□●رويداد مباهله - بخش اوّل●□
□●هنگامى كه پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم مكه را فتح كردند و عرب تحت فرمان ایشان درآمد، نمايندگان و نامههايى از سوى خود به مناطق مختلف جهان فرستاده و مردم را به اسلام دعوت كردند.
□●«عقبه بن غزوان»، «عبدالله بن ابى اميه»، «هدير بن عبدالله» و «حبيب بن سنان» نمايندگان پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم بودند كه به «نجران» اعزام شده تا مسيحيان آنجا را به اسلام دعوت نمايند و به آنان پيشنهاد كنند يا اسلام را پذيرفته و با مسلمانان برادر شوند، يا در صورت نپذيرفتن اسلام جزيه پرداخته و در صورت رد هر دو پيشنهاد آماده جنگ باشند.
□●در نامه رسول اكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم آمده بود:
بگو: اى اهل كتاب بياييد از سخن حقّى كه ما و شما آن را قبول داريم پيروى كنيم، كه به جز خداى يكتا هيچكس را نپرستيده، چيزى را شريک او قرار نداده، و برخى را به جاى خدا به خدايى تعظيم نكنيم. اگر آنها از حق روى گرداندند، بگوييد شما گواه باشيد كه ما تسليم فرمان خداونديم.
□●پس از رسيدن پيام پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم، در معبد بزرگ خود گرد آمدند. عده ديگرى نيز از «مذحج»، «عک»، «حمير»، «انمار» و خويشان و همسايگان آنها از قبايل «سبأ» - كه همگى بجهت سرنوشت مشترک خود و شرايطى كه براى آنان بوجود آمده بود خشمگين بودند - به آنان پيوستند.
□●اسقف بزرگ آنان كه انسان موّحدى بود، علاوه بر مسيح به پيامبر عليه السّلام نيز ايمان داشت ولى اين مطلب را پنهان مىكرد. وقتى ديد مىخواهند به مدينه رفته و با پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم به مشاجره برخيزند، آنان را پند و اندرز داده و به تأمل و تأنى دعوت كرد. «كرز بن سبره حارثى» - كه در آن زمان سرپرست قبيله «بنى حارث بن كعب» و فرمانده نظامى آنان و از اشراف و بزرگان آنان محسوب مىشد - از سخنان او خشمگين شده و به مقابله با او برخاست ولى اسقف بزرگ، «سيد» و «عاقب» كه آنان نيز از بزرگان قوم خود بودند، به مقابله با او برخاستند.
□●و به اين ترتيب گفتگوى آنان طول كشيد تا جايى كه براى تطبيق صفات پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم با آنچه پيامبران گذشته در مورد او گفته بودند، كتاب «جامعه» را آورده و ديدند سخنان اسقف بزرگ درست است. در اين جا بود كه «سيد» و «عاقب» مضطرب شده و تصميم گرفتند براى مشاهدهی صفات پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم و تطبيق بشارتهاى پيامبران گذشته با او به مدينه بروند.
□●«سيد» و «عاقب» به همراه چهارده نفر از بزرگان و علماى مسيحى نجران و هفتاد نفر از اشراف و بزرگان «بنى حارث بن كعب» براى ديدن پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم به طرف مدينه حركت كردند. آنان داراى چهرههاى زيبا و بدنى متناسب بودند و هنگامى كه نزديک مدينه رسيدند، براى اين كه با همراهان خود به مسلمين و مردم مدينه فخر فروشى كنند، سيد و عاقب سفارش كردند كه از مركبهاى خود پياده شده، خود را آرايش كرده، لباسهاى معمولى خود را از تن در آورده، لباسهاى ابريشمى و زيباترين و بهترين لباسهاى خود را بپوشند، خود را خوشبو نموده و با شكلى زيبا و صفى منظم به سوى مدينه حركت نمايند. وقتى در مسجد رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم بر آن حضرت وارد شدند، وقت نماز آنان بود. به طرف مشرق مشغول نماز شدند.
□●مسلمانان خواستند مانع اين عمل شوند ولى پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم نگذاشتند.
□●تا سه روز نه پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم آنان را دعوت به اسلام كرد و نه آنان از پيامبر سئوالى كردند، تا بدين ترتيب آنان فرصت كافى براى ديدن پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم و تطبيق صفات او با آنچه در كتابهاى خود درباره پيامبر ديده بودند، داشته باشند.
#ادامه_دارد ...
□● #المراقبات
میرزا جواد آقا ملکی تبریزی●□
#مناسبات_ماه_ذیالحجه
#مباهله
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●تجمّل طلبی و تنوّع گرایی، خطری در کمین #سلوک_بانوان (قسمت اول)●■
■●این معارف بلند الهی را که خدای متعال روزی ما کرده و در دسترس ما قرار داده است، قدر بدانیم و ارزش آن را بشناسیم. با حقایق بلند معنوی دین بازی نکنیم، گاهی اوقات انسان با این حقایق بازی می کند. یادم هست بچه که بودیم، در هیئت های سینه زنی وقتی مثلاً به ماجرای مجلس یزید اشاره می کردند، می گفتند: با کلام الله بازی می کنید. اینکه انسان با کلام الله بازی کند، کار بسیار عجیبی است.
■●گاهی اوقات ما با دین خدا که کلام الله است، بازی می کنیم؛ یعنی رفتاری بازی گونه و تفنّنی داریم. در کتاب "سرّ حق" هم اگر یادتان باشد، به این نکته اشاره کرده ام. (تاکید میکنم که حتما همه ی عزیزان این کتاب را مطالعه کنند. این کتابها با عنایت خاصی نوشته شده اند، اهمیت فوقالعادهای برای نکته های مطرح شده قائل بودم که وقت گذاشتم و نوشتم). در فصل سوم کتاب سرّحق که حدود سی و چند مورد از لغزشگاه های سلوک را مطرح کردم، آخرین مورد از این لغزشگاهها را به همین نکته اختصاص دادم: تفنّنی پرداختن به #عرفان و #دین؛
■●یعنی اینکه ما زندگی عادی و روزمره ی دنیایی خود را داشته باشیم و هفته ای مثلا دو ساعت هم بیاییم بنشینیم اینجا و مثلاً، عرفان ببافیم، شعرهای عرفانی بخوانیم، عبارتهای عرفانی بگوییم؛ خیلی هم لذت ببریم و کیف کنیم؛ جلسه هم که تمام شد، برگردیم و دوباره در همان دنیاگرایی خودمان غوطهور باشیم.
■●این بازی کردن با عرفان و با دین خداست. فرد با این نحوه عملکرد، راه به جایی هم نمی برد؛ فقط وقتش را تلف می کند. این مجلس برای او تبدیل به مجلس تفریح و تفنّنی شده است که با حضور در آن، می تواند خستگیاش را درکند و دوباره برود به دنبال دنیا بدود. اینگونه پرداختن به عرفان، انسان را به هیچ جا نمی رساند.
#ادامه_دارد...
■●استاد مهدی طیب-۹۳/۰۹/۰۱●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #شمهای_از_اسرار_حج (قسمت پنجم)○□ □بارها اشاره کردهایم که سالک به مقصد نمیرسد، مگر اینکه اهل ش
□○ #شمهای_از_اسرار_حج (قسمت ششم)○□
□وادی #منا سرزمین آرزو و عشق و دلدادگی و محبّت است. چون عرصهی کارزار عرصهی عشق است. کسی که اهل عقل و تجارت و چُرتکه انداختن و سود و زیان حساب کردن است به وادی کارزار و مجاهده راه ندارد.
□انسان باید اهل عشق و آرزوهای عاشقانه شود تا جان بر کف نهد و در میدان کارزار، آنچه را دارد سرمایهگذاری کند. لذا عرصهی کارزار سرزمین مناست.
□جایی که سالک الی الله به نبرد با شیطان و نفس، که شیطان درونی است، میپردازد؛ سرزمین عشق است. وقتی دل داد و عاشق شد؛ شایستگی به میدان مبارزه رفتن پیدا میکند.
□روز دهم که روز عید قربان و یوم اضحیٰ است، وارد سرزمین منا میشود. همان روز اوّل باید سه کار بزرگ انجام دهد؛
۱- ابتدا باید به بزرگترین مظهر شیطان حملهور شود و سنگ بزند؛ با شیطان، در عظیمترین جلوهاش بجنگد.
۲- بعد از رمی جمرات، باید به قربانگاه برود؛ قربانی کند
۳- و پس از آن اگر مرد باشد، سر میتراشد؛ خصوصاً اگر سفر نخستینِ حجّش باشد؛ حَجَّةُ الاسلام یا حجّ واجبش باشد؛ با انجام این سه کار وظیفهی روز نخست را به پایان برده است.
□وادیِ عجیب عشق و دلدادگی و آرزومندی و امید، وادییی است که این سه کار بزرگ باید در آن انجام شود؛ باید سرِ #نفس بریده شود؛ آنچه انّیّت و انانیّت سالک است باید ذبح شود؛ آن هم در وادی عشق و دلدادگی.
□دوم باید مظهر اعظم شیطان رمی شود؛ یعنی آنچه بزرگترین تأثیراتِ دورکننده را در سالک میگذارد؛ بزرگترین خطر است و بزرگترین آسیب از رهگذر آن بر او وارد میشود.
□سوم باید سر بتراشد؛ یعنی به عبودیّت و بندگی تن دهد و پذیرای آن شود. این سه لازمهی مقام #تسلیم است. سالک با این سه، به مرتبهی تسلیم نائل میشود و مُسلِم میشود؛ اهل تسلیمِ در برابر حق میشود.
#ادامه_دارد...
□○در محضر استاد مهدی طیب- ۹۱/۰۸/۰۵○□
#ماه_ذی_الحجه
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□●رويداد مباهله - بخش اوّل●□ □●هنگامى كه پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم مكه را فتح كردند و عرب
□●رويداد مباهله - بخش دوّم●□
□●پس از سه روز پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم آنان را به اسلام دعوت نمود.
□●گفتند: اباالقاسم تمام نشانیهايى را كه در كتابهاى آسمانى دربارهی پيامبر بعد از عيسى عليه السّلام گفته شده، در تو يافتيم، مگر يک علامت كه بزرگترين آنهاست.
□●حضرت صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند: چه نشانهاى؟
□●گفتند: در انجيل آمده است كه او مسيح را تصديق كرده و به او ايمان دارد ولى تو به او ناسزا گفته و او را دروغگو مىدانى و مىپندارى او بندهی خداست.
□●پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند: خير. من او را تصديق كرده و به او ايمان دارم و گواهى مىدهم او پيامبرى است كه از جانب پروردگارش فرستاده شده و بندهاى است كه سود و زيان و مرگ و زندگى و برانگيختن او بدست خودش نمىباشد.
□●آنان گفتند: آيا بندگان خدا مىتوانند كارهايى را كه او انجام مىداد، انجام دهند؟ و آيا پيامبران توانايى فوقالعاده او را داشتند؟ آيا او مردگان را زنده، كورها را بينا نكرده و پيسیها را شفا نداده است؟ آيا مكنونات قلبى و آنچه در خانههايشان ذخيره كرده بودند را به آنان نمىگفت؟ آيا كسى جز خدا يا پسر خدا توان چنين كارهايى را دارد؟ و درباره مسيح عليه السّلام خيلى غلو كردند.
□●پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند: برادرم عيسى، همانگونه كه گفتيد، بود. مردگان را زنده، كور و پيسی را شفا داده و آنچه را كه در ذهن قوم خود بود و نيز چيزهايى را كه در خانههايشان ذخيره كرده بودند به آنان مىگفت. ولى تمام اينها با اذن خداى عزوجل بود. او بنده خدا بود و اين مطلب براى او ننگ نيست و او نيز از آن ابايى نداشت. او داراى گوشت، خون، مو، استخوان، عصب و آميختهاى از اعضاى بدن بود. غذا مىخورد، تشنه مىشد و سفره مىگستراند. پروردگارش يگانه حقّى بود كه هيچ مثل و مانندى ندارد.
□●گفتند: كسى را به ما نشان بده كه بدون پدر بوجود آمده باشد.
□●فرمود: آفرينش آدم از او شگفت انگيزتر است، او بدون پدر و مادر به وجود آمد، و هيچ كارى براى خدا سختتر يا آسانتر از كار ديگرى نيست. و هر وقت خدا بخواهد چيزى را بوجود آورد، فقط به آن مىگويد بوجود بيا، او نيز بوجود مىآيد. و اين آيه را براى آنان خواند:
□●إنَّ مَثَلَ عيسى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُون (آل عمران. آیه ۵۹)
□●«خلقت عيسى نزد خدا مانند خلقت آدم است كه آن را از خاک آفريد، آنگاه به او فرمود: بوجود بيا. او نيز بوجود آمد.»
□●سيد و عاقب گفتند: سخنان تو ما را قانع نكرده و به آنچه تو مىخواهى اقرار نمىكنيم. بنا بر اين مباهله كرده و لعنت خدا را بر دروغگو قرار مىدهيم. و به اين ترتيب حق به زودى آشكار مىگردد.
□●در اين جا بود كه خداوند آيه مباهله را بر پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم نازل فرمود:
□●فمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبين (آلعمران. آیه ۶۱)
□●«اگر بعد از اين كه آگاه شدى، كسى در مورد او (عيسى) با تو مجادله نمايد، بگو: بياييد هر كدام از ما و شما خودمان و زنان و فرزندانمان را گرد آورده، مباهله نموده و دروغگو را گرفتار لعنت و عذاب خدا نماييم.»
#ادامه_دارد ...
□● #المراقبات
میرزا جواد آقا ملکی تبریزی●□
#مناسبات_ماه_ذیالحجه
#مباهله
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #شمهای_از_اسرار_حج (قسمت ششم)○□ □وادی #منا سرزمین آرزو و عشق و دلدادگی و محبّت است. چون عرصهی
□○ #شمهای_از_اسرار_حج (قسمت هفتم)○□
□○عید قربان عید قربانی شدن و اهل #قرب شدن است و به قرب راه پیدا نمیکند، مگر کسی که آمادهی قربانی شدن باشد. راهِ تقرّب قربان شدن است.
□○اگر کسی میخواهد به دوست راه بَرد، باید آمادهی قربان شدن در راه دوست باشد؛ باید همهی وجودش را در طبق #اخلاص نهد و آرزومندِ این باشد که این پیشکش و هدیهی ناقابلی را که به آستان دوست تقدیم میکند، از او بپذیرد.
□○ #عید_قربان عید قرب و نزدیک شدن از راه قربان شدن است. لذا مستحبّ است وقتی حاجی خودش گوسفند را سر میبرد یا اگر خودش ذبح بلد نیست و ذبح را نیابتاً به کسی میسپرد، دستش را روی دست کسی که گوسفند را ذبح میکند بگذارد و نیّت کند که نفس خود را ذبح میکند؛ انّیّت و انانیّت خود را ذبح میکند. از این پس منی در وجودم نیست؛ هرچه بارقهای از من در وجودم بود همه رفت.
□○لذا در روایات داریم به ازای هر عضو قربانی یک عضو قربانیکننده از آتش دوزخ نجات پیدا میکند. پس گویا قربانی خود اوست و نفسِ امّارهی فرد است که در پیشگاه الهی سر بریده میشود. دیگر منی ندارد؛ داعیهای ندارد؛ خطّی به دور خویشتن نکشیده است که او را از گسترهی هستی متمایز کند. تمام تعیّنات را با قربان کردن فرو میریزد.
□○این خطّی که به دور خود کشیدهایم که ما را تعریف میکند؛ اسم من چیست؛ فامیلیام چیست؛ فرزند چه کسی هستم؛ اهل کجا هستم؛ چه تحصیلاتی دارم؛ چه شغلی دارم؛ چه عنوان اجتماعییی دارم؛ و ...؛ اینها همان خطّی است که به دور خود کشیدهایم؛ یک خطّ وهمی که اگر پاک شود، به بیکرانهی هستی متّصل میشویم.
□○مثل یک دایره که با گچ روی تختهسیاه کشیده شده باشد. آنچه سطح این دایره را از کلّ تختهسیاه متمایز کرده است، خطّ سفیدی است که به شکل دایره کشیدهایم. اگر این خط را پاک کنیم؛ آن دایره به کلّ تخته سیاه متّصل است. پس اگر بتوانیم خطّی را که به دور خود کشیدهایم پاک کنیم؛ خود را از تعیّنات وهمی نجات دهیم، به بیکرانهی هستی وصل میشویم.
□○قربان شدن یعنی این؛ یعنی همهی تعیّنات خویش را سر بریدن؛ آثاری از انّیّت و انانیّت برجا نماندن.
□○حاجی، قاصد، سالک، سائر الی الله اگر به این سه کار موفّق شد؛ یعنی هم با شیطان که دشمن قسم خورده است و بر قسم خود جدّی و استوار ایستاده است؛ «عَدُوٍّ لَکُمْ» «اِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ» اگر این دشمن قسمخورده را به دشمنی شناخت و با همهی وجود در برابر او ایستاد و مقاومت کرد؛ از سوی دیگر، نقطهی آسیبپذیری که بعضی از مکاتب به آن چاکرا¬ میگویند و نقطهی نفوذ شیطان است که در شخص وجود دارد؛ از بین برد. اصل این نقطه انانیّت ماست.
○مادر بتها بت نفس شماست
○چون که آن بت مار و این بت اژدهاست
□○اگر توانست نفس را از پا درآورَد؛ یعنی اگر از بیرون شیطانِ حملهور و از درون نقطهی نفوذ و آسیبپذیر وجودش را از بین برد، موجود رویینتنی میشود که هیچ دشمنی بر او قدرت غلبه و پیروزی ندارد.
#ادامه_دارد...
□○در محضر استاد مهدی طیب - ۹۱/۰۸/۰۵○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□●رويداد مباهله - بخش دوّم●□ □●پس از سه روز پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم آنان را به اسلام دعو
□●رويداد مباهله - بخش سوّم●□
□●پيامبر نيز اين آيه را براى آنان خواندند. سپس فرمودند:
□●خداوند به من دستور داده است كه اگر بخواهيد و بر گفتهی خود استوار باشيد، به خواسته شما عمل كرده و با شما مباهله كنم. آنها گفتند: فردا با تو مباهله مىكنيم تا حقيقت روشن شود. آنگاه با همراهان خود از پيش پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم برخاستند.
