#رمان_هاد
پارت۹۷
- دیگه باشگاه نمیای؟ این چند روز ندیدمت
- یکی دو بار رفتم ولی دیگه حوصله ندارم
- حیف شد
- چرا؟
-هیچی مهم نیست
شروین شانه ای بالا انداخت.
- انصرافت چی شد؟ بی خیال شدی؟
-فعلاً آره
- خوبه، معلومه شاهرخ خان همچین هم بی اثر نبوده
- هر کسی یه خاصیتی داره
- منظورت منم؟ خب منم می خواستم کمکت کنم
- اما می دونستی من اینجوری خوب نمیشم
- تو که تلافی کردی
- به خاطر راه حل احمقانت آبروم جلوی شاهرخ رفت
- چیزی گفته مگه؟
-دوست نداشتم همچین تصوری راجع بهم داشته باشه
- اووو! یه جوری می گه انگار کیه!
شروین نگاهی به سعید کرد.
- برای من مهمه
- خیلی خب بابا، چقدر سخت می گیری. اگه یه شام مهمونت کنم درست میشه؟
-فعلاً نه، امشب جایی ام
- بازم خونه خاله اینا؟
- دیگه خونه نمی رم. زدیم به تیپ هم
- ایول، بالاخره یه تکونی به خودت دادی؟
شروین کیفش را جابه جا کرد و پرسید:
- باشگاه خبریه؟
- چطور؟
- چرا گفتی حیف؟
- چیز مهمی نبود. آرش می گه چون ضایع بازی درآوردی دیگه نمیای . می گه استادش بکن نکنش می کنه. خواستم بیای جوابش رو بدی ولی تو که دیگه نمیای . بی خیال
شروین چیزی نگفت. و سوار شد. سعید پرسید:
- مسیرت کدوم طرفه؟
-آزادی. اگه می ری می رسونمت
سعید پرید بالا و گفت:
- خونه کرایه کردی؟
شروین استارت زد.
- فعلاً خونه مهدوی ام
سعید سوت زد.
- چه شود!
یه کم که گذشت سعید پرسید:
- این مهدوی چه جوری آدمیه؟واقعا همونقدر که نشون میده مثبته؟ فکر نمی کنم خیلی شبیه هم باشید. چطور اینقدر باهاش مچ شدی؟
- خودمم نمی دونم. همیشه فکر می کردم اینجور آدمها خیلی ترسناکن اما شاهرخ اصلاً اینجور نیست. شاید من اشتباه می کردم. به هرحال با اینکه احساس می کنم زیاد نمی شناسمش ولی باهاش راحتم
- به نظر من خیلی بهش اعتماد کردی
- اون کاری با من نداره که اعتماد من بهم ضرر بزنه
- خیلی خوش بینی
- من به از اون بدتر اعتماد کردم. حالا شاهرخ شده لولو؟
- من از روی دلسوزی می گم. خود دانی...
نشسته بود و کتاب می خواند. شاهرخ با سینی وارداتاق شد. یکی از آبمیوه ها را جلوی شروین گذاشت و پرسید:
-چی می خونی؟
-شعره، از کمدت برداشتم
شاهرخ نگاهی به کتاب کرد و پرسید:
-خب؟
ادامه دارد....
✍ میم مشکات
@mohabbatkhoda
#رمان_هاد
پارت۹۸
شروین بدون اینکه سربلند کند گفت:
- خب به جمالت!
شاهرخ آبمیوه اش را روی میز گذاشت، پاهایش را روی هم انداخت، دستش را روی تکیه گاه مبل گذاشت و به شروین خیره شد:
- نمی خوای بگی دیشب چه خبر بود که نصفه شب هوس دیدن من به کلت زد؟
شروین سرش را به طرف شاهرخ چرخاند.
-بالاخره من باید بدونم برای چی باید به تو غذای مفت و جای خواب مجانی بدم؟
شروین کتاب را بست مدتی به کتاب خیره شد و بعد پرسید:
- میشه من اینجا بمونم؟
-خونه خودتون که با کلاس تره
شروین آهی کشید ولی حرفی نزد.
