#آبروی_انقلاب 💪🏻
#حجاب،عینیت عفاف است ...
عفاف یعنـے:
مقابلہ با رها سازے نفس براے
خوآرایـے و جلوه گرے ...🚫
این جلوه گرے براے همسر است
و نہ غیرهمسر ...👌🏻••
#دختران_انقلاب 💕
#رحیل 🕊
🌱 @mohajeran_ir
#فرمانده ✌
👩💻فضای مجازی به اندازه انقلاب اسلامی اهمیت دارد و عرصه فرهنگی عرصه جهاد است.
#سخنانرهبری 💖
#عکسدیدهشود
#فضای_مجازی
#جنگ_نرم
#جهاد
#رحیل 🕊
📬 @mohajeran_ir
#آنان_از_جان_گذشتند ✨
یڪ روز گــ🌞ــرم تابستان مهدی همراه با بچه های محل سه تا تیم شده بودند و فوتبال بازی میڪردند. تیم مهدی یڪ گل عقب بود . عرق از سر و روی بچه ها میریخت . اوت آخر بود، چیزی به بازنده شدن تیم نمانده بود . توپ رفت زیر پای مهدی ڪه یڪ دفعه صدای مادرش از روی تراس خانه بلند شد :
"مهدی .. آقا مهدی! برای ناهار نــ🥖ــون نداریم برو از سر ڪوچه نون بگیر برای ظهر ."
همه بچه ها منتظر بودند مهدی بازی را ادامه بدهد، اما در ڪمال تعجب مهدی توپ را به طرف بچه ها پاس داد و خودش دوید تا برای مادر نان بخرد ! 🌸🌿
| زندگی به سبک شهدا |
#شهید_مهدی_زینالدین
@mohajeran_ir
🌿جوجہیڪ روزهنيسٺندڪہ
دیده شوند،
ڪودڪانمظلومیمنےاند.😥😔
داراے صحنہ دلخراش🚫
#یمن
#فهم_سیاسے 🧠
#رحیل 🕊
@mohajeran_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛰لحظه باشکوه پرتاب موفق اولین ماهواره ی نظامی ایران
🔴اینو بزارید کنار دو تا پرتاب ناموفق ماهواره ی #لیبرال_ها که فقط خودشونو باد میکنن و ادعا دارن..😏
📌هرچی طبق قانون اساسی مستقیما انتخاب افراد دست رهبری بود، مثل صنایع دفاعی، قوی شدیم و پیشرفت کردیم.. ✌️
📌هر چی توصنعت دفاعی پیشرفت کردیم، غربگداهای لیبرال اقتصادو امور اجرایی کشورو با این همه منابع ایران, داغون کردن.. 😑
پ.ن:کاش رئیس جمهور و وزیر وزرا و استاندارا رو هم رهبر با کار کارشناسی دقیق انتخاب میکرد..🍃
حیف که قانون اساسی این اختیارات رو به رهبر نداد..
#فهم_سیاسی 🧠
#سپاه_و_ارتش_قویتر_ازهمیشه 🇮🇷
#رحیل 🕊
✌️ @mohajeran_ir
•|رَځــــــیٖݪ|•🕊
#رایحه_حضور #پارت_۹۱ #سنا_لطفی به هتل که رسیدم ، با خستگی سراغ حمام رفتم زیر دوش آب یاد یکی از د
#رایحه_حضور
#پارت_۹۲
#سنا_لطفی
سلام آقا ..
بازم این دل بی قراره !
دوباره این چشما شوق بارون داره
سلام آقا ..
باز اومدم دست خالی ..
منم و این دل حالی به حالی ....
منو هم مثل حر می بخشی میدونم ...
آهنگی بود که در ماشین فاطمه شنیده بودم،
قصه حر را هم از ویس های نواب فهمیده بودم
جمله آخر نواب در گوش هایم پیچید:
تا الان اشتباه کردی ؟! گناه کردی ؟!
عیبی نداره ! بد تر از حر نبودی که ؟!
حر راه رو روی امام بست
حالا تا هم میتونی حر بشی !
حر أمام زمانت !
حر می شی براش؟!
چشمانم بی اختیار به نم اشک نشستند و زیر لب جمله آخر را با ضمیر دیگری رو به حرم نجوا کردم:
حر میشم برات !
إذن دخول را خواندم ،
هی دیدم تار می شد از اشک
و من مجبور بودم با یک دست چادر را بگیرم
و با دست دیگرم اشک هایم که مسابقه داشتند برای رسیدن به گونه هایم را بگیرم !
از خادمان سراغ ضریح را گرفتم و با خوشرویی راهنمایی ام کردند
با ورود به داخل ،حس خنکی تمام وجودم را پر کرد
حس کودکی داشتم که گم شده بود
و حالا بعد سال ها به آغوش مادر برگشته بود !
اصلا نفهمیدم در آن شلوغی چطور دستم به ضریحش رسید
مبهوت با همان چشمان اشکی فقط کمک خواستم و عقب آمدم
بعد هم گوشه ای نشستم ، چنان محو در و دیوار بودم که زن جوان کناری ام پرسید :
اولین باره میایی؟!
و من نه ای نجوا کردم
اما با خود گفتم :
اولین بار نیست ، اینجا هم عوض نشده
اما من عوض شدم
چند سال پیش حرم انقدر قشنگ نبود !
چند سال پیش حرم انقدر حس خوب نداشت !
چند ساعتی همانطور نشستم و بعد یاد قولم به فاطمه افتادم
قرار بود به نیت او و به نیابت از مهدی نماز بخوانم
پاهایم را حس نمی کردم ، از شوق بود به گمانم !
