📍قالیباف در جمع دانشجویان دانشگاه‌های کشور در دوره جهاد اکبر مشهد: 🔹در نشست دانشجویی که امسال داشتم قول دادم در سفرهای استانی‌ به دیدار دانشجویان بروم، امروز صبح در یزد با دانشجویان دیدار کردیم و اکنون هم خدمت شما در مشهد مقدس رسیدیم. 🆔@ghalibaffan

. پسرم یوسف بعد از عملیات آزادسازی خرمشهر برگشت ... ◇ کوموله ها ریختند و یوسف رو دستگیر کردند ، گفتند به خمینی توهین کن یوسف این کار رو نکرد. ◇ به من گفتند توهین کن، گفتم چنین کاری نمیکنم. گفتند: بچه ات را میکشیم بازهم قبول نکردم. ◇ پسرم رو بستند به گاری و جلو چشمم سر از تنش جدا کردند و با ساطور دست ها و پاهاش را قطع کردند، شکمش را پاره کردند و جگرش را درآوردن. ◇ گفتند: به خمینی توهین کن، بازم توهین نکردم ، من رو با جنازه تکه پاره شده پسرم در یک اتاق گذاشتند و در رو قفل کردند. ◇ بعداز ۲۴ ساعت در را باز کردند گفتند: باید خودت پسرت را دفن کنی.گفتم : من طاقت ندارم خاک روی سر پسرم بریزم ◇ گفتند: جنازه اش را میبندیم پشت ماشین و تو روستاها میگردانیم. ◇ شروع کردم با دستان خودم قبر درست کردن، با گریه می گفتم: یا فاطمةالزهرا، یا زینب کبری؛ انگار همه عالم کمکم میکردند برای حفر قبر پسرم. ◇ دلم گرفت، آخه پسرم کفن نداشت که جنازه اش را کفن کنم گوشه ای از چادرم را جدا کردم و بدن تکه تکه پسرم را گذاشتم داخل چادر. ◇ خدا خودش شاهد هست که یک خانم چادری بالای قبر ایستاده بود و به من دلداری میداد و میگفت: صبر داشته باش و لا اله الا الله بگو. ◇ کنار قبرش نشستم و با دستان خودم یواش یواش رو صورت یوسفم خاک ریختم؛ به همین خاطر من مظلوم ترین مادر شهید ایرانی هستم. 🔹️ به راستی ما کجای کار هستیم؟! من که جز شرمندگی چیزی ندارم. خدایا به حق صاحب الزمان (عج) درهم بخر و به رومون نیار. خیلی خوبه مثل بنده هات نیستی که عیب هامون رو داد بزنی. خیلی خوبه ستار و غفاری. نهایتا ما هم یه روزی خوب میشیم. .@mohafezan

تاریکی های زندگیتون رو تاب بیارید...👌 @mohafezan

میدونید چرا بچه ها در مقابل خواب مقاومت میکنند؟ زمان خواب برای کودکان به معنی زمان: تنهایی، سکوت، تاریکی و بی‌تحرکی است پس از روش‌های مختلفی برای به تعویق انداختن آن استفاده می‌کنند مثل گرسنگی، دستشویی ، تشنگی، ترس، بازی کردن و... ☘به روش های زیر معنای خواب را برای او تغییر دهید 👇 برای مشکل تاریکی👈از چراغ خواب استفاده کنید. برای مشکل سکوت👈برایش کتاب قصه بخوانید. برای تنهایی👈در اتاقش بمانید تا به خواب برود. @mohafezan

