواهند گرفت.✍ قاسم روانبخش ✅برای با ما همراه شوید👇 🇮🇷 @entekhab_t_masiri
7.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 امام خمینی(ره): من التماس میکنم به ملت ایران، غرب زده ها را کنار بگذارید 🎧هم اکنون شما صدای بنیان گذار کبیر جمهوری اسلامی را میشنوید.... ✅برای با ما همراه شوید👇 🇮🇷 @entekhab_t_masiri
- ناشناس.mp3
7.76M
🎙دعای«هفتم صحیفه سجادیه»؛ 🔸آقای تدینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۶۹ من پیش آنها قرار گرفتم و مجید گوشه حصیر نشست. احساس عجیبی داشتم که با همه بیگانگی اش، ناخوشایند نبود و شبیه تجربه سختی بود که میخواست به آینده‌ای روشن بدل شود. آهسته زیر گوش مجید نجوا کردم: »مجید! دارن چه دعایی میخونن؟« همچنانکه میان صفحات مفاتیح دنبال دعایی میگشت، پاسخ داد: »دارن جوشن کبیر میخونن الهه جان!« و جمله‌اش به آخر نرسیده بود که دعای مورد نظرش را یافت، مفاتیح را میان دستانش مقابل صورتم گرفت و گفت: »این دعای جوشن کبیره! فرازِ 46 ».و با گفتن این جمله مشغول خواندن دعا به همراه جمعیتی شد که همه با هم زمزمه میکردند و حالا من به عنوان یک سنی میخواستم هم نوای این جمعیت شیعه، دعای جوشن کبیر بخوانم. سراسر دعا، اسامی الهی بود که میان هر فرازش، از درگاه خدا طلب نجات از آتش دوزخ میکردند. حالا پس از روزها رنج و محنت، تکرار اسماء الحسنی خداوند، مرهمی بر زخمهای دلم بود که به قلبم آرامش میبخشید. با قرائت فراز صدم، دعای جوشن کبیر خاتمه یافت و فردی روحانی بر فراز منبر مشغول سخنرانی شد. گوشم به صحبتهایش بود که از توبه و طلب استغفار میگفت و همانطور که نگاهم به گنبد فیروزه‌ای و پر نقش و نگار امامزاده بود، در دلم با خدا نجوا میکردم که امشب به چشمان خیس و دستهای خالی ام رحمی کرده و مادرم را به من بازگرداند گاهی به آسمان مینگریستم و در میان ستاره ِ های پر نورش، با کسی درد دل میکردم که امشب تمام این جمعیت به حرمت شهادتش لباس سیاه پوشیده و بر هر بلندی پرچم عزایش افراشته شده بود، همان کسی که بنا بود امشب به آبرویش، خدا مرا به آروزیم برساند. سخنرانی تمام شده و مراسم روضه و سینهغزنی بر پا شده بود، گرچه من پیش از دیگر عزاداران، به ماتم بیماری مادرم به گریه افتاده و به امید شفایش به درگاه پروردگارم، ضجه میزدم. گریه‌های آرام مجید را میشنیدم و شانه‌هایش را میدیدم که زیر بار اشکهای مردانه‌اش به لرزه افتاده و نمیدانستم از شنیدن از آنچه مداح ِ مراسم در مصایب امام علی میخواند، ناله میزند یا گریه‌های عاجزانه من اینچنین غریبانه اشک میریزد. نمیدانم چقدر در آن حال @mohabbatkhoda
۱۷۰ خوش بودم و همان ِ طور که صورت غرق اشکم را به آسمان سپرده و دل پُر دردم را به دست خدا داده بودم، چقدر زیر لب با امام علی نجوا کردم که متوجه شدم مجید قرآن کوچکی را به سمتم گرفته و آهسته صدایم میزند: »الهه جان! قرآن رو بگیر رو سرِت!« پرده ضخیم اشک را از روی چشمانم کنار زدم و دیدم همه با یک دست قرآنها را به سر گرفته و دست دیگر را به سوی آسمان گشوده‌اند. مراسم قرآن به سر گرفتن را پیش از این در تلویزیون دیده بودم و چندان برایم غریبه نبود، گرچه اذکار و دعاهایی را که میخواندند، حفظ نبودم و نمیتوانستم کلمات را به طور دقیق تکرار کنم. قرآن را روی سرم قرار داده، با چشمانی که غرق دریای اشک شده و صدایی که دیگر توان گذر از لایه سنگین بغض را نداشت، خدا را به حق خودش سوگند میدادم: » بَک یا الله...