eitaa logo
محافظان‌انقلاب
1.3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
5.7هزار ویدیو
90 فایل
کانالی در جهت افزایش آگاهی و بصیرت ارتباط با ادمین کانال: @zkermani @iimanjan
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴️ تجمع دانشجویان مقابل رآکتور آب سنگین اراک/ مذاکره با شیطان بزرگ؛ خیانت به کشور 🔹 صبح امروز و به مناسبت ۱۶ آذر روز دانشجو جمعی از دانشجویان دانشگاه‌های استان مرکزی در مقابل سایت هسته‌ای خنداب تجمع کرده و ترور شهید فخری‌زاده دانشمند هسته‌ای کشورمان توسط دشمنان نظام و انقلاب را محکوم کردند 🔹 در این تجمع دانشجویان ضمن تجلیل از مقام و جایگاه علمی شهید فخری‌زاده و محکومیت ترور وی توسط عوامل استکبار جهانی، هرگونه مذاکره با آمریکا را خیانت به کشور دانستند؛ دانشجویان همچنین، بر لزوم انتقام سخت از عاملان ترور شهید فخری‌زاده و تداوم راه شهدای جهاد علمی تاکید کردند 🔹 شرکت‌کنندگان همچنین با اشاره به نقض عهدهای مکرر آمریکا و اروپا در جریان برجام، از دولت خواستند، در اسرع وقت تمام فعالیت های هسته‌ای کشور را به حالت اول برگرداند 🔹 در بخشی از بیانیه ای که توسط یکی از دانشجوها خوانده شد آمده است: ما جوانان انقلابی منتظر انتقام سخت هستیم، و دیگر خنده‌های دیپلماسی را تحمل نخواهیم کرد».
🔻 *خاتمی از فتنه جدید رونمایی کرد* 🔸 صفحه اینستاگرامی محمد خاتمی با بازنشر توئیت گستاخانه مصطفی تاجزاده، از فتنه ی جدید به شرح ذیل رونمایی کرد : *اگر شورای نگهبان مصوبه دیروز مجلس را در مقابله با برجام تایید کند، هیچ راهی جز استعفا و واگذاری اختیارات قوه مجریه به منصوبان رهبر برای رئیس جمهور باقی نمی ماند.*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قاسمیان: انتقام باید به هنگام و قاطع باشد 🔹الان اگر جواب ندهیم، هیچ تضمینی نیست که اتفاق بدتری رقم نزنند. هر چقدر هم که بگوییم انتقام سخت را در آب نمک خواباندیم، آیا در زمان دیگر افکار عمومی آماده خواهد بود برای انتقام سخت؟ ✍ از قدیم گفتن "تنور تا داغه باید نون رو چسبوند" انتقام ما بابت خون حاج قاسم و حاج محسن هم همینه! تا وقتی مردم جامعه، همینطور جامعه جهانی، متاثر از این حادثه اند و منتظر اقدام متقابل ایران، باید ضربه متقابل را وارد کنیم، وگرنه وقتش که بگذره دیگر مردم خودمون هم استقبال نخواهند کرد و با واکنش منفی جهانی هم مواجه خواهیم شد!
✈️ خاطره ای زیبا از خلبان هواپیمای ایرباس درباره شهید حاج قاسم سلیمانی* 🔶خرداد سال۹۲ قراربود به سمت دمشق پرواز کنیم. علاوه بر بار، تقریباً ۲۰۰ مسافر هم داشتیم که حاج قاسم یکی‌شان بود.حاجی مرا از نزدیک و به اسم می‌شناخت. طبق معمول وارد هواپیما که شد اول سراغ گرفت خلبان پرواز کیه؟ گفتند اسداللهی.صدای حاج قاسم را که گفت"امیر"شنیدم و پشت بندش دَرِ کابین خلبان باز شد و خودش در چارچوب در جاگرفت. مثل همه پرواز‌های قبلی آمد داخل کابین و کنارم نشست. زمان پرواز تا دمشق تقریباً دو ساعت و نیم بود. این زمان هر چند کوتاه بود ولی برای من فرصت مغتنمی بود که همراه و هم صحبتش باشم. تقریباً ۷۰ ، ۸۰ مایل مانده به خاک عراق قبل از اینکه وارد آسمان عراق شویم باید ازبرج مراقبت فرودگاه بغداداجازه عبورمی‌گرفتیم. اگر اجازه می‌داد اوج می گرفتیم و بعد از گذشتن از آسمان عراق بدون مشکل وارد سوریه می شدیم. گاهی هم که اجازه نمی دادند ناگزیر باید در فرودگاه بغداد فرود می‌آمدیم و بار هواپیما چک می شد و دوباره بلند می‌شدیم. آن روز طبق روال اجازه عبور خواستم، برج مراقبت به ما مجوز داد و گفت به ارتفاع ۳۵ هزار پا اوج گیری کنم. با توجه به بار همراهمان نفس راحتی کشیدم و اوج گرفتم. نزدیک بغداد که رسیدیم، برج مراقبت دوباره پیام داد.واز من خواست هواپیما را درفرودگاه بغداد بنشانم. با توجه به اینکه قبلا اجازه عبور داده بودند شرایط به نظرم غیر عادی آمد. مخصوصاً اینکه کنترل فرودگاه دست نیروهای آمریکایی بود. گفتم:" با توجه به حجم بارم امکان فرود ندارم. هنگام فرود چرخ‌های هواپیما تحمل این بار را ندارد. مسیرم را به سمت تهران تغییر می دهم. به نظرم دلیل کاملاً منطقی و البته قانونی بود اما در کمال تعجب مسئول مراقبت برج خیلی خونسرد پاسخ داد: نه اجازه بازگشت ندارید در غیر اینصورت هواپیما را می زنیم! 🔶من جدای از هفت تُن بار،حجم بنزین هواپیما را که تا دمشق در نظر گرفته شده بود محاسبه کرده بودم تا به دمشق برسیم بنزین می سوخت و بار هواپیما سبک تر می شد. تقریباً یک ربع با برج مراقبت کلنجار رفتم، اما فایده نداشت. بی توجه به شرایط من فقط حرف خودش را می زد. آخرش گفت: آنقدر در آسمان بغداد دور بزن تا حجم باک بنزین هواپیما سبک شود. حاج قاسم آرام کنارمن نشسته بود وشاهد این دعوای لفظی بود.گفتم: حاج آقا الان من میتونم دو تا کار بکنم، یا بی توجه به اینها برگردم که با توجه به تهدیدشان ممکنه ما رو بزنن، یا اینکه به خواسته شان عمل کنم. حاج قاسم گفت: کار دیگه ای نمیتونی بکنی؟ گفتم: نه. گفت: پس بشین! آقای رحیمی مهندس پرواز مان بین مسافرها بود، صدایش کردم داخل کابین گفتم لباس هات رو دربیار. به حاج قاسم هم گفتم: حاج آقا لطفاً شما هم لباس هاتون رو در بیارید. حاج قاسم بی چون و چرا کاری که خواستم انجام داد. او لباس های مهندس فنی را پوشید و رحیمی لباس های حاج قاسم را. یک کلاه و یک عینک هم به حاجی دادم.از زمین تا آسمان تغییر کرد و حالا به هر کسی شبیه بود الا حاج قاسم. رحیمی را فرستادم بین مسافرها بنشیند و بعد هم به مسافرها اعلام کردم: برای مدت کوتاهی جهت برخی هماهنگی های محلی در فرودگاه بغداد توقف خواهیم کرد. روی باند فرودگاه بغداد به زمین نشستیم. ما را بردند به سمت "جت وی" که خرطومی را به هواپیما می چسبانند. نیم ساعت منتظر بودیم، ولی خبری نشد. اصلاً سراغ ما نیامدند. هر چه هم تماس می گرفتم می گفتند صبر کنید... بالاخره خودشان خرطومی را جدا کردند و گفتند استارت بزن و برو عقب و موتورها را روشن کن و دنبال ماشین مخصوص حرکت کن. هرکاری گفتند انجام دادم. کم کم از محوطه عادی فرودگاه خارج شدیم، ما را بردند انتهای باند فرودگاه جایی که تا به حال نرفته بودم و از نزدیک ندیده بودم. موتورها را که خاموش کردم، پله را چسباندند. کمی که شرایط را بالا و پایین کردم به این نتیجه رسیدم که در پِیِ حاج قاسم آمده اند. به حاجی هم گفتم. رفتارحاج قاسم خیلی عادی و طبیعی بود. نگاهم کرد و گفت: تا ببینیم چه میشه به امیر حسین وزیری که کمک خلبان پرواز بود گفتم: امیرحسین! حاجی مهندس پرواز و سر جاش نشسته! تو هم کمک خلبانی و منم خلبان پرواز. من که رفتم، دَرِ کابین رو از پشت قفل کن. بعد هم با تاکید بیشتر بهش گفتم: این "در" تحت هیچ شرایطی باز نمی شه، مگه اینکه خودم با تو تماس بگیرم. 🔶از کابین بیرون آمدم. نگاهم روی باند چرخید. سه دستگاه ماشین شورلت ون، به سمت ما می آمدند. دو تایشان، آرم سازمان اف بی آی آمریکا را داشتند و یکی شان آرم استخبارات عراق را. شانزده، هفده آمریکایی و عراقی از ماشین ها پیاده شدند و پله ها رابالا آمدند و توی پاگرد ایستادند. برایشان آب میوه ریختم و سر حرف را باز کردم. به زبان انگلیسی کلی تملق شان راگفتم و شوخی کردم و خنداندمشان تا فقط حواسشان را از سمت کابین پرت کنم.سه چهارنفرشان که دوربین های بزرگ
فیلمبرداری داشتند وارد هواپیما شدند. توی هر راهرو هواپیما دو تا دوربین مستقر کردند. بعد هم یکی یکی لنز دوربین را روی صورت مسافرهازوم می کردند. رفتارشان عادی نبود.به نظرم داشتندچهره ی مسافران پرواز را اسکن می کردند و با چهره‌ای که از حاج قاسم داشتند تطبیق می دادند. این کارها یک ربع، بیست دقیقه ای طول کشید و خواست خدا بود که فکرشان به کابین خلبان نرسید.آمریکایی ها دست از پادرازتر رفتندولی عراقی‌ها ماندند. تا اینکه گفتند : زود در "کارگو" را باز کن تا بار رو چک کنیم. نفسم بند آمد.خیالم از حاج قاسم تا حدودی راحت شده بود، اما با این بارچه کار باید می کردم؟! این را که دیگر نمی شد قایم یا استتارکرد. مانده بودم چطور رحیمی را بفرستم کارگو را باز کند؟ این جزو وظایف مهندس فنی پرواز بود اما رحیمی که لباس شخصی تنش بود هم مثل بید می لرزید، منم بلد نبودم. دیدم چاره‌ای برایم نمانده خودم همراهشان رفتم. از پله ها بالا رفتم و از روی دستورالعملی که روی در کارگو نوشته بود در را با زحمت و دلهره باز کردم. یکی شان با من آمد یک جعبه را نشان داد و گفت: این جعبه رو باز کن... سعی کردم اصلا نگاهش نکنم. قلبم خیلی واضح توی شقیقه هایم می زد. حس می‌کردم رنگ به رویم نمانده دست بردم به سمت جیب شلوارم، کیف پولم را بیرون کشیدم و درش را باز کردم و دلارهای داخلش را مقابل چشمش گرفتم. لبخند روی لبش آمد و چشمکی حواله ام کرد. نمی‌دانم چند تا اسکناس بود همه را کف دستش گذاشتم، او هم چند عکس گرفت و گفت بریم... 🔶روی باند فرودگاه دمشق که نشستیم هوا گرگ و میش بود.حاجی رو به من گفت: امیر پیاده شو پیاده شدم و همراهش سوار ماشینی که دنبالش آمده بود شدیم رفتیم مقرشان توی فرودگاه وقت نماز بود. نمازمان را که خواندیم گفت: کاری که بامن کردی کی یادت داده؟ گفتم: حاج آقا من ۶۰ ماه توی جنگ بوده ام این جورکارها روخودم از برم...قد من کمی از حاجی بلندتر بودگفت: سرت رو بیار پایین. پیشانی ام رابوسید وگفت:اگرمن رئیس جمهور بودم مدال افتخار گردنت می انداختم. گفتم: حاج آقا اگه با اون لباس می گرفتنتون قبل از اینکه بیان سراغ شما اول حساب من رو می‌رسیدند اما من آرزو کردم پیشمرگ شما باشم... تبسم مهربانی کردواشک از گوشه ی گونه هاش پایین افتاد. 👨‍✈️راوی: کاپیتان امیر اسداللهی ، خلبان هواپیمای ایرباس شرکت هواپیمایی ماهان.
