🔺این عکس طرف رکن یمانی دیوار کعبه است و همان ترک دیوار هنگام ورود فاطمه بنتاسد به کعبه و به دنیا آمدن امام علی علیهالسلام
🔹وهابیون سال ها کوشیدند که با تعمیر و پوشش این ترک، آن را از چشم مردم مخفی کنند ولی این ترک از بین نمیرود تا امامت را بر همگان نشان دهد.
🔹همه مسلمانان اعجاز ولادت حضرت علی(ع) در کعبه را پذیرفتهاند. با توجه به تخریب و تجدید بنای کعبه در سال های بعد از ولادت و زندگی حضرت علی شکافی دائمی در رکن یمانی کعبه است که بارها توسط رژیم آلسعود ترمیم شده ولی فایده ای نداشته!
🔹خیلی جالب برانگیز است سعودیها با این همه امکانات مهندسی و این همه تعصب و تلاش در نفی ویژگی های ممتاز امیرالمومنین، نتوانستهاند محل شکاف کعبه را بپوشانند. هر راهی را امتحان کردند اما کاری نتوانستند انجام دهند.
@Al_Mansour
❌ در هفته اخیر درمان کودکان زیر ۷ سال که رایگان شد؛ هزینه ۲۰۰ میلونی کاشت حلزون شنوایی هم رایگان شد..
✖️ تا حالا دیدید بی بی سی و منوتو و اینترنشنال کنار تمام اخبار منفی که پوشش میدن اینا رو هم بگن؟
http://eitaa.com/mohaddesnouri
پدرهای مهربان،
🌼روزتان مبارک🌼
#پدرهای کانال
http://eitaa.com/mohaddesnouri
6.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 موشن گرافیک احکام: اعتکاف چه جوریه ؟!
⭕️ احکامی که باید بدانیم!
@Al_Mansour
🌸 آنیما(فاطمه)
بانوی تازه مسلمان از چین:
✅ کسی که کلام حضرت علی علیه السلام را بشنود و یا بخواند برای شیعه شدن کفایت می کند....
☝تازه مسلمانان و رهیافتگان
________________________
@Al_Mansour
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #هفتاد
در همان پاشنه در، نگاهمان به هم گره خورد و بی آنکه حرفی
بزند از نقش نگاهش دلم لرزید...
از چوبلباسی کنار در کاپشنش را پایین کشید..
و در همین چند لحظه حساب همه چیز را کرده بود که شمرده پاسخ داد
_عصر آماده باشید، میام دنبالتون بریم فرودگاه دمشق. برا شب بلیط
میگیرم.
منتظر پاسخم حتی لحظهای صبر نکرد، در را پشت سرش آهسته بست.. و همه در و دیوار دلم در هم کوبیده شد که شیشه بغضم شکست...😞😭
به او گفته بودم در ایران جایی را ندارم و نمیفهمیدم چطور دلش آمد به همین سادگی راهی ایرانم کند..
که کاسه چشمانم از گریه پُر شد و دلم از #ترس_تنهایی خالی!
امشب که به تهران میرسیدم با چه رویی به خانه میرفتم.. 😢😓
و با دلتنگی مصطفی چه میکردم که این مدت به عطر شیرین محبتش دل بسته بودم...
دور خانه میچرخیدم و پیش مادرش صبوری میکردم تا اشکم را نبیند.. 😞و تنها با لبخندی ساده از اینهمه مهربانیاش تشکر میکردم.. 😊
تا لحظه ای که مصطفی🌸 آمد...
ماشین را داخل حیاط آورد تا در آخرین لحظات هم از این #امانت محافظت کند و کسی #متوجه خروجم از خانه نشود...
درِ عقب را باز کردم...
و ساکت سوار شدم، از آینه به صورتم خیره ماند و زیر لب سلام کرد...
دلخوری از لحنم میبارید و نمیشد پنهانش کنم که پاسخش را به سردی دادم و دیدم شیشه چشمانش از سردی سلامم مِه گرفت...
در سکوتِ مسیر داریا تا فرودگاه دمشق،✈️ حس میکردم نگاهش روی آینه ماشین از چشمانم دل نمیکَند..
که صورتم از داغی احساسش گُر گرفت و او با لحنی ساده شروع کرد...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
http://eitaa.com/mohaddesnouri