« سوگندی که احساس میکردم بازگشتی ندارد و بی هیچ حجابی دلم را به آستان پروردگارم متصل کرده است. سوگندی که به قلب شکسته ام اطمینان می داد تا رسیدن به آرزویم فاصله زیادی ندارم و هم اکنون پیک اجابت از جانب خدایم میرسد و بعد نام عزیزترین انسانهاو شریفترین پیامبران را به درگاه خدا عرضه داشتم: »بمحمدٍ همان کسی که بهانه بارش رحمت خدا بر همه عالم است و حتی تکرار نام زیبایش، قلبم را جلا میداد. دیگر آسمان دلم به هم پیچیده، دریای اشک روی ساحل مژگانم موج میزد و لبهایم از شدت طوفان ناله به لرزه افتاده بود و حالا باید کسانی را صدا میزدم که به زعم شیعه، برترین اولیای خدا بودند و به رأی اهل سنت از بندگان محبوب درگاه الهی و برای دست کوتاه و چشم امیدوار من، بهترین واسطه استجابت دعایم! همه باورها و اعتقاداتم را کنار زده و بی‌توجه به تاریخ اسلام و عقاید اهل سنت و جماعت، از سویدای دلم صدا میزدم :»بعلیٍ..... بفاطمهٍ..... بالحسن .... بالحسین ِ ...« دیگر فراموش کرده بودم هر آنچه از مباحث اهل سنت آموخته بودم که داشتم میان میدان عشق بازی، یک تنه جانبازی میکردم و بی‌پروا از همه چیز و همه کس، برای بیماری دعا میکردم که همه از زنده ماندنش قطع امید کرده بودند و حالا من به شفای کاملش دل بسته بودم! تنم به لرزه افتاده بود @mohabbatkhoda
۱۷۱ از نغمه پر سوز و گداز دختر اهل سنتی که با طنین هزاران شیعه یکی شده و تا عرش خدا قد میکشید! زیر سایه قرآنی که بر سر گرفته و دستی که به تمنا به سوی پروردگارم گشوده بودم، باور کردم که دعایم به اجابت رسیده و ایمان آوردم اولیایی که میان هق هق گریه هایم، نامشان را زمزمه میکنم، مرا به خواسته دلم رسانده و با آبرویی که پیش خدا دارند، در همین لحظه شفای مادرم را از پیشگاه پروردگار عالم گرفته‌اند که دیگر نه از آشوب قلبم خبری بود و نه از پریشانی اندیشه‌ام که احساس میکردم فرشتگان با پرنیان بالهایشان، گونه هایم را نوازش داده و مژده اجابت را در گوش جانم زمزمه می کنند. قرآن را که از روی سرم برداشتم، دلم به اندازه‌ای سبک شده بود که بی‌آنکه بخواهم گل خنده روی صورتم شکفت و نفسی که این مدت در قفسه سینه ام حبس شده بود، آزادانه در گلویم پرواز کرد و قلبم را از غل و زنجیر غم رهایی بخشید. مجید با هر دو دستش، قطرات اشک را از صورتش پا ک کرد و با چشمانی که از زلالی گریه، همچون آیینه میدرخشید، نگاهم کرد و پیش از آنکه چیزی بگوید، با لبخند شیرینم اوج رضایتم را نشانش دادم. با دیدن شادی چشمانم که مدتها بود جز غصه رنگ دیگری به خود نگرفته بود، صورتش از آرامشی عمیق پوشیده شده و لبهایش به خنده‌ای دلگشا باز شد و این همه نبود جز احساس ِ لطیفی که بر اثر مناجات با خدا، در وجودمان ته نشین شده و چشم امید مان را به انتظار روزی نشانده بود که مادر بار دیگر در میان خلعت زیبای عافیت به خانه بازگردد. * * * غروب 17 مرداد ماه سال 92 از راه رسیده و خبر از طلوع هلال ماه شوال و رسیدن عید فطر میداد. خورشید چادر حریرش را از سر بندر جمع کرده و آخرین درخششهای به رنگ عقیقش از لابه‌لای زلف نخلهای جوان، به حیاط خانه سرک میکشید. بی‌توجه به ضعف روزه داری و گرمای خرماپزانی که همچنان در هوا شعله میکشید، حیاط را شسته و با شور و شعفی که در دلم میجوشید، @mohabbatkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ☘️ پدرمهربانم، سلام ... به دنبال کدامین خوشبختی هستیم که بودنت را ! آمدنت را ! دنیای رویایی زمانه ی ظهورت را بیخیال شده ایم؟! چقدر زود دیر میشود! سلام خوشبختی وعده داده شده! 🌺 @mohabbatkhoda 💢اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما...
💚 (عليه السلام) : 🌸🍃 فريب نماز و روزه مردم را نخوريد ، زيرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه خو مى كند كه اگر آنها را ترك گويد ، احساس ترس مى كند ، بلكه آنها را به راستگويى و امانتدارى بيازماييد🌸🍃 📚 كافى ، ج2 ، ص 104 🍃🌺🍃    @mohabbatkhoda