کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ #وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□
#وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
#یَنْبوعُالحَیاة
□○ #ای_نفس، بدان که به هستی آرندهٔ چیزه و پدید آرندهٔ آن جل و جلاله و تقدّست اسماؤه ترا ابداع کرد، و خداوند تصوّر و تمثل کردت، اما تصور نگاشتن و نگاشته شدن تست بر حقیقت آنچه بهست اورد هست کنندهٔ آن،
□○و اما تمثل چنانکه مثال جستن تو مر آن را که از تو پوشیده بود از عالم عقل برآنکه پیدا بود برتو، و همی ببینیش در عالم حس مثلاً مثلٍ و معنیً بمعنیً، همچنانکه دلیل کرد صورت نشاندهٔ در شمع را بمعنی حقیقت آن صورتْ در نشانندهٔ آن، و همچنانکه دلیل کرد وجود صورت در نشانندهٔ آن بر معنی حقیقت آن در ذات نگارنده و ایجاد کندهٔ آن،
□○و چنانکه اثر کند آب در ریگ و گل معانی جنبش و تموج خود، پس بدین مایه از من بس کن، #ای_نفس، بدرستی آنچه من اوردم و ایراد کردم، و بدان که هر آنچه حاضرتست و همی بینی آن را در عالم کون از تماثیل و پیکرها، همه تمثال و تشکیل آن معنیهاست، که در عالم عقل است پاینده، که زوال نگیرند و فنا نپذیرند، و آنست که خرد را همی بنگارد در مایه، پس هم خود بدان معانی و صورتهای خود همی نگرد، و ازان لذت مییابد، و از خود در شگفت میماند،
□○و لذت عقلی آنست که خرد از خود بخود دریابد، نه بچیزی بیرون از وی، و نه بعرضی که بیفتاد، بلکه بخود را یابد، و اینست لذّت درست جاودانی بیانجام.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ #وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□
#وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
#یَنْبوعُالحَیاة
□○ #ای_نفس، اندوخته کن برای خود شناختن ذات و هستی چیزها، و مباش دربند کمیت کیفیت چیزها، برای آنکه آن هر دو مقصود اول بسیطند و ازلی، و میان ایشان «و نفس» هیچ واسطه نیست، و هر دو مقصود دوم مرکبند و زمانی و مکانی، و بدان که دانستن مرکب با تو نماند چون از حسّ جدائی جوئی، و دانش بسیط از تو جدائی نجوید و برداشتهٔ تو ماند با تو چون تو از حسّ جدا شوس، پس پی دانش بسیطگیر، و دانش مرکب را بگذار.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ #وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□
#وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
#یَنْبوعُالحَیاة
#فصل_دوم
□○ #ای_نفس، منکوه دنیا را، و مگو که دنیا سرای فریب است و غرور و شکار، که این حال صدق نیست الا نزد کم خردان و نزد نادانان و فراموش کاران، که اگر دنیا سرای فریب بودی بدرستی، مردم از آغاز آمدن بدو تا انجام برون شدن ازو ندیدی مگر آسایش و لذت و خرمی، و پس ناگاه از وی این حال را به ربودی، و بخلاف آن احوال افتادی، و چنین نیست، از آنکه ما همی بینیم که مردم در این حیات دنیا بزاید و پروریده شود بحالهای مختلف نامنتظم، روزی اندوهگن بود و روزی شادمان، و روزی براحت و روزی به درد، پس آنکه بنمود ترا هر آنچه در گوهر و طبع اوست او نیکوکار و نیکخواه است بجای تو نه فریبنده، چه فریبنده آنست که در طبع وی هم نیک بود و هم بد، و نیک بنماید و بد پنهان کند، تا هنگام فرصت و مُکنت از تو،
□○و من نبینم یکی را که از این فرصت راحتی یافت که نه بر پی آن غصه و رنجی کشید، واین از دنیا از شرایط فریب و غرور دادن نیست، لکن مردم خرد کاسته هم ، او فریبنده و غرور ده خود است و هلاک کننده، و نه دنیا، که دنیا هر آنچه طبع وخوی اوست مینماید از تلخ و شیرین و خوش و ناخوش همه بنمود.