- پس قبول داری. خب پاشو برو خونتون!
شروین انگار حرف شاهرخ را نشنیده باشد گفت:
- گاهی فکر می کنم اصلاً بچه اون خانواده نیستم. انگار منو از سر راه آوردن
- شایدم از نوانخانه!
- بایدم حال منو درک نکنی
با شنیدن این جمله شاهرخ دست از شوخی برداشت.
- مشکل تو فقط دختر خالته؟
-مشکل من خانوادمه
بعد انگار عقده اش باز شده باشد گفت:
- اصلاً منو نمی بینن شاهرخ. انگار شب کلاه غیبی سرمه! اگر من یک ماه خونه نباشم هیچ کس نمی فهمه. می خوای امتحان کنی؟ فکر می کنی از دیشب که از خونه زدم بیرون کسی سراغم رو گرفته؟ فقط یه بار زنگ زدن اونم برای دعوا! اصلاً براشون مهم نیست که من چه کار می کنم. کی می رم، کی میام. چی دوست دارم چی ندارم. بابام که چسبیده به ماشیناش. باورت میشه من فقط گاهی که پول تو جیبم رو ازش می گیرم باهاش حرف می زنم؟ اونم حتی گاهی می ریزه به حسابم. فقط به فکر اینه که چطور یه بنز رو بکنه 2 تا. مامانم که .... فلان روز مهمونیه. فلان شب تولد دوستمه. امروز نوبت آرایشگاهمه. فردا پروئه لباس، صبح کلاس یوگا و ... هزار تا کوفت و زهر مار دیگه. باور کن هانیه، خدمتکارمون، بیشتر حواسش به منه. خسته شدم شاهرخ، خسته شدم...
شاهرخ اشکی را که در چشم های شروین حلقه زده بود اما غرورش مانع پائین آمدنش می شد دید.
- به نظرت فرار کردن از خونه راه حل مناسبیه؟ تا کی میشه فرار کرد؟
-نمی دونم. اما لااقل کمتر اعصابم خرد میشه. دیگه نمی تونم تحملشون کنم. اصلاً
شروین این را گفت و نگاهش را از شاهرخ به فرش دوخت. شاهرخ چند لحظه ای به شروین خیره ماند. بعد آبمیوه اش را برداشت و گفت:
-فردا صبح حق نداری تا 7 بخوابی
و وقتی نگاه متعجب شروین را دید گفت:
- فردا روز کوهه. ساعت 5 بیدار باشه
شروین داد زد:
-چی؟ جون خودت بیخیال. من می خوام بخوابم. همون دفعه که اومدم تا سه روز بدنم بسته بود
شاهرخ لیوان شربت را توی سینی گذاشت و همانطور که بیرون می رفت گفت:
-اینجا تنبل خونه نیست. اگر می خوای اینجا بمونی باید به حرف من گوش کنی
قیافه شروین دیدنی بود!
*
موبایل زنگ بیدار باش را زد. همانطور که چشم هایش بسته بود دستش را دراز کرد، کمی جستجو کرد تا پیدایش کند و بالاخره صدایش قطع شد. در جایش چرخید و پتو را بالا کشید. صدایی پچ پچ مانند توجهش را جلب کرد. آرام بلند شد. صدا را دنبال کرد . از اتاق شاهرخ می آمد. کمی در نیمه باز را هل داد. نور مهتاب داخل اتاق افتاده بود و هیکلی را که روی زمین خم شده بود را روشن می کرد. دقت کرد. احساس کرد بدن شاهرخ می لرزد. چند دقیقه ای به همان حال گذشت و بعد شاهرخ راست شد. دست دراز کرد و چیزی را از جلویش برداشت کمی که گذشت یکدفعه شاهرخ گفت:
-چرا ایستادی پشت در؟ بیا تو
جا خورد. آرام در را باز کرد و همانجا توی قاب در ایستاد.
