16.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک اجرای فوقالعاده از زهراییون
اجرای جذاب و دیدنی گروه سرود زهراییون
در برنامه حسینیه معلی
https://eitaa.com/mohabbatkhoda
#سلام_امام_زمانم
مولای ما، مهدی جان
چه دلنشین است صبح را با نام شما آغاز کردن و با سلام بر شما جان گرفتن و با یاد شما پرواز کردن ...
چه روح انگیز است با آفتاب محبت شما روییدن و با عطر آشنای حضورتان دل به دریا زدن و در سایه سار لبخند زیبایتان امید یافتن ...
شکر خدا که در پناه شماییم ...
https://eitaa.com/mohabbatkhoda
✍چرا نمیتوانیم نماز شب بخوانیم🔻
🔸 مرحوم علامه رحمة الله علیه:
🔹شخصی نزد سلمان فارسی آمد و گفت: ای ابا عبدالله من توان آن را ندارم که برای نماز شب بیدار شوم، سلمان گفت: در روز گناه نکن.
📚پند های حکیمانه ج ۱، ص ۱۴۹
#سلام_مراقبه_صبحگاهی
#بیشتردقت_کنیم
7.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ باز نشر مجدد ؛ باز نشر مجدد..
👌به احترامش تمام قد می
ایستم.
جانم به فدایت ؛ اللهم احفظ امام الخامنه ای..👌👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴ترامپ جلوی همه خبرنگارها در حالی که کنار نتانیاهو نشسته میگه: «ایران خیلی قدرتمنده.»
خبرنگار میگه بهتر نیست الان که ایران خیلی ضعیف شده
به تأسیسات هستهایاش حمله کنیم؟ ترامپ میگه ممنونم که اینو میگی ولی ایران اصلا ضعیف نیست؛ خیلی هم قویه.
دقیقا👌😎💪🇮🇷✌️
🦋کانال الله اکبر
#سرگذشت_ارواح_در_عالم_برزخ
#قسمت_اول
✴️مقدمه:
نوشتار حاضر نوعی برداشت از تجسم و بازتاب اعمال آدمی در جهان آخرت است که با استفاده از آیات و روایات به تصویر ذهنی درآمدهاند و ان شاالله که منشأ تذکر و بیداری قرار گیرد.
❇️لازم به ذکر هست که ما از کتابی استفاده میکنیم که در آن از احادیث و روایات معتبر استفاده شده و مورد تایید عالم گرانقدر «آیت الله جعفر سبحانی» هم قرار و مورد استقبال قرار گرفته است...
🔴حالت احتضار:
✴️چند روز بود که درد سراسر وجودم را فرا گرفته و به شدت آزارم میداد. سرانجام مقدمات مرگ من با فرا رسیدن حالت احتضار فراهم شد.
❇️کم کم پاهایم را به سمت قبله چرخاندند. همسر، فرزندان، خویشان و برخی دوستان اطرافم را گرفته بعضی از آنها اشک در چشمهایشان حلقه بسته بود.
✴️چشمانم را به آرامی فرو بستم و در دریایی از افکار فرو رفتم. با خود اندیشیدم که عمرم را چگونه و در چه راهی صرف نموده و اموال هرچند اندک خود را از کدام راه به دست آورده و در کدامین مسیر خرج کردهام. فکرش به شدت آزارم میداد، از شدت اضطراب چشمانم را گشودم.
❇️در این هنگام ناگاه متوجه سفید پوش بلند قامتی شدم که دستانش را بر نوک انگشتان پاهایم نهاده بود و آرام و آهسته به سمت بالا میکشاند،
✴️در قسمت پاها هیچگونه دردی احساس نمیکردم اما هرچه دستش به طرف بالا میآمد درد بیشتری در ناحیه فوقانی بدنم احساس میکردم گویا همه دردهای وجودم به سمت بالا در حرکت بود.
❇️تا اینکه دستش به گلویم رسید. تمامی بدنم بی حس شده بود اما سرم چنان سنگینی میکرد که احساس میکردم هر آن ممکن است از شدت فشار بترکد و یا چشمانم از حدقه درآید.
✴️عمویم که پیرمردی ریش سفید بود جلو آمد و با چشمان اشک آلود گفت: عمو جان شهادت را بگو...
❇️من میگویم و تو تکرار کن:
اشهد ان لااله الاالله و اشهد انّ محمداً رسول الله و انّ علیاً ولی الله و ... او را میدیدم و صدایش را میشنیدم.
✴️لبهایم به آرامی تکانی خورد و چون خواستم شهادتین را بر زبان جاری کنم یکباره هیکلهای سیاه و زشتی مرا احاطه کردند و به اصرار از من خواستند شهادتین را نگویم
.
✅ شنیده بودم شیاطین هنگام مرگ برای گرفتن ایمان تلاش میکنند اما هرگز گمان نمیکردم آنها در اغفال من توفیقی داشته باشند....😈
✍ادامه دارد...
#ادامه_دارد....
🍃الّلهُمَّ عَجِّلْ لوایک الفرج
https://eitaa.com/mohabbatkhoda