آیات 274-261 بقره قسمت سوم
بخش هفتم
● چند نكته كه جمله ((و ما للظالمين من انصار)) بر آنها دلالت دارد
و همين جمله به چند نكته دلالت دارد، اول اينكه مراد از ظلم در خصوص اين آيه ، ظلم به فقرا و خوددارى از انفاق برآنان و حبس حقوق ايشان است ، نه مطلق معصيت ، براى اينكه مطلق معصيت انصار دارد، و مى توان با كفاره آنها را از نامه عمل محو كرد، و يا به وسيله شفيعان كه يكى از آنها ((توبه )) است و يكى ديگر ((اجتناب از كبائر)) است و يكى ديگر ((شفيعان روز محشر)) مى باشند، از خطر كيفر آنان رهائى يافت ، البته همه اين انصار در ظلمهائى است كه تنها جنبه حق الله دارند، نه حق الناس ،
آيه شريفه : ((لا تقنطوا من رحمة الله ان الله يغفر الذنوب جميعا)) كه در آخرش دارد: ((و انيبوا الى ربكم )) راجع به يكى از انصار ظالمين است ، كه همان توبه و انابه باشد، و آيه : ((ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سيئاتكم )) اجتناب از گناهان كبيره را يكى از انصار معرفى نموده و مى فرمايد: ((اگر از گناهان كبيره اجتناب كنيد ما اين اجتنابتان را كفاره گناهانتان قرار مى دهيم )).
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 609
و آيه : ((و لا يشفعون الا لمن ارتضى سخن از شفيعان قيامت دارد، و از اينجا معلوم مى شود كه اگر ياور ستمكاران به خود را به صيغه جمع ((انصار)) آورد، براى اين بود كه گفتيم : منظور از ((ظلم )) مطلق معصيت است ، كه افرادى گوناگون دارد.
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 274-261 بقره قسمت چهارم
بخش اول
● ترك انفاق از گناهان كبيره است و چون حق الناس است كفاره و توبه پذير نيست
نكته دومى كه جمله : ((و ما للظالمين من انصار)) بر آن دلالت دارد اين است كه ظلم مورد بحث در آيه ، يعنى ترك انفاق ، كفاره نمى پذيرد، پس معلوم مى شود ترك انفاق از گناهان كبيره است ، چون اگر از گناهان صغيره بود كفاره مى پذيرفت ، و نيز توبه هم نمى پذيرد، چون حق الناس است ، و مويد اين معنا رواياتى است كه فرموده : توبه در حقوق الناس قبول نيست ، مگر آنكه حق را به مستحق برگردانند، و نيز شفاعت در قيامت هم شامل آن نمى شود، به دليل اينكه در جاى ديگر فرمود: ((الا اصحاب اليمين فى جنات يتساعلون ، عن المجرمين ، ما سلككم فى سقر؟ قالوا لم نك من المصلين ، و لم نك نطعم المسكين ... فما تنفعهم شفاعه الشافعين )).
نكته سوم اينكه : اين ظلم در هر كس يافت شود يعنى هر كس نافرمانى خدا را بكند و حق فقرا را ندهد چنين كسى مورد رضايت خدا و مصداق ((الا لمن ارتضى )) نخواهد بود، چون در بحث شفاعت گفتيم كسى كه خدا دين او را نپسندد، در قيامت شفاعت نمى كند، از اينجا پاسخ اين كه چرا فرمود: ((ابتغاء مرضاة الله )) و نفرمود: ((ابتغاء وجه الله )) روشن مى شود.
نكته چهارم اينكه : امتناع ورزيدن از اصل انفاق بر فقرا، در صورتى كه فقرائى باشند و احتياج به كمك داشته باشند از گناهان كبيره مهلك تر است ، و خداى تعالى بعضى از اقسام اين خوددارى را شرك به خدا و كفر به آخرت خوانده است ، مانند امتناع از دادن زكات ، و فرموده : ((و ويل للمشركين ، الذين لايوتون الزكوة ، و هم بالاخرة هم كافرون )). دليل بر اينكه منظور از اين مشركين مسلمانانى هستند كه زكات نمى دادند، و يا به عبارت ديگر صدقه نمى دادند، اين است كه سوره مدثر در مكه نازل شده ، و زكات به معناى اسلاميش در مكه و در هنگام نزول اين سوره واجب نشده بود.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 610
إِن تُبْدُوا الصدَقَتِ فَنِعِمَّا هِىَ...