Www.Didbaan.Mihanblog.Comحاج-حسین-یکتا-بسیج-دانشجویی.mp3
زمان: حجم: 7.98M
شاید همین 11دقیقه سرنوشت تورو تغییر بده..😍😉😭 حتما حتما حتما خواهش میکنم گوش کنین...
💠 تفاوت چالش‌های دیروز و امروز انقلاب با مستکبران 🔹 چالش‌های‌ آن روز بر سر کوتاه کردن دست بیگانه یا تعطیلی رژیم صهیونیستی یا رسوا کردن لانه‌ی جاسوسی بود، امروز چالش بر سر حضور ایران در مرزهای رژیم صهیونسیتی و برچیدن نفوذ آمریکا از منطقه و حمایت از مجاهدان فلسطینی و دفاع از حزب‌اللّه و مقاومت است. 🔸 مشکل غرب جلوگیری از خرید تسلیحات ابتدایی برای ایران بود، امروز مشکل او جلوگیری از انتقال سلاح‌های پیشرفته ایرانی به نیروهای مقاومت است. 🔹 آن روز گمان آمریکا آن بود که با چند خودفروخته یا با چند هواپیما و بالگرد خواهد توانست بر نظام اسلامی فائق آید، امروز برای مقابله، خود را محتاج به یک ائتلاف بزرگ از ده‌ها دولت معاند یا مرعوب می بیند 🇮🇷
💢 "متیو ایگلیسیاس" روزنامه نگار آمریکایی: 🔸دوست دارم یک روز یک نفر توضیح دهد چرا آمریکا که از نظر جغرافیایی به هیچ وجه نزدیک ایران نیست باید زمان و انرژی خود را صرف این کند تا نفوذ آن را در کشورهای همجوار آن مهار کند!
حاج قاسم! باور رفتنت وقتی تنها یک ماه تا بامداد ۱۳ دی باقیست، هنوز هم سخت است.. تو برای من که روزهای انقلاب و جنگ را ندیدم ، باور تمام حماسه ها، باور تمام حماسه آفرینان بودی! تو برای من رجایی و بهشتی، چمران و آوینی، همت و باکری، صیاد شیرازی بودی! میانه ی میدان جنگ، تدبیر چمران بودی. بین کودکان یکرنگی رجایی بودی! منش تو بوی بهشتی داشت.. چشم های تو نشان از چشم های همت داشت.. تو یک تنه رسانه ی آوینی بودی! هر آنچه آوینی خواست از بزرگان و از مقاومت بگوید را در تو دیدم، در تو باور کردم! سیزدهم دی ماه تا همیشه برایم تاریک و محزون شد.. سیزدهم دی ماه ۹۸ من تمام قهرمانانم را یک جا از دست دادم.. من دیدم که همت در مجنون دوباره در خون غلطید.. آن قهرمان ایستاده در غبار را دوباره در لبنان اسیر دیدم. حججی را بی سر دیدم.. من دست تو را دیدم که از تن جدا بود، تا علقمه رفتم! من زینب را در تل زینبیه دیدم.. حاج قاسم! ۱۳ دی ماه ۹۸ فرو ریختم و دوباره متولد شدم! من دوباره آرمان‌هایم را دوره کردم! دعا کن آنگونه زندگی کنم که شرمنده چشمانت نشوم!
سخنگوی وزارت امور خارجه در رابطه با اظهارات اخیر وزیر خارجه عربستان مبنی بر اینکه باید ممنوعیت دائم غنی‌سازی برای ایران وضع شود و همچنین از تأسیسات نظامی مخفی ایران نیز بازرسی شود، گفت: اینکه بیش از حد به جایگاه یک کشور متوسط در منطقه بپردازیم کمکی نمی‌کند. جایگاه کشورها در نظام منطقه و عرصه بین‌الملل مشخص است. عربستان سعودی تاکنون رفتار نامناسبی با همسایگان خود از جمله ایران، عراق، قطر و یمن داشته است. در خصوص مسائل دوجانبه و منطقه‌ای باید مسیر خود را اصلاح کند.