- فکر کردم برای بیدار کردنت حالا حالاها اوضاع داریم!
- ببخشید نمی خواستم فضولی کنم. فقط کنجکاو شدم
شاهرخ به تختش اشاره کرد و گفت:
- خب بیا تو
شروین از جلویش رد شد و گوشه تخت نشست. شاهرخ را می دید که به جایی خیره شده وآن لبخند گوشه لبش . تسبیح را توی سجاده گذاشت و رو به شروین گفت:
- صدای من بیدارت کرد؟
سری تکان دا
ادامه دارد....
✍ میم مشکات
@mohabbatkhoda
به ناله های پشت در
میان شعله ها بیا
به دست های بسته
در میان کوچه ها بیا
بیا که تا بنا کنی
حرم برای مـ💔ـادرت
به غربت بقیع و
گریه های بی صدا بیا
◼️آجرک الله یا صاحب الزمان ...
#فاطمیه
#سلام_امام_زمانم
شهادت #حضرت_زهرا تسلیت
🏴🏴🏴
@mohabbatkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه
🔸با نوای استاد فرهمند
🔸برای دوستان ارسال کنید تا در ثواب این زیارت شریک باشید
@mohabbatkhoda
💢 انتشار جُک #هواپيماى_اكراينى چهار دلیل بیشتر ندارد:
۱. انحراف افکار عمومی از رسوایی تلفات پایگاه عین الاسد.
۲. کماثر کردن مصاحبه افشاگرانهی امروز سردار حاجی زاده.
۳. فشار رسانه ای به ایران قبل از زدن سیلیِ بعدی.
۴. ایجاد هراس عمومی از شلیک های موشکیِ ایران در جریان #انتقام_سخت
@mohabbatkhoda
4_5816837976075798287.mp3
40.45M
💥 تحلیل کامل و جامع حوادث قبل و بعد شهادت سردار سلیمانی
استاد رائفی پور
دوستداران حاج قاسم حتما گوش بدن!
@mohabbatkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توصیه حاج قاسم سلیمانی برای عاقبت بخیری...
🔹۶ بار همراه با بغض قسم جلاله میخورد: باور کنید راهش این است...
@mohabbatkhoda
⭕️پاسخ به چند شبهه 👇
چند روزیه پخش شده در فضای مجازی که میگن:
1_آیا ایران با آمریکا تبانی کرده بودن در شهادت حاج قاسم که ایران نارضایتی های آبان رو مردم فراموش کنن، و آمریکا هم استیضاح ترامپ رو، یکی اون زد یکی این. تموم شد و رفت؟
پاسخ: نه
2_آیا ایران قبل پرتاب موشک به عراق برای این خبر داد که عراقم به آمریکایی ها خبر بده و خالی کنن پایگاه رو تا کسی نمیره
پاسخ: نه
3_آیا هواپیمای اکراینی که سقوط کرد، کار آمریکایی ها بود که انتقام سخت رو تحت تاثیر قرار بدن و تضعیف کنن؟
پاسخ: نه
4_آیا سپاه هواپیمای اکراینی رو با موشک زد؟
پاسخ: نه
5_آیا این درسته که هیچ آمریکایی در حمله ایران به پایگاه نظامی کشته نشد؟
پاسخ: نه
6_انتقام سخت همین بود؟ تموم شد؟
پاسخ :نه
چندتا شبهه و سوال دیگه هم هست که برای اینکه در وقت صرفهجویی بشه، یکجا جواب میدم که پاسخ بقیه سوالات هم نه هستش
جوابها قانع کننده بود؟
نه؟
پاسخ کوبنده بدم؟ با استدلال و منطق بهمراه سند و مدرک؟
برای شبهات پاسخ کوبنده با استدلال و منطق بهمراه سند و مدرک میخواید؟
اینجا باید بگم، شما وقتی این سوالات و شبهات رو شنیدید، سند و مدرک خواستید از گوینده؟!!!
طبق کدوم سند و مدرک ایران و آمریکا با اون سابقه دشمنی، باهم هماهنگ کردن؟!