كلمه ((ابداء)) كه مصدر ((تبدوا)) است ، به معناى اظهار است ، و كلمه صدقات جمع صدقه است ، و چون قيدى در آن نيامده به معناى مطلق انفاقهائى است كه در راه خدا بشود (چه واجب و چه مستحب ) و چه بسا بعضى گفته باشند كه اصل در معناى اين كلمه ((انفاق مستحب )) است .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 274-261 بقره قسمت چهارم
بخش دوم
● آثار و نتايج انفاق علنى و مزيت و فضيلت انفاق پنهانى
خداى سبحان در اين آيه دو قسم ترديد آورده ، يكى صدقه آشكار و ديگرى پنهان ، و هر دو را ستوده است ، براى اينكه هر كدام از آن دو آثارى صالح دارند، اما صدقه آشكارا كه خود تشويق و دعوت عملى مردم است به كار نيك ، و نيز مايه دلگرمى فقرا و مساكين است ، كه مى بينند در جامعه مردمى رحم دل هستند كه به حال آنان ترحم مى كنند، و در جامعه اموالى براى آنان و رفع حوائجشان قرار مى دهند تا براى روز قيامتشان كه روز گرفتارى است ذخيره اى باشد، و اين باعث مى شود كه روحيه ياس و نوميدى از صفحه دلهاشان زدوده شود، و در كار خود داراى نشاط گردند، و احساس كنند كه وحدت عمل و كسب بين آنان و اغنيا وجود دارد، اگر سرمايه دار كاسبى مى كند تنها براى خودش نيست ، و اين خود آثار نيك بسيارى دارد.
و اما حسن صدقه پنهانى اين است كه در خفا آدمى از ريا و منت و اذيت دورتر است ، چون فقير را نمى شناسد، تا به او منت گذارد، و يا اذيت كند، فائده ديگرش اينست كه در صدقه پنهانى آبروى فقير محفوظ مى ماند، و احساس ذلت و خفت نمى كند، و حيثيتش در جامعه محفوظ مى ماند، پس مى توان گفت كه : صدقه علنى نتيجه هاى بيشترى دارد، و صدقه پنهانى خالص تر و پاك تر انجام مى شود.
و چون بناى دين بر اخلاص است ، بنابر اين عمل هر قدر به اخلاص نزديك تر باشد به فضيلت نيز نزديكتر است ، و بهمين جهت خداى سبحان صدقه سرى را بر صدقه علنى ترجيح داده و مى فرمايد: ((و ان تخفوها و توتوها الفقراء فهو خير لكم ))، چون كلمه ((خير)) به معناى بهتر است ، و خدا به اعمال بندگانش با خبر است ، و در تشخيص عمل خير از غير آن اشتباه نمى كند، ((و الله بما تعملون خبير)).
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 274-261 بقره قسمت چهارم
بخش سوم1⃣
● خداوند خاطر شريف پيامبر (صلی الله علیه وآله ) را تسلى مى دهد
لَيْس عَلَيْك هُدَاهُمْ وَ لَكنَّ اللَّهَ يَهْدِى مَن يَشاءُ
در اين جمله روى سخن از مؤمنين گردانده شد و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مخاطب قرار گرفته كه اى پيامبر هدايت آنان به عهده تو نيست ، اين خدا است كه هر كس را بخواهد هدايت مى كند، گوئى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) وقتى اختلاف مسلمانان در خصوص مساله انفاق را ديده و ملاحظه كرده است كه بعضى انفاق را با خلوص انجام مى دهند و بعضى ديگر بعد از انفاق منت و اذيت روا مى دارند و گروهى ديگر اصلا از انفاق كردن مال پاكيزه خوددارى مى ورزند،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 611
در دل شريف خود احساس ناراحتى و اندوه مى نمودند و لذا خداى تعالى در اين آيه ، خاطر شريف او را تسلى داده و مى فرمايد: مساله اختلاف مراحل ايمان كه در اين مردم مى بينى كه يكى اصلا ندارد و ديگرى اگر دارد نيتش خالص نيست و گروه سوم هم انفاق دارد و هم نيتش خالص است همه مربوط و مستند به خداى تعالى است ، او است كه هر كس را بخواهد به هر درجه از ايمان كه صلاح بداند هدايت مى فرمايد، و بعضى را به كلى محروم مى سازد، نه ايجاد ايمان در دلها به عهده تو است ، و نه حفظ آن ، تا هر وقت ببينى كه پاره اى از مردم محفوظ مانده ، و در بعضى ضعيف شده و اندوهناك شوى ، و وقتى خداى تعالى در آخر اين گفتار ايشان را تهديد مى كند و با خشونت سخن مى گويد، دچار شفقت يعنى اندوهى توأم با ترس شوى .