□○پس مردم سست خرد ناز او را جاودانی انگاشت، و نعمت و راحت وی پیوسته پنداشت، و ناخوش او را فراموش داشت، و از دل فرو گذاشت، پس گفت دنیا مرا فریب داد، و دنیا او را نفریفت، بلکه او خود را فریفت و هلاک کرد.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ #وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□
#وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
#یَنْبوعُالحَیاة
□○ای نفس، مبادا خوی تو دراین حیات چون خوی کودک بیخرد، که اگرش خورش دهند و با وی نرمی نمایند بخندد و خشنود گرد د، و اگر با وی درشتی کنند بگرید و در خشم شود، که او همواره در خنودی و مشترک ناستوده است.
□○ای نفس، بدان که این دنیا بر این معانی مختلف که آن نیک و بد و خوش و ناخوش «و نرمی و درشتی» است نهاده شد، بیدار کردن نفس را و برانگیختن وی را، و مثالهای چند است که بران کار کند، تا بدان عقل نوربخش را و دانش تمام را ذخیره کند، که آن حکمتست و رسیدن و شناختن حقیقت چیزها، و برای آن آمد نفس بدین جهان تا بداند و آزمایش کند، و هر که بمحلی فرود آید تا دانش اندوزد و آزمایش کند، پس دانش و آزمایش و جست و جوی را بگذارد، و بلذّت و نعیم آن مشغول گردد، مطلوب و مقصود را گم کرد و امید را فراموش کرد، و من روشن بنمودم؛ ای نفس، و شرح کردم در رتبت نکوهندگان دنیا چون از وی درخشم شوند، و ستایندگان وی چون از وی خشنود باشند، و نیستند ایشان بحقیقت نه نکوهنده و نه ستاینده، بلکه گم و سرگشتهاند، و مطلوب و مقصود خود را فراموش و گم کرده، و آلت کار کرد را باطل گذاشته، حیرت زده، نه دانشی اندوخته و نه عدتی ساخته.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ #وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□
#وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
#یَنْبوعُالحَیاة
□○ #ای_نفس، این دنیا سرای آموختن است و آزمودن و جستن اندیشنده را، پس بیندیش همهٔ صور و هیآت و معانی محسوس وی را، که اشخاص آن همه زوال پذیرند، و بدان که این همه مثالات و نمودارهاست مر صورتهای پوشیده و اشکال حقیقی جاودانی بيمنتهی و مقطع را.
□○و در جمله، ای نفس، نیست در جهان خردْ نوعی الا که مثال و شکل آن پیداست در روش طبیعت؛ و همچنین هر آنچه هست در عالم کونْ داعیاناند و مثالات لذات زوال پذیر دروغ نمای، دلیلاند و رهنمای سوی صور باقی ثابت؛ و اختلاف هر آنچه در حس است و زوال آن دلیلست بر اتفاق هر آنچه در عقلست و بقای آن. پس تا در این جهان حسی و عالم کونْ، از علم و تصور و تمثل و بحث و آزمایش غافل مشو؛ و بمشغولی بمحسوسْ معقول حقیقی را فراموش مکن که مقصود و مطلوب بوده است، تا بازگشتنت حاجت نباشد بدین عالم برای آموختن و اندوختن دانش،
□○و هر آنگه که آرزومند شوی بلذات حقیقی و شادمانی دائم، خود را برون کن از لباس تیرگی، و پاک شو از بارگران جسمیت، و خود را جدا کن از هر آنچه خلاف ذات تست، پس همی باش در جهان لذّتهای حق و شادی دائم، و همی پوش حلهای ذاتی که کهنه نشوند، و نگاشته «شو» بصورت گوهری دائم، که زوال نپذیرد و سترده نشود آن صورتها، که تو مثال و شکل آن دیدهای در جهان کون و فساد.
@mohamad_hosein_tabatabaei