اسنادش رو دیدید؟
تماسهای تلفنیشون رو گوش دادی؟ یا یه چیزی از کسی شنیدی و باور کردی؟ !
آمریکایی که ایران و هیچ کشور دیگهای رو اصلا به حساب نمیاورد، میاد انقدر مسخره تعامل کنه؟ و خودش رو خارو خفیف کنه؟
همینه و ابهتش تو جهان رو بههمین راحتی بشکنه؟
آمریکایی که میزد و میرفت و اگه اعتراض میکردی، دوباره میزد و به هیچ قاعده و قانونی پایبند نبود الان اومده میگه بیاید یکی ما میزنیم یکی شما، تموم شه بره؟ مشکلاتمون یهویی حل بشه؟
هردو برنده باشیم؟!!
باید گفت این سوالکننده نه ایران رو شناخته، نه آمریکارو
🔴 هیچکس در پایگاه آمریکایی کشته نشد؟
اینکه هیچکس تو پایگاه آمریکایی کشته نشده رو از کی شنیدی؟ از ترامپ؟ خب ترامپ برای آبروی خودش هم که شده باید بگه هیچکس کشته نشده. نه میخوای بیاد بگه چند صد نفر کشته شدن بعد من ساکت نشستم و هیچکاری نمیکنم؟ ترامپ باید یه جوری جلوه بده که هیچی نشده و همه چی آرومه. وگرنه تو دنیا دیگه نمیتونه مث قبل جولان بده.
حالا که حرف همه رو باور میکنی، من میگم از چهارهزار نفری که تو پایگاه بودن، همشون کشته شدن. از کجا میگم. از همونجایی که ترامپ میگه، من عادلترم با ترامپ؟ حرف اون آدم فاسق سنده، حرف من نمازخون سند نیست؟
❗️اصلا یه سوال، اگه هیچکس کشته نشده بود، چرا آمریکایی ها اجازه ندادن هیچ خبرنگاری وارد پایگاه بشه؟
اون چندتا هلیکوپتری که جنازه و زخمی رو یواشکی از پایگاه خارج کردن چی بود؟
چرا سایت نیوزویک اول حادثه تلفات و زخمیهای آمریکاییها رو 280نفر اعلام کرد ولی سریع خبر رو حذف کرد؟
جنازه هایی که روزهای اینده وارد فرودگاه دالاس میشه رو میخواد چیکارکنه؟
#حسین_دارابی
#ادامه دارد
اى وارثِ
ذوالفقار مـ💔ـولا برگرد
اى نور دو چشمِ
آل طـ💔ـاها برگرد
ما شعله به شعله
سوختیم از غم یاس
اى منتقـ💔ـمِ
حضرت زهـ💔ـرا برگرد
سلام حضرت منتقـ❤️ـم ....
#سلام_امام_زمانم
#ایام_فاطمیه
#حضرت_زهرا
@mohabbatkhoda
🏴🏴🏴🏴
#تنهامسیری_ام
#حدیث
🌷 پيامبر اکرم (صلّي الله عليه و آله) :
🌱 مَنْ صَلَّی عَلَیَّ کُلَّ یُومٍ ثَلاثَ مَرّاتٍ وَفِی کُلِّ لَیْلَۀٍ ثَلاثَ مَرّاتٍ حُبّاً لِی وَشُوقَاً إلَِیَّ کانَ حَقّاً عَلی اللهِ عَزَّوَجَلَّ أنْ یَغْفِرَ لَه ذُنُوبَه تِلکَ اللیلۀَ وَذلکَ الیومَ.
☘ هر که از روی محبت و دوستی نسبت به من، هر روز سه مرتبه و هر شب سه مرتبه صلوات فرستد، خداوند بر خود لازم نموده است که از گناهان آن شب و روز او درگذرد.
📖 بحارالأنوار،ج۹۱،ص۷۰
🌸 أللهم صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ ألِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهم
@mohabbatkhoda