شاهد بر اين معنا كه ما از آيه استفاده كرديم جمله ((هديهم )) است ، كه مصدرى است اضافه شده بر ضميرى كه به مردم بر مى گردد، چون ظاهر اين تعبير اين است كه ايمان تا حدى در مردم تحقق يافته و مى فهماند كه اين مقدار هدايت كه در امت خود موجود مى بينى از تو نيست ، و آنچه هم كه تحقق نيافته مى بينى باز تو مسئولش نيستى ، شاهد ديگر ا ينكه جمله مورد بحث تسليت خاطر آن جناب است اين است كه هر جا در قرآن در مساله ايمان استنادش به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را نفى مى كند، همه به منظور دلخوش ساختن آن جناب است.
بنابراين جمله مورد بحث يعنى جمله :((ليس عليك هديهم و لكن الله يهدى من يشاء)) جمله اى است معترضه ، كه صرفا به منظور دلخوشى آن جناب در وسط كلام آمده است و خطابى را كه قبلا به مؤمنين داشت قطع نمود، و جمله مورد بحث را خطاب به آن جناب كرد، آنگاه دوباره خطاب به مؤمنين را از سر گرفت ، و فرمود: ((و ما تنفقوا من خير...)) و اين جمله معترضه نظير جمله معترضه : ((لا تحرك به لسانك لتعجل به ان علينا جمعه و قرآنه )) است ، كه در وسط آيات مربوط به قيامت قرار گرفته است .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 274-261 بقره قسمت چهارم بخش سوم1⃣ ● خداوند خاطر شريف پيامبر (صلی الله علیه وآله ) را تسلى م
آیات 274-261 بقره قسمت چهارم
بخش سوم2⃣
● خداوند خاطر شريف پيامبر (صلی الله علیه وآله ) را تسلى مى دهد
وَ مَا تُنفِقُوا مِنْ خَيرٍ فَلاَنفُسِكمْ وَ مَا تُنفِقُونَ إِلا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ...
در اين آيه همانطور كه گفتيم : دوباره خطاب را متوجه مؤمنين كرد اما با سياقى كه نه بشارت در آن هست ، و نه انذار و خشونت ، و اين به آن جهت است كه آيه ، بعد از جمله ((ولكن الله يهدى من يشاء)) قرار گرفته ،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 612
و بر كسى پوشيده نيست كه مقتضاى معناى آن اين است كه صرفا به دعوت بپردازد، دعوتى خالى از ((نرمش )) و ((خشونت )) (هر دو) تا دلالت كند بر اينكه ساحت ((گوينده )) و ((صاحب دعوت )) منزه است از اينكه دعوت ، منفعتى براى او داشته باشد، بلكه منفعت آن عايد مردمى مى شود كه اين دعوت را مى پذيرند.
پس جمله : ((و لا تنفقون الا ابتغاء وجه الله )) جمله اى است حاليه ، و حال از ضمير خطاب است ، و عامل آن متعلق ظرف يعنى ((فلانفسكم )) مى باشد.
و چون ممكن بود كسى خيال و توهم كند كه اين نفعى كه از ناحيه انفاق عايد انفاق گران مى شود، صرف اسم است ، و مسمى واقعيت خارجى ندارد، و واقعيت اين است كه انسان مال عزيز خود را كه يك حقيقت خارجى است بدهد و منفعتى موهوم بگيرد.
پس انفاق در راه خدا يعنى معامله اى كه يك طرفش حقيقت است ، و طرف ديگرش خيال ، لذا دنبال آن جمله فرمود: ((و ما تنفقوا من خير يوف اليكم و انتم لا تظلمون - كه آنچه انفاق كنيد بدون كم و كاست به شما بر مى گردد، و كمترين ستمى بر شما نخواهد شد)) خلاصه اين منفعتى كه شما را به سويش مى خوانيم (كه همانا ثوابهاى دنيائى و آخرتى است ) امرى موهوم نيست ، بلكه امرى است حقيقى و واقعى كه خداى تعالى آن را بدون اينكه چيزى از آن گم شده باشد و يا كم كرده باشد به شما خواهد رساند.
و اگر نام رساننده را نبرد، و نفرمود: ((نوف اليكم - ما آنرا به شما مى رسانيم )) بلكه فرمود: ((يوف اليكم - به شما خواهد رسيد)) براى همان نكته اى بود كه قبلا اشاره كرديم ، و گفتيم سياق گفتار، سياق دعوت است ، و همانطور كه مقتضى است نامى از بشارت و بيم دادن در آن برده نشود، همچنين لازم است نامى از فاعل هم برده نشود، تا گفتار خيرخواهانه تر و بى غرضانه تر باشد،
همانند گفتارى باشد كه گوينده ندارد، اگر به راستى منفعتى در آن باشد براى شنونده اش دارد، نه كسى ديگر.
لِلفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فى سبِيلِ اللَّهِ...
كلمه ((حصر)) كه مصدر فعل مجهول ((احصروا)) است به معناى منع و حبس است و اصل در معناى آن تنگ گرفتن است .
راغب مى گويد: ((حصر)) و ((احصار)) هر دو به معناى راه نيافتن به خانه كعبه است اما چيزى كه هست ((احصار))، ممنوع شدن به خاطر وجود مانعى ظاهرى از قبيل دشمن و امثال آن است ، و حصر به معناى ممنوع شدن از ناحيه منع باطنى و درونى از قبيل مرض و امثال آن است ، و كلمه حصر در غير از اين مورد استعمال نشده است پس اينكه در آيه : ((فان احصرتم )) احصار آمده مى تواند به هر دو معنا باشد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 613
و همچنين آيه : ((الاذين حصروا...)) و اما در آيه : ((او جاؤكم حصرت صدورهم )) تنها به يك معنا است ، و آن همان بيمارى درونى است كه در
مورد آيه به معناى تنگى سينه به خاطر بخل و ترس است . اين بود گفتار راغب .
و كلمه ((تعفف )) به معناى آن است كه عفت صفت آدمى شده باشد، و كلمه سيما به معناى علامت و كلمه : ((الحاف )) به معناى اصرار در سؤال است .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
آیات274-261 بقره قسمت چهارم
بخش چهارم
● مؤمنين تا آنجا كه مى توانند تظاهر به فقر نمى نمايند و دست سؤال دراز نمى كنند
و در آيه شريفه مصرف صدقات ، البته بهترين مصرفش بيان شده كه همان فقرائى باشد كه به خاطر عوامل و اسبابى ، از راه خدا منع شده اند، يا دشمنى مال آنان را گرفته و بدون لباس و پوشش مانده اند، يا كارها و گرفتارى هاى زندگى از قبيل پرستارى كودكانى بى مادر نگذاشته به كار و كسب مشغول شوند، و يا خودشان بيمار شده اند، و يا كارى انتخاب كرده اند كه با اشتغال به آن ، ديگر نمى توانند به كار و كسب بپردازند، مثلا به طلب علم پرداخته اند، و يا كارى ديگر از اين قبيل .
((يحسبهم الجاهل )) يعنى كسى كه از حال ايشان اطلاع ندارد از شدت عفتى كه دارند ايشان را توانگر مى پندارد، چون با اينكه فقيرند ولى تظاهر به فقر نمى كنند، پس جمله نامبره دلالت دارد بر همين كه مؤمنين تا آنجا كه مى توانند تظاهر به فقر نمى كنند، و از علامتهاى فقر به غير آن مقدارى كه نمى توان پنهان داشت ، پنهان مى دارند، و مردم پى به حال آنان نمى برند، مگر اينكه شدت فقر رنگ و رويشان را زرد كند، و يا لباسشان كهنه شود (و يا مثلا از زبان اطفالشان اظهار شود، و امثال اينها).
از اينجا معلوم مى شود كه مراد از جمله ((لا يسئلون الناس الحافا)) اين است كه فقراى مؤمن اصلا دريوزگى نمى كنند، تا منجر به اصرار در سؤال شود، زيرا بطوريكه گفته اند: وقتى روى كسى به سؤال باز شود براى بار دوم ديگر طاقت صبر ندارد، و نفس او از تلخى فقر به جزع در مى آيد، و عنان اختيار را از كف مى دهد و در هر فرصتى تصميم مى گيرد باز هم سؤال كند و اصرار هم بورزد، و راه را بر هر كس بگيرد.
ولى بعيد نيست كه منظور نفى اصرار باشد، نه نفى اصل سوال ، و منظور از الحاف اظهار حاجت بيش از مقدار واجب باشد، براى اينكه صرف اظهار حاجت ضرورى حرام نيست ، بلكه گاهى واجب هم مى شود، آن سؤالى مذموم است كه زائد بر مقدار لزوم باشد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 614
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
آیات274-261 بقره قسمت چهارم
بخش پنجم
● نكته التفات از همه مسلمين به شخص پيامبر (صلی الله علیه وآله ) در آيه شريفه
و در اينكه فرمود: ((تعرفهم بسيماهم )) و نفرمود: ((تعرفونهم بسيماهم - شما مسلمانان ايشان را با سيمايشان مى شناسيد))، براى اