eitaa logo
محبت خدا
308 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.5هزار ویدیو
15 فایل
در این کانال نزدیکترین راه های رسیدن به خدا از جمله محبت وادب را با هم بررسی میکنیم انتشار مطالب کانال بلامانع وصدقه جاریه هست کانال محبت خدا زیر مجموعه تشکیلات بزرگ تنها مسیر آرامش هست ارتباط باادمین @montazer_35
مشاهده در ایتا
دانلود
پشت دیوار بلند زندگی مانده‌ایم چشم انتظار یک خبر یک انا المَهدی بگو یاابن الحسن(عج) تا فرو ریزد حصار غصه‌ها @mohabbatkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفت : وابسته خـُدا بشید گفتم : چجوری؟ گفت : چجوری وابسته یه نفر میشی ؟! گفتم : وقتی زیاد باهاش حرف میزنم زیاد میرم‌ ، میام تو یه جمله گفت : [ رفت و آمدتو با زیاد کن ](:🌱♥️ @mohabbatkhoda
💢 می‌توانی از تفریحت سودی ببری که خیلی‌ها از عبادت نمی‌برند! ۹۹درصدِ دین‌داری به «نیت» است. ✔️ ✨ طبق فرمایش امام علی(ع) انسان با تفریح و نشاطِ خودش، می‌تواند آخرت بخرد(امالی‌صدوق/۲۲۸) 🔻چگونه با تفریح خودمان، آخرت به‌دست بیاوریم؟ ✅ یکی با تغییر نیت‌مان(اینکه با چه نیتی رفتار کنیم؟) ✅ و یکی با تغییر نگاه‌مان(اینکه چگونه به پدیده‌های عالم نگاه کنیم؟) اگر نگاهت به بهار، محبت خدا به تو باشد، آن‌وقت بهار برایت یک فصل معنوی خواهد بود.👌 اگر نیت کسی در تعطیلات نوروز، بهره‌گیری برای معنویتش باشد، او از تفریحش سودی می‌برد که خیلی‌ها از عبادت‌شان نمی‌برند!👌 🔹 برای تفریح خودت هم می‌توانی نیت قربه‌الی‌الله داشته باشی! 🌷بگو: «خدایا، به‌خاطر تو به تفریح می‌روم!» روغن سوخته را نذر امامزاده کن؛ خدا قبول می‌کند! 🔻دین‌دار بودن فقط به انجام کار خوب و ترک رفتار بد نیست؛ این شاید یک‌درصد ماجرا باشد، 99درصدِ دین‌داری به نیت است!✔️ 🔸نیت‌کردن مثل «بازیِ بدون توپ» در زمین فوتبال است. 👈 آنجا که بدون عمل یا در اعمال سادۀ روزمره، نیت‌های خوب داری، همان‌جایی است که نورانی می‌شوی و توفیق اعمال ویژه و قدرت ترک گناه پیدا می‌کنی! ✍ @mohabbatkhoda
✍امام على علیه السلام: آن كه خردمند است، از خواب غفلت بيدار مى شود و براى سفر آخرت مهيّا مى گردد و خانه هميشگى خود را آباد مى كند. 📚غررالحكم حدیث 8918 @mohabbatkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاد قرائتی: 🔸گناه، مانع رزق است. (در فرازی از دعای کمیل میگوییم) ٱللّٰهُمَّ اغْفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تُغَیِّرُ النِّعَم؛ گناه رزق را قیچی می کند. 🔸در تحصیل رزق، عزت خودتان را از دست ندهید. در رزق، با وقار باشید، گیج نشوید. 🔸نماز شب، رزق آدم را گوارا می کند، نماز شب در رزق اثر دارد. استغفار و عذرخواهی از گناه در رزق اثر دارد. 📚درس‌هایی از قرآن @mohabbatkhoda
محبت خدا
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح #حکمت113 ( 8) 🔹ارزشهای والای اخلاقی(ورع) 🔰 در
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح ( 9) 🔹ارزشهای والای اخلاقی(زهد) 🔰 در ادامهٔ حکمت ۱۱۳ می‌خوانیم: « لَا زُهْدَ کَالزُّهْدِ فِی الْحَرَامِ » ؛ " هیچ زهدی مانند بی رغبتی در حرام نیست. " 🔵 مولا علی (علیه‌السلام) در دو جای نهج‌البلاغه، زهد را تعریف کرده اند؛ 🔸۱. ابتدا در خطبه ۸۱ می‌فرمایند: « أَیُّهَاالنَّاسُ الزَّهَادَةُ قِصَرُ الاَْمَلِ » ؛ " ای مردم! معنای واقعی زهد کوتاه کردن آرزو هاست. " 🔸۲. و دوم در حکمت ۴۳۹ که می فرمایند: " من زهد را بین دو جمله در قرآن پیدا کرده ام؛ آنجا که خداوند سبحان می فرماید: « لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ » ؛ زهد این است که بر آنچه از دست داده اید تأسف نخورید و نسبت به آنچه که به دست آورده اید شاد نباشید." در ادامه حضرت می‌فرمایند: «وَ مَنْ لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِي وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالْآتِي فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ » ؛ " کسی که بر گذشته تأسف نخورد و نسبت به آنچه الان هم به دست آورده، شاد و فرحناک نشود، همه دو طرف و جوانب زهد را به دست آورده است. " 🔵 مسأله دیگری که باید به آن بپردازیم، ارزش زهد است؛ مولا علی (علیه‌السلام) در حکمت ۴ نهج‌البلاغه، زهد را ثروت و سرمایه می‌دانند و می‌فرمایند: « الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ » . 🔵 مسأله سوم آثار زهد است؛ یعنی زهد و بی رغبتی به دنیا (مخصوصاً حرام) چه اثراتی دارد؟ 1⃣ در حکمت ۳۱ حضرت می‌فرمایند: " کسی که نسبت به دنیای حرام زهد بورزد، مصیبت های دنیا را سبک می‌شمارد" ؛ « إسْتَهَانَ بِالْمُصِيبَاتِ ». 2⃣ در حکمت ۳۹۱ مولا علی (علیه‌السلام) امر می‌کنند که نسبت به دنیا، زهد بورز تا خدا چشم تو را نسبت به عیوب دنیا باز کند؛ بنابراین اثر دوم، چشم بصیرت نسبت به عیوب دنیاست. 3⃣ سومین اثر، از بین بردن و میراندن هوای نفس است؛ در نامه ۳۱ مولا علی (علیه‌السلام) خطاب به فرزندشان می‌نویسند: « وَ أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ » ؛ " هوای نفس فوران کرده را با زهد و زهادت بمیران. " 4⃣ چهارم ؛ کنده شدن شهوات از انسان است؛ مولا علی (علیه‌السلام) در خطبه ۸۳ می‌فرمایند: « ظَلَفَ الزُّهْدُ شَهَوَاتِهِ » ؛ " بروید مانند انسان عاقلی تقوا پیشه کنید که زهد باعث شده شهواتش از او کنده شود." 🔵 مطلب آخر هم مراتب زهد است؛ 🔻 مولا در حکمت ۱۱۳ می‌فرماید: « لَا زُهْدَ کَالزُّهْدِ فِی الْحَرَامِ » ؛ " هیچ زهدی مانند زهد در حرام نیست. " 🔻و در حکمت ۲۸ هم درجهٔ برتر زهد را اینگونه معرفی می‌فرمایند که: « أَفْضَلُ الزُّهْدِ إِخْفَاءُ الزُّهْدِ »؛ " برترین زهد ها مخفی ترین آنهاست. " 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از-شیخ‌انصآرۍ"پرسیدند↓ چگونہ‌میشود‌یڪ‌ساعت"فکرکردن" برترازهفتادسال"عبادت"باشد ؟! فرمودند↓ «فڪرۍمانند‌فکرِ‌ جناب‌ِ‌حُردر‌روزِعآشورا💔» ؟!🚶🏾‍♂️ @mohabbatkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
احساس کردم از این سردی‌ام خوشش نیامد، چون لبخندش جمع شد. مادرش خدارو شکر از جایش بلند نشد، من هم جلو نرفتم و از همانجا احوالپرسی کردم. او هم تعجب کرد. مادر فکر می کرد به خاطر این که نمی خواستم از اتاق بیرون بیایم، اینطور رفتار می کنم. هنوز چند دقیقه‌ای از نشستنم نگذشته بود که شهداد خانم پرسید: – خوب آقا آرش، خبر خوشتون چی بود؟ کمی جا خوردم، فکر نمی کردم مادر به آنها گفته باشد. سعی کردم دست به سرش کنم و گفتم: – چیز مهمی نبود. خنده ای کردو گفت: –آهان پس خصوصیه. بالبخند زورکی گفتم: –نه، آخه هنوز هیچی معلوم نیست... یک لحظه از فکرم گذشت، اتفاقا گفتنش بهتر است، برای این که از دستشان راحت شوم. چون اصلا از این نیلوفر خوشم نمی آمد. هر دفعه یه مدل میزد دکور خودش را عوض می کرد. و احساس می کرد آخر خوشگل هاست. مادر با چشم و ابرو اشاره‌ای به من کردو گفت: – بگو مادر، شهداد و نیلوفر جون که غریبه نیستن. نگاه دلخوری به مادر انداختم و گفتم: – راستش مامان جان خواستم بگم، توی دانشگاه از یه دختری خوشم امده. امروز ازش خواستگاری کردم... احساس کردم با شنیدن حرفهایم همه وا رفتند، حتی مادر. یک سکوت چند ثانیه‌ایی باعث شد مادر کمی خودش را جمع و جور کند و بگوید: –واقعا؟ خنده ای کردم. – منظورتون چیه؟ مادر با تعجب گفت: – آخه اصلا چیزی نگفته بودی، یهو چی شد؟ ــ نه، مامان جان، یهو نبود. خیلی وقته... از روی عمد می خواستم در مورد راحیل بیشتر بگویم، –راستش قبلا یک بار ازش خواستگاری کرده بودم ولی جواب رد شنیدم. امروز برای بار دوم خواستگاری کردم. گفت خودش موافقه باید با خانواده‌اش هم صحبت کنه... همه با تعجب نگاهم می‌کردند. فکر کنم حرفهایم را باور نکردند. مادر ابروهایش بالا داد و پرسید؟ –چرا بار اول جواب منفی داد؟ خیلی خونسرد گفتم: –خب دلایل خودش رو داشت دیگه... مادر باشک و تردید نگاهم کرد. انگار حرفم را جدی نگرفت و گفت: –من برم چایی بریزم. گفتم: –شما بشین، من می ریزم. موقع بلند شدن چشمم به نیلوفر افتاد. احساس کردم خیلی دمغ شد. هنوز پایم به آشپزخانه نرسیده بود که شهداد خانم بلند شد و گفت: – آرش جان زحمت نکش ما دیگه باید بریم. دیرمون شده. مادر هاج و واج گفت: –وا کجاشهداد جون؟ شام اینجایید. ــ نه عزیزم کلی کار داریم. حالا یه وقت دیگه...الان باید زود برگردیم. اصرارهای مادر نتوانست به نشستن مجابشان کند. بعد از رفتنشان گفتم: – مامان میشه زودتر شام بخوریم. مادر عصبانی شروع به چیدن میز کرد. شاید از این که قبل از هر تصمیمی با او مشورت نکرده ام ناراحت است. در سکوت غذایمان را خوردیم. بعد از مدتها به خاطر خبر خوبی که راحیل داده بود، یک دل سیر غذا خوردم. ولی برعکس من مادر خوب غذا نخورد. برای این که از فکرو خیال بیرون بکشمش پرسیدم: –مامان جان حالا اونا اگه از خواستگاری کردن من خوشحال نشدن تعجبی نداره، شما چرا خوشحال نشدید؟ در حال جمع کردن ظرف ها گفت: – خب بهمون شوک دادی. من اصلا فکرشم نمی کردم. تازه داشتم براشون مقدمه چینی می کردم واسه خواستگاری نیلوفر. اونوقت تو یهو... حرفش را بریدم و با تعجب گفتم: –چی میگی مامان؟ بدون این که به من بگید؟ مگه عهد... این بار مادر حرفم را برید و گفت: – خب می خواستم بگم، البته حرفی که بهشون نزدم. شرایط نیلوفر خیلی خوبه مادر، هم بابای پول دار داره هم... خنده ای کردم وبی تفاوت به حرفهایش گفتم: – ولی انگار مقدمه چینیتون کار خودش رو کرده بود، چون بد جور به هم ریختن. مادر آهی کشید و گفت: – آره دیگه، وقتی تو خودسر... حرف مادر را بریدم: –مامان از شما بعیده، وقتی هنوز هیچی معلوم نیست چی بیام بگم. مادر حرفی نزد و به آشپزخانه رفت. ولی بعد از نیم ساعت آمد کنارم نشست و با لبخند گفت: –خب از دختره بگو، چه شکلیه؟ چقدر درس خونده؟ اصلا چی شد که ازش خوشت امد؟ باباش چیکارس؟ با چشم های گرد بهش نگاه کردم. – چه خبره مامان جان؟ نه به این که دوساعت چیزی نمیگید نه به این که ... ــ بگو بهانه نیار، زود... یکم در مورد راحیل با مادر حرف زدم و در آخر گفتم: –مامان فقط دعا کن مادرش جواب منفی نده. مادر با اخم گفت: – اصل کار پدرشه. وقتی سکوتم را دید پرسید: –نکنه پدر نداره؟ سرم را به علامت تایید تکون دادم. باتعجب گفت: –چی میگی؟ واقعا؟ ــ مامان جان من خودمم... نگذاشت ادامه بدم. – همون دیگه، پس کی پشتیبان شما باشه. نه اون پدر داره نه تو... اصلا معلوم نیست این دختره از کدوم... عصبانی شدم. – مامان این چه حرفیه؟ راحیل فرشتس، خیلی با حیاو مودبه. من دختری رو تو دانشگاه مثل اون ندیدم. صبر کنید ببینیدش خودتون متوجه میشید. زود قضاوت نکنید. ✍ @mohabbatkhoda