□●هنگامى كه به منزلگاه خود در «حره» رسيدند يكى از آنها به ديگرى گفت:
□●مباهله كار را يكسره خواهد كرد. بنابراين قبل از هر چيز بنگريد با چه كسانى براى مباهله مىآيد. آيا با تمام پيروان خود، يا با اصحاب با سوادش، يا با افراد متواضع، بىچيز و برگزيدگان دينى خود كه تعدادشان اندک است؟ اگر عدّه زياد و قدرتمندان را به همراه خود آورد، چنين كسى مانند پادشاهان قصد فخر فروشى دارد و شما برنده مباهله هستيد. و اگر با عده كمى از پيروان فروتن و برگزيده خود آمد - كسانى كه پيامبران با آنان به مباهله مىآيند - مبادا با آنان مباهله كنيد. هنگام مباهله حتماً اين مطالب را در نظر داشته باشيد تا مبادا به عذاب خدا گرفتار آييد. من آنچه را بايد بگويم، گفتم، ديگر خود دانيد.
□●رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم دستور داد زير دو درخت را جارو كرده و فرداى آن روز امر فرمود پارچه سياه و نازكى را روى آن درختها انداختند.
□●هنگامى كه سيد و عاقب اين منظره را ديدند، با فرزندان خود كه عبارت بودن از: صبغة المحسن، عبدالمنعم، ساره و مريم و نيز مسيحيان نجران و سواران «بنى حارث» با بهترين شكل و شمايل، براى مباهله از جايگاه خود بيرون آمدند.
□●اهالى مدينه يعنى مهاجرين، انصار و ديگران نيز هر كدام با نشانها و پرچمهاى خود با شكل و شمايل نيكو، به آنجا آمدند تا نظارهگر حوادث باشند. رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم صبحگاهان، در اطاق خود درنگ نمود تا مدتى از روز گذشت. آنگاه بيرون آمده، دست على را گرفته و در حالى كه حسن و حسين عليهماالسّلام در جلوی او و فاطمه عليهاالسّلام پشت سر او حركت مىكردند، بطرف آنان آمده، در ميان دو درخت و زير آن پارچه ايستادند.
□●در اينجا نيز دست على علیهالسّلام در دست او، حسن و حسين علیهماالسّلام جلوی او و فاطمه علیهاالسّلام پشت سر او قرار داشت. آنگاه به دنبال سيد و عاقب فرستاد و آنان را به مباهلهاى كه خواسته بودند، فرا خواند.
□●آنان نيز آمده و گفتند: اباالقاسم با چه كسى با ما مباهله مىكنى؟
□●حضرت صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند: با بهترين مردم روى زمين و گرامیترين آنان نزد خداى عزوجل، با اينان - و به على عليه السّلام، فاطمه، حسن و حسين كه درود خدا بر آنان باد اشاره كرده و گفتند: براى مباهله با ما نه بزرگان را آورده، نه جمعيّت زياد، و نه افراد زيبايى را كه به تو ايمان دارند. و كسى را جز اين جوان و اين زن و دو تا بچه با تو نمىبينيم. با اينان مىخواهى با ما مباهله كنى؟
□●فرمود: بله. به كسى كه مرا به حق برانگيخت سوگند، دستور دارم با همينان با شما مباهله كنم.
□●در اينجا بود كه از ترس رنگشان زرد شده و به نزد ياران خود برگشتند.
□●وقتى همراهان آنان، قيافهی رنگ پريدهی آنان را ديدند، پرسيدند چه اتفاقى افتاده است؟ آنان خود را كنترل كرده و گفتند: چيزى نيست.
□●جوان برگزيده و دانشمندى در ميان آنان بود، به آنان گفت: واى بر شما، اين كار را انجام ندهيد، صفات او را كه در جامعه بود، بياد آوريد.
□●به خدا سوگند شما به خوبى مىدانيد كه او راستگوست. مدّت زيادى از تبديل شدن برادرانتان به خوک و ميمون نمىگذرد. سخنان اين جوان بر آنان اثر گذاشت و از مباهله منصرف شدند.
#راوى_مىگويد:
□●اسقف برادر دانشمندى بنام «منذر بن علقمه» داشت و آنان او را با اين عنوان مىشناختند. وقتى ديد كار به اينجا رسيده و آنان در مورد كارى كه مىخواستند انجام دهند، به ترديد افتادهاند، دست «سيد» و «عاقب» را گرفته و گفت: مرا با اين دو تنها گذاريد. آنگاه رو به آنان كرده و گفت: پيشقراول قبيله كه در پى آب و علف جلوتر حركت مىكند، هيچگاه به قوم خود دروغ نمىگويد. من از روى خيرخواهى مىگويم به خودتان كمک كنيد و خود را نجات دهيد والّا خود و ديگران را نابود مىكنيد.
□●گفتند: بگو، كه تو امين و درستكارى.
□●گفت: به خوبى مىدانيد كه هيچگاه قومى با پيامبرى مباهله ننموده، مگر اين كه نابود شده است. شما و تمام عاقلانى كه با شما هستند و از مطالب كتاب آسمانى اطلاع دارند مىدانند كه همين شخص يعنى اباالقاسم، محمد صلّى الله عليه و آله و سلّم، همان كسى است كه پيامبران مژده آمدن او را دادهاند. مطلب ديگرى نيز هست كه بايد از آن ترسيد.
□●پرسيدند: چه چيزى؟
#ادامه_دارد ...
□● #المراقبات
میرزا جواد آقا ملکی تبریزی●□
#مناسبات_ماه_ذیالحجه
#مباهله
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #شمهای_از_اسرار_حج (قسمت هفتم)○□ □○عید قربان عید قربانی شدن و اهل #قرب شدن است و به قرب راه پید
□○ #شمهای_از_اسرار_حج (قسمت هشتم)○□
□○وقتی سر تراشید، یعنی تن به بندگی و عبودیّت داد. سر تراشیدن در فرهنگ امروز بشری هم نوعی خواری را میرساند. مجرمینی را که دستگیر میکنند، سرشان را میتراشند؛ این نوعی خواری و ذلّت است.
□○وقتی حاجی هم با شیطان بیرون و هم با شیطان درون به مصاف پرداخت و در این نبرد غالب شد؛ میگوید خدایا من نبودم؛ من کهام که با شیطان بیرون مقابله کرده باشم؟! من کهام که بر شیطان درون غلبه کرده باشم؟! چون اینجا نقطهی خطرناکی است.