سفر از تهران تا مشهد؛حدود یک هفته طول میکشید! جاده ها خاکی و خودروها هم مثل امروزه مدرن نبود. خرابی خودرو رو شاخش بود! مسافر باید حتما سفره نان و چند گالن اب همراه داشت! اگر با اتوبوس سفر میکرد؛سربالایی باید پیاده میشد و هول میداد تا گردنه را عبورکند..! شاگرد اتوبوس وظیفه داشت دنده پنج را بغل نموده و هر زمان شوفر فریاد زد: "دنده پنج" فوری زیر چرخ کامیون یا اتوبوس بگذارد تا در سرازیری قل نکند که نگه داشتن با خدا بود! دنده پنج؛تکه چوبی بود که هنگام عبور از گردنه زیر چرخها گذاشته تا موتورخودرو پس از خنک شدن؛دوباره به حرکت ادامه دهد! در گردنه؛خودرو بسیار کند بالا رفته و دائم موتور جوش میاورد! راننده مجبور بود بعد هر چند کیلومتر؛توقف کند و روی رادیاتور با افتابه اب بریزد تا خنک شود. بدون دنده پنج امکان سفر نبود!!! بین راه؛کاروانسرا و استراحتگاه بود که شبها استراحت میکردند. حرکت در جاده ها در شب ممنوع نبود ولی ممکن نبود! چاله ها و طرار هر دو خطرناک بود! همه این خاطرات را در رژیم پهلوی داشتیم! ازسال 50 تا 56 جاده ها وضع بسیار خرابی داشت. سفر به جنوب که یکماهه و 20 روزه کمتر طول نمیکشید! پمپ بنزین بین راهی وجود نداشت و سوختگیری فقط داخل شهرهای بزرگ مقدور بود. پمپ چی دسته تلمبه را انقدر چپ و راست میکرد تا سوخت از باک بیرون بزند که علامت پر شدن باک بود. پمپ بنزین و گازوییل؛برق نداشت! خیلی وقتها؛حلب 20 لیتری بود که روی ان علامت شرکت نفت حک شده بود. با وسیله ای مخصوص حلب سوراخ شده و سوخت با قیف داخل باک خودرو ریخته میشد. معمولا حلب بنزین در مغازه ها فروخته میشد. حلب های سفید! بنزین هم رنگش سفید بود. گاهی بنزین قرمز هم بود. بوی بنزین بسیار تند بود و اگر در معرض تنفس قرار میگرفت؛شبیه تینر فوری گیچ میکرد. خشکشویی ها هم با همین بنزین سفید لباس ها را شستشو میدادند! کارمندان اداره حتما باید کت و شلوار و کروات میپوشیدند. دستور بود و کسی حق نداشت با هر لباسی که دوست دارد پشت میز اداره بنشیند. تصور کنید اگر جمهوری اسلامی حکم میکرد همه باید متحد الشکل لباس بپوشند! خانمهای کارمند روسری و حجاب ممنوع بودو معلم ها باید دامن پوشیده و به کلاس درس میرفتند. فصل سرما؛بخاری چکه ای گرد بود..! میزو نیمکت هم چوبی که خیلی وقتها بدجور گاز میگرفت! درز چوب باز میشد و گاهی همکلاسی ها شیطنت کرده و مثال گهواره نیمکت را تکان داده که پوست لای درز میرفت و جیغ هوا میرفت..! میخ های میز و نیمکت مدرسه بیرون میزد که انهم داستانهای دیگری خلق میکرد! همیشه تکه اهن یا سنگ در کلاس برای کوبیدن میخ میز و نیمکت وجود داشت. کاربرد دیگر سنگ کلاس؛برای قرار دادن پشت درب بود تا باد بی هوا به چهار چوب نکوبد و تولید وحشت کند! پنجره ها هم قصه ها داشت! اکثر اوقات بدون شیشه بود و با تکه مقوایی بسته میشد! تابستان پنکه سقفی کلاس رقص بندری میکرد! بس لنگه کفش به سمت پنکه پرت میکردیم؛پره ها کج شده و نامیزون چرخ میخوردو چون لنگ داشت؛صدای لک و لک تولید میکرد! کجایی تا تمدن مدرن شاهنشاهی را بیادتان اوریم!!! ندیدی؛حق داری جانم!!! بچه کویر @mohafezan

جریان انتخابات مجلس در دوره پهلوی هم جالب است! خان هر منطقه؛شناسنامه های مردم را جمع میکرد و ایادی خودش به نامزدی که خان تعیین میکرد؛با شناسنامه مردم رای میدادند! چیزی به اسم تبلیغات و انتخابات وجود نداشت و فرمالیته بود. هر کسی را ساواک تایید میکرد؛نماینده مردم میشد. مجلسی کاملا فرمایشی! ولی نماینده مجلس حکومتی برای خودش داشت! تا اخر دوره نمایندگی در تهران مستقر میشد و برای یکبار هم به حوزه انتخابیه سرکشی نمیکرد! @bache_kavir

یا رازق یا خیر الرازقین نکته مهم (🌹قیمتها بسیار پایین حتما ببینید🌹) انواع پازل های چوبی سه بعدی تنوع بیش از ۶۰ نوع پازل چوبی . جایزه و هدیه ای عالی برای تمام سنین باقیمتی عالی تخفیف بسیار ویژه برای مدارس و ارگانهای فرهنگی (مساجد و موسسات ) درصورتی ک‌مجموع سفارشات ب ۵۰ عدد برسد ب قیمت تولیدی حساب میشود. تمامی محصولات همراه با جزئیات ( قیمت و اندازه ) داخل کانال بارگذاری شده https://eitaa.com/lavazemTahrirHajghasem ای دی ثبت سفارشات @Abasalt29 ۰۹۹۱۷۱۲۷۵۴۶

🎥 تصویری | #نقطه_اشتراک 🎙 خواننده: سجاد مهدی پور 🎙 همخوانی: گروه سرود منجاة 📝 شعر : حسن رضانژاد @mohafezan