بعد خواندن نماز چند رکعتی هم به نیت مادر و پدرم و بعد به نیت نورا خواندم ...
نمیدانم آن بغض و حس عجیب از کجا آمد و نشست در جانم
و وادارم کرد دو رکعتی هم برای نواب بخوانم !
این حرم باید میشد هشتمین عجایب جهان
این حس خوب که عادی نبود، بود ؟!
🌸کپی حتی با ذکر نام نویسنده مورد رضایت نیست 🌸
@mohajeran_ir
#رایحه_حضور
#پارت_۹۳
#سنا_لطفی
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
_ وای فاطمه اینجا چقدر خوشگله !
راستی تا یادم نرفته بگم
تو حرم به نیتت نماز خوندم ،
کار سفارشی هم که گفته بودی رو کردم !
بعد هم جات خالی رفتم بازار رضا
اصلا آدم نیشش بسته نمیتونه بمونه اونجا
کلی بو و رنگ های مختلف
همه جا پر نبات و زعفرون
و وسایل ریزه میزه که من یکی عاشقشم..
کلا خیلی باحاله ،
وارد هر مغازه ای میشی بوی ادویه میده
نبات و نقل رنگی از همون طعم دار ها هم گرفتم ،
یه بار بریم جمشیدیه یه چایی مهمونم کن !
فاطمه بلند خندید :
وای یه نفس بکش ریحانه !
اره انصافا خیلیییی خوشگله !
بعدشم تو رفتی مشهد
و نقل و نبات گرفتی اونوقت من چای مهمون کنم
دختر تهرونی ؟!
با لبخندی که با هر جمله اش عریض تر میشد خیره آیینه شدم :
میدونی از دست من بر نمیاد
کار خودته کیجااا
چشم غره ی بامزه اش را از پشت تلفن هم حس کردم :
تو فقط برگرد تهران ، یه دست کتک مفصل طلبت
بعدشم نقل و نبات رو بر می داریم میریم خونه آراگل ؛
سارگل ،عشق نقل طعم داره!
_ ای جووونم؛ چشممم!
خدا حافظی کردیم و
من سرشار از حس خوب ، برای وداع راهی حرم شدم.
دوباره مقابل ضریح متوقف شدم ، عظمت خاصی داشت..
انقدر دورش شلوغ بود که جلو نرفتم
و آرام تکیه بر دیوار تماما سنگ
که خنکی شان آرامم می کرد نشستم ..
حس آرامشی که داشت بی نظیر بود ،
جای خوبی بود برای بی قراران عالم ..
مهم نبود شیعه باشی یا سنی ،
اصلا مهم نبود مسلمان باشی یا نه !
سایه لطفش انقدر بزرگ
و محبتش آنقدر بی کران بود که شامل حال همه می شد !
❤️کپی حتی با ذکر نام نویسنده مورد رضایت نیست ❤️
@mohajeran_ir
#رایحه_حضور
#پارت_۹۴
#سنا_لطفی
دل کندن از این همه زیبایی سخت بود
اما باید بر می گشتم
کار های زیادی بود برای انجام دادن
دلم لک زده بود برای همه!
دلم میخواست این دم آخری برای همه دعا کنم ، از من بعید بود اما دلم ثانیه ای برای تک تک شان پر کشید
برای نورا خوشبختی و موفقیت آرزو کردم
و برای فاطمه آرزوی صبر ،
از او خواستم تا مهدی را هر جوری که شده بر گرداند!
می دانستم فاطمه نا آرام است و به روی خودش نمی آورد !
بعد هم برای پدر و مادرم سلامتی آرزو کردم
و بعد دیدم بی انصافی است اگر نواب را از یاد برم
نوابی که اینجا بودنم را مدیون او بودم ..
عقب عقب رفتم ، نگاهم هنوز هم درگیر صحن و سرایش بود!
نا خودآگاه بغضم گرفت و چشمانم پر شد
پر شد از دلتنگی ...
بغض وداع بود حتما!
بعد هم به تقلید از دختر کناری ام دستم را بر سینه نهادم و سلام خداحافظی را زمزمه کردم :
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
بعد هم نجوا کردم :
ممنون که با همه کج رفتن هام بازم زائرت شدم !
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
دسته چمدان را در دستم فشردم
و به سمت مادرم که منتظر بود رفتم ؛
به سختی چمدان را دنبال خود کشاندم
گرمای هوا بیداد می کرد
و این چمدان من موقع برگشت سنگین تر شده بود
دلم تنگ آغوشش بود و خوب بیراه هم نبود !
بعد رسیدنم به کنارش ،
بی توجه به شلوغی راه آهن با دلتنگی مرا به آغوشش کشید .
در خانه هم چمدان را همان وسط اتاق جا گذاشتم و سراغ مادرم رفتم ؛ حرف های زیادی برایش داشتم
💙کپی حتی با ذکر نام نویسنده مورد رضایت نیست 💙
@mohajeran_ir
#من_و_خدا🙃
وَمَن يَتَعَدَّ حُدودَ اللَّهِ
فَقَد ظَلَمَ نَفسَهُ
هرڪی از خط قرمزای خدا رد بشه
به ضرر خودشه ...😉
+ طلاق (۱)🌸🌿
#همدم💕
#خدا
#رَحیــــل 🕊
@mohajeran_ir
#آرام_دل 💕
سمت دلتنگی ما چند قدم راهی نیست
حال ما خوب فقط، طاقتمان طاق شده...🙃💚
#پنجشنبه_های_شهدایی😊
#دلتنگ_شهدا💔
#رَحیــــل 🕊
@mohajeran_ir