□○بعضی از کسانی که در مسیر سلوک بودهاند با بعضی از موفّقیّتهایی که در طی گردنههای سلوک نصیبشان شده است، دچار عُجب و غرور شدهاند و به انیّت و انانیّت دچار شده و ادّعای مقاماتی کردهاند. اینجاست که سر میتراشد؛ یعنی میگوید خدایا من ذلیل توام؛ من عبد توام؛ من کیستم؟! همه چیز تویی؛ هرچه هست تویی. کسی که اینگونه شد؛ از خود خالی شد و خود را در درون خویش سر برید و فریب شیطان را نخورد؛ وجودش که از خود تهی شد، از دوست پر میشود.
□○معنیِ #قربان و #قرب یعنی این. این قرب قربِ بسیار عجیبی است. بهقدری نزدیکی حاصل میشود که دوگانگی از بین میرود.
□○روزی سالکی بود و محبوبی بود؛ این سالک میخواست به آن محبوب برسد؛ امّا با قربانی شدن، یگانگی حاکم شد؛ این فوق قرب است. قرب وقتی است که دو چیز باشند و به هم نزدیک شوند. امّا در اینجا دو تا نیستند؛ منی وجود ندارد؛ او رفت؛ همه چیز شد او. و این قرب عجیبی است. فرمود: «اِذا سَاَلَكَ عِبادِی عَنِّی فَإنِّی قَرِيبٌ»
دوست نزدیکتر از من به من است
□○این میوهی قربانی شدن است؛ از خود خالی و از او پر شدن. همهی وجودش میشود او و به مقام خلافت و ولایت میرسد. مقام خلیفة اللّهی میوهی همین سیر است. روز عید قربان روزی است که ابراهیم خلیل علیه السلام به امر الهی بر حنجر فرزند محبوبش اسماعیل علیه السلام خنجر نهاد تا به فرمان خدا او را ذبح کند؛ هم پدر سمبل تسلیم مطلق است؛ هم فرزند.
□○وقتی این #تسلیم حاصل شد؛ وقتی از قربانگاه استقبال کردند و برای قربانی آماده شدند، شایستگی امامت و خلافت فراهم آمد و ندا رسید؛ «اِنِّی جاعِلُكَ لِلنّاسِ اِماماً» .
□○روز عید قربان روز نیل ابراهیم خلیل علیه السلام به مقام امامت است.اینجاست که عبد به مقام خلافة اللّهی که مقام شایستهی سالک الی الله و عبد خداست دست پیدا میکند. حال که این موفّقیّت حاصل شد؛ به یُمن این موفّقیت، خدای متعال سه شب سالک موفّق را در منا میهمان میکند.
□○وقوف در منا میهمانی پیروزی در سیری است که سالک طی کرده است. صاحبخانه و میزبان خداست و او سالک به مقصد رسیده را سه شب میهمان میکند. در منا روزهای بعد عمل آنچنانییی وجود ندارد؛ جز اینکه رمی جمرات میکنند و برمیگردند و فقط وقوف مهم است.
#ادامه_دارد...
□○در محضر استاد مهدی طیب - ۹۱/۰۸/۰۵○□
#ماه_ذی_الحجه
@mohamad_hosein_tabatabaei
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴
■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ۱●■
■انَّ الْحُسين مِصباحُالْهُدی وَ سَفينَهُالْنِّجاه■
■این جمله معروف را بسیار شنیدهایم. یک نکتهی بسیار مهم در همین جمله بسیار کوتاه است.
■در عرصهی معرفت، در عرصهی تشخیص، در عرصهی فهم، در عرصهی نظر، در عرصهی حکمت نظری و درک حقایق و معارف؛ امام حسین علیه السّلام مصباح الهدی است. چراغ پر نوری است که راه هدایت را روشن میکند، حقایق را برای هر اندیشهی طالب حقیقتی تبیین میکند.
■نورافکن حسین علیه السّلام هیچ فضای تاریکی را در ذهن کسی که از این مکتب درس میآموزد و بهره میگیرد، باقی نمیگذارد.
■پس اگر اهل معرفت آموختن، اندیشیدن، تفکر و پرداختن به حکمت نظری و معارف نظری باشیم، زانو زدن در مکتب اباعبدالله الحسین علیهالسّلام پاسخگوی تمام عیار بالاترین خواستههای نظری است.
■اگر اهل سیر و سلوک و عمل هستیم، طالب این هستیم که راه سعادت را در زندگی بشناسیم، طالب این هستیم که راه شایسته زیستن و شایسته بودن را بیاموزیم، طالب این هستیم که به مدارج عالی انسانی دست پیدا کنیم و در پی حکمت عملی هستیم، چگونه بودن را، چگونه رفتار کردن را، چگونه شدن را مقصد خود اختیار کردهایم، حسین بن علی علیه السّلام سفینه النجاه است.
■یعنی کشتی نجات امام حسین علیه السّلام کشتیای است که با آن میتوان از تمام مهلکهها؛ مهلکهی نفس، مهلکهی شیطان، مهلکهی انحطاطها و مهلکهی دنیاپرستیها و همهی آنچه که گردابها و غرقابههایی است که بشریّت در طول تاریخ در او غرق شده است نجات پیدا کرد.
■این مکتب حسینی هیچ چیزی باقی نگذاشته، چه در عرصهی نظر و چه در عرصهی عمل، چه در عرصهی معرفت و چه در عرصهی سلوک، چه در عرصهی علم و اندیشه و چه در عرصهی اخلاق و ارزشها، مصباح الهدی و سفینه النجاه است.
#ادامه_دارد....
«استاد مهدی طیّب»
#درسهایی_از_مکتب_عاشورا
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ۱●■ ■انَّ الْحُسين مِصباحُالْه
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴
■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ۲●■
■کلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا■
■اين جملهی معروف را همه بسیار شنیدهایم.
■همهی روزها عاشوراست و همهی سرزمینها کربلاست. همین زیارت عاشورای اباعبدالله الحسین علیه السّلام را که علقمه از امام باقر علیه السّلام نقل کرده است؛ سؤال مىکند هر وقت خواستم امام حسين عليه السّلام را زيارت كنم، چه در حرم آن حضرت، چه در شهر و دیار خودم، هر زمان خواستم آن حضرت را زیارت کنم، چگونه زیارت کنم؟ به من بیاموزید. امام باقر علیه السّلام این زیارت عاشورا را به او یاد دادند.
■شما میدانید در زیارت عاشورا؛ عبارات، عباراتی است که روز عاشورا باید گفت.
■انَّ هذا يَوْمٌ تَبَرَّكَتْ بِهِ بَنُو اُمَيَّةَ وَهذا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِياد وَآلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَيْنَ، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ■
■فرمودند این زیارت را هر روز، هر جا، خواستی بخوانی، بخوان. یعنی هر روز می توانی بگویی:
■انَّ هذا يَوْمٌ تَبَرَّكَتْ بِهِ بَنُو اُمَيَّةَ■
■یعنی همین امروز، همهی روزها عاشوراست، همهی عرصههای زندگی کربلاست.
■عاشورا و کربلا، حسین میخواهد. برای اینکه انسان، حسینِ عاشورای عصر خودش و کربلای محیطِ خودش باشد، باید زانو بزند در مکتب اباعبدالله و از عاشورای حسینی درس حسینی زیستن را بیاموزد.
■بنابراین داستان عاشورا محدود به یک حادثهی زمانی در یک مقطع معیّن که فقط مطالعات تاریخی روی آن انجام شود و چگونگی وقوع این حادثه مورد بررسی و تحلیل قرار بگیرد، نیست.
■عاشورا همهی زمانها و کربلا همهی زمینها را بلعید. لذا هر یک از انسانها میتواند در عرصهی عاشورای عصر خودش و کربلای سرزمین خودش در عرصهی زندگی خودش، حسینی رفتار کردن را از این مکتب بیاموزد.
■نمونهی دیگری که میتوان به آن اشاره کرد که واقعهی عاشورا، واقعهی تاریخی گذشته نیست، زیارت وارث است. زیارت وارث، زیارت بسیار مهم، ارزشمند و پر محتوایی است. در زیارت وارث عباراتی داریم که نشان میدهد بر کلِّ تاریخ بشری یک قانون حکومت میکند.
■در زیارت وارث، امام حسین علیه السّلام را وارث آدم صفوة الله، وارث نوح نبی الله، وارث ابراهيم خليل الله، وارث موسی كليم الله، وارث عيسی روح الله، وارث پیغمبر اکرم حبیب الله میداند و این نشان میدهد آنگونه که امام حسین علیه السّلام رفتار کرد، در واقع الگویی برای رفتار در همه عرصههای تاریخی است. یعنی روح عمل همهی انبیاء و اولیاء الهی در حرکت اباعبدالله الحسین علیه السّلام حضور دارد.
■از زیارت ناحیه مقدّسه کمتر بهره بردهایم، بیشتر زیارت وارث و زیارت عاشورا را استفاده کردهایم، ولی زیارت ناحیه مقدّسه، زیارت بسیار عظیم و پر محتوایی است که از خدمت حضرت ولیِّعصر ارواحنافداه روایت شده است. یعنی امام زمان علیه السّلام در قالب این زیارت، جدِّ بزرگوارشان را زیارت میکنند. در صدر این زیارت خیلی مفصّلتر، وارث اسماعیل ذبیح الله، وارث بسیاری از انبیاء دیگر غیر از انبیاء اولوالعزم هم نقل شده است.
■این نشان میدهد که جریان تاریخ، یک جریان قانونمندی است و یک قانون واحدی بر جریان تاریخ حاکمیّت دارد. بنابراین اباعبدالله الحسین علیه السّلام تبلور حرکت همهی انبیاء در مقاطع مختلف تاریخ بشریّت است. به بیان دیگر، واقعهی عاشورا تجسّم جامع و کامل و تمام عیار اسلام است.
#ادامه_دارد....
■●«استاد مهدی طیّب»
#درسهایی_از_مکتب_عاشورا●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ۲●■ ■کلُّ یَومٍ عاشورا و کُل
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴
■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ۳●■
●واقعه عاشورا تجسّم جامع و کامل و تمام عیار اسلام●- بخش اوّل
■اسلام درطول تاریخ با معضلات بزرگی رو به رو شده است:
☑️معضل اول: حفظ ظواهر و الفاظ دین و جایگزین کردن حقایق و امور ضد دینی به جای حقایق الهی و اسلامی.
■قرآن کریم در طول تاریخ دچار تحریف لفظی نشده و خدا الفاظ قران را حمایت کرده است
■إنّٰا نَحْنُ نَزَّلْنَا اَلذِّكْرَ وَ إِنّٰا لَهُ لَحٰافِظُونَ■
■اما محتوای این الفاظ به شدت مورد آسیبهای جدّی قرار گرفت. کلام الهی بعد از این که معنایش تعقّل و درک شد، از معنای اصلی خود منحرف شد. لذا چیزهایی به نام اسلام عرضه شد که مغایر حقیقت اسلام بود و فهم واژگونهای از مطالب اسلام عرضه شد.
■رژیمهای غاصب از روز رحلت رسول خدا تلاش کردند که محتوای حقیقی اسلام را برداشته و اندیشههای جاهلی را دوباره در قالب الفاظ اسلامی احیاء کنند. قرآن هم از پیش این را فرموده بود:
■أفَإِنْ مٰاتَ أَوْ قُتِلَ اِنْقَلَبْتُمْ عَلىٰ أَعْقٰابِكُمْ■
■این انقلاب علی اعقاب، این بازگشت به دوران جاهلیت در قالب الفاظ دین، کفر و بت پرستی و دنیاپرستی و فساد و آلودگی های جاهلی را دوباره احیا کردن، کاری بود که از روز رحلت رسول اللّه سرمایه گزاری های جدی شد و در مقاطع مختلف، دوران خلفا، دوران بنی امیّه، دوران بنی عباس، چه کارها که نکردند.
■در حدیثی از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که بنی امیّه برای مردم، بحث و آموختن ایمان را آزاد گذارده بودند، ولی از بحث و آموختن درباره معنای شرک جلوگیری میکردند. زیرا اگر مردم را (در صورت شناخت شرک) بر شرک وادار میکردند، آن را نمیپذیرفتند.
■آنها میخواستند همان اندیشههای شرک آلود را احياء کرده و همچون مشرکان حکومت کنند، پس نمیخواستند پدیدهی شرک در جامعه شناخته شود.
☑️معضل دوم: مطرح شدن ناقص اسلام به جای اسلام حقیقی و آسیب دیدن جامعیت اسلام.
■در طول این ۱۴ قرن کمتر جریان و نحلهای را میبینید که نسبت به اسلام اظهار علاقه کرده باشد و این آسیب متوجه او نبوده باشد.
■فرق است بین تخصّصی بررسی کردن و مطالعه کردن؛ یعنی اسلام را به حوزههای فقه، اخلاق، تاریخ، عرفان، عقاید، تفسیر، علم حدیث تفکیک کردن برای مطالعات علمی درباره اسلام؛ با اینکه اسلام را از برخی ابعادش در عرصه عمل تهی کنیم و متاسفانه این جریان به وجود آمد.
■گروهی به شدت نسبت به احکام ظاهری دین حساسیّت نشان دادند و باطن دین، روح ومعنویت دین را مورد بی مهری و بی توجّهی قرار دادند.
■گروهی نسبت به جنبههای باطنی دین و عرفان نهفته در اسلام اظهار علاقه کرده و نسبت به جنبهها و احکام ظاهری دین بی اعتنایی نمودند.
■گروهی به بحثهای عقلی بها داده و به جریانهای فکری و عقلی پیوستند و نسبت به جنبههای نقلی دین بی اعتنایی نشان داده و حدیث را به پوزخند و تفسیر را به سخره گرفتند.
■گروه دیگری اخباری گرایانه نسبت به احادیث و روایات اظهار علاقه مندی و حساسیّت کردند و از آنسو عقل را مورد بیمهری قرار دادند.
■گروهی نسبت به مسایل عبادی، تقیّد بسیاری از خود نشان دادند، در عرصههای اجتماعی نسبت به احکام اجتماعی دین بیاعتنایی کردند.
■گروهی به حوزههای مسایل سیاسی و اجتماعی و انقلابی دین توجّه کردند و نسبت به احکام فردی و عبادی و معنوی دین بیاعتنایی نمودند.
☑️معضل سوم: اسلام نامتوازن.
■اسلامی که اندامها و اجزای گوناگون آن، با آن تناسب واقعی، مطرح نشده است، هر چند تمام اجزاء و ابعاد را داراست، اما توازن و تعادلی که این اجزاء آن پیکرهی اسلام را میسازد از بین رفته است. در برخی ابعاد مسائل اسلامی به شدّت افراط شده و برخی به شدّت مورد بی مهری و کم توجّهی قرار گرفته و به کنج انزوا خزیده است. مهم است که تناسب اجزای اسلام را به گونهای که خدای متعال مقرّر کرده است، حفظ کنیم.
■ما یک نوع مقایسههایی در اسلام داریم، احادیثی داریم که بعضی امور را به بعضی دیگر اهم و جدّیتر معرفی میکند، ما هم باید همین توازن و تناسب را حفظ کنیم.
■پیامبر اکرم و ائمه علیهم السّلام که در طرح مسائل غلو و زیاده گویی نمیکردند. برخی از گناهان اخلاقی را میبینیم که در مقایسه با برخی گناهان فقهی اهمّیت بیشتری به آنها دادهاند.
■حدیث «اَلغِیبَةُ اَشَدُّ مِنَ الزِّنا» ؛ یک گناه اخلاقی و یک گناه فقهی، که البته هر دو پلید و زشت هستند و قصد پایین آوردن زشتی و قباحت گناه فقهی را نداریم و پیامبر هم قطعاً غلو نکردهاند، اما یک گناه اخلاقی را بالاتر از یک گناه فقهی معرفی کرده است، این نشان میدهد که در سیستم اسلامی یک توازنی وجود دارد...
#ادامه_دارد ...
■●«استاد مهدی طیّب»
#درسهایی_از_مکتب_عاشورا●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ۳●■ ●واقعه عاشورا تجسّم جامع و
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴
■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ۴●■
●واقعه عاشورا تجسّم جامع و کامل و تمام عیار اسلام●- بخش دوّم
■در اسلام هیچ چیزی بی اهمّیت نیست، اما اهمّیتها یکسان نیست. بعضی بخشها اهمّ هستند و بعضی مهم. یکی از آسیبهایی که اسلام در طول تاریخ دیده، همین عدم توازن است.
■مثلاً در یک دورهای فقه خیلی مورد استقبال بوده، به اخلاق بیاعتنایی شده است. یک دوره جریانهای کلامی و اعتقادی بطور جدّی مطرح شده، ابعاد دیگر مورد کم توجهی قرار گرفته است.
■واقعه عاشورا این سه آسیب و معضل را از بین برد.
■امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: اسلام پوستین وارونه به تن کرده است.
■میدانید پوستین از پوست حیوانات درست میشود، پشمها به سمت داخل و بدن، پوست هم به سمت بیرون، پوست را هم معمولاً تزئین میکنند تا زیبا شود. اگر آن را درست به تن کنید هم پشمهایی که به سمت داخل و بدن است، بدن را گرم نگه میدارد، هم این زیبایی و نقش و نگارها جلوهی زیبایی از شخص عرضه میکند. اما اگر پوستین را وارونه به تن کنید، یعنی پوست به سمت داخل و بدن، و پشمها به سمت بیرون، در ظاهر تبدیل به موجود ترسناکی میشوید و هیچ گونه گرمایی هم نخواهد داشت.
■حال کسی که وارد مکتب حسینی میشود و از مکتب حسینی درس میآموزد:
☑️اول اینکه این پوستین وارونه را به تن نمیکند، یعنی اسیر آن کفر به اسم ایمان، آن شرک به اسم توحید و آن جاهلیّت به اسم اسلام نمیشود، یعنی دچار بدفهمی و واژگونه فهمیدن دین نمیشود.
☑️دوم اینکه اگر زانو بزند در مکتب اباعبداللّه علیه السّلام و در دانشگاه کربلا درس دین بیاموزد، اسیر تک بعدی شدن و دین را ناقص شناختن نخواهد شد.
■چقدر صحنهی عاشورا زیباست، همه چیز در آنجا حضور دارد.
■از عرفان و معنویت، عبادت، راز و نیاز، نیایشهای عاشقانه و عارفانه، نمازهای شب عاشورا، تلاوت قرآنهای شب عاشورا، تا نبرد و مبارزه و ایستادگی در برابر ظلم و ستم و انحراف و کفر و بی دینی، تا تلاش در جهت اقامهی حق و اقامه حکومت دینی و استقرار احکام الهی در جامعه.
■همه چیز در یک جا حضور دارد. زیباترین جلوههای اخلاق اسلامی، حماسی ترین صحنههای جهاد اسلامی، عمیقترین نکتههای معرفتی اسلامی.
☑️سوّم اینکه اسلامِ اباعبدالله الحسین علیهالسّلام، اسلامی است که همه اجزای اسلام با همان میزان اهمیّت و جایگاهی که در اسلامِ حقیقی هست در آن وجود دارد. نه اسلامی که قیافهی کاریکاتوری پیدا کرده، بخشی از آن رشد قارچ گونه کرده و بخشی دیگر ناشکوفا مانده است.
■بنابراین دانشگاه حسینی، دانشگاه فهمِ درست، همهجانبه و متوازن و متناسب دین است.
#ادامه_دارد...
■●«استاد مهدی طیّب»
#درسهایی_از_مکتب_عاشورا●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ۴●■ ●واقعه عاشورا تجسّم جامع و
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴
■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ●■۵
●درس جامعیّت دین در واقعه عاشورا●
■نهضت اباعبدالله علیه السّلام یک نهضت چند بعدی است، تک بعدی نیست. متأسفانه یکی از مشکلات، یک بعدی تحلیل کردن محقّقین در داستان عاشورا است.
■عرفا را میبینید که وقتی به قضیه عاشورا پرداختهاند، چقدر آن را زیبا ترسیم کردهاند. منظومه عمان سامانی را نمیدانم خواندهاید یا نه، اگر نخواندهاید حتماً بخوانید. ببینید چه تفسیر زیبای عارفانهای از واقعه عاشورا دارد. صفی علیشاه هم منظومهای در داستان کربلا دارد، آن هم تفسیر زیبای عارفانهای ارائه کرده است.
■پس برخی به بعد عرفانی داستان کربلا نگاه کردهاند و کلّ واقعه عاشورا را در وجهه عرفانی آن خلاصه کردهاند.
■در برخی دیگر حساسیّتهای سیاسی و اجتماعی بیشتر بوده، واقعه عاشورا را از منظر ظلم ستیزی و اصلاح طلبی نگاه کردهاند و همهی داستان عاشورا را در آن بعد خلاصه کردهاند.
■گروهی گرایشهای اخلاقیِ قوی داشتهاند، واقعهی عاشورا را در آئینه اخلاق الهی دیده و جلوههای زیبای کرامتهای روح انسان را در عرصهی وقایع عاشورا مورد توجه قرار دادهاند و کل تفسیرشان در مورد عاشورا یک تفسیر اخلاقی بوده است.
■یکی از مشکلاتی که ما در مورد فهم عاشورا داریم همین است که غالباً هر کسی به تحلیل واقعهی عاشورا پرداخته، این واقعه را در یکی از ابعاد خودش خلاصه و تفسیر کرده است. در حالی که واقعهی عاشورا به هیچکدام از این ابعاد محدود نمیشود، بلکه واجد همه این ابعاد است.
■همانطور که وجود انسان دارای ابعاد مختلفی است، یعنی یک انسان هم ظاهر و پیکری دارد، هم روانی دارد و هم ذات و دل و روح و جانی دارد، در عین حال همه این ابعاد را دارد. هم اندیشه دارد، هم احساس دارد. انسان یک موجود جامع است. شما یک انسان را نمیتوانید فقط در احساسش محدود کنید. یک انسان را فقط در اندیشههایش تعریف کنید. یک انسان را فقط در رفتارهای ظاهریاش محدود کنید. یک انسان را فقط در بعد اخلاقیاتش تفسیر کنید. یک انسان را فقط به علایق و باورهای قلبیاش محدود کنید. انسان را به هیچ کدام از این ابعاد نمیتوان محدود کرد. انسان واجد و جامع همهی این هاست.
■به همین ترتیب واقعه عاشورا که تبلور تمامیت انسانیت است، واجد همه آن ابعاد است. واقعه عاشورا را نه به عرفان، نه به سیاست، نه به کلام، نه به هیچ کدام از ابعاد دیگر نمیتوان خلاصه و محدود کرد. فلذا درس جامعیّت دین را میتوان از واقعهی عاشورا گرفت.
■یک مقصد الهی در داستان عاشوراست؛ که این مقصد از عشق عمیق اباعبدالله الحسین علیه السّلام به خدای متعال سرچشمه گرفته است. این عشق عرفانی عمیقی که در همهی تاریخ بشریّت نمونه است. با همان تعبیر زیبای عمان سامانی: این جام شراب تلخ الهی را هیچ یک از انبیاء و اولیاء هم در طول تاریخ نتوانستهاند تحمّلش کنند و این امانت بزرگ الهی را فقط اباعبدالله الحسین علیه السّلام پذیرفت و این جام را مستانه سر کشید.
■سائق و محرّک اصلی اباعبدالله الحسین علیه السّلام در داستان کربلا، همان عشق عرفانی عمیق اباعبدالله علیه السّلام به خدای متعال است. آن عشقی که همه چیزش را فدای آن معشوق حقیقیاش میکند.
●ترَکْتُ الْخَلْقَ طُرّا فی هَواکا
●وَاَیْتَمْتُ الْعِیالَ لِکَیْ اَراکا
●ولَوْ قَطَّعْتَنی فِی الْحُبِّ اِرْبا
●لَما حَنَّ الْفُؤادُ اِلی سَواکا
●ترَکْتُ الْخَلْقَ طُرّا فی هَواکا
از همهی خلق در راه عشق تو بریدم
●واَیْتَمْتُ الْعِیالَ لِکَیْ اَراکا
و در راه دیدار تو ای خدای من، ای معشوق من، زن و بچهام را، خانوادهام را به یتیمی نشاندم.
●ولَوْ قَطَّعْتَنی فِی الْحُبِّ اِرْبا
و اگر در راه عشقت ای خدای من، مرا ارباً اربا و قطعه قطعه کنی.
●لما حَنَّ الْفُؤادُ اِلی سَواکا
قلب من جز به سوی تو پر نخواهد کشید و جز تو را آرزو نخواهد کرد.
■سائق اصلیِ اباعبدالله الحسین علیه السّلام، این عشق الهی است. اما این مقصد و غایت نهایی اباعبدالله علیه السّلام به معنای نفی آن مقاصد میانی و واسط نیستند.
#ادامه_دارد....
■●«استاد مهدی طیّب»
#درسهایی_از_مکتب_عاشورا●■
@mohamad_hosein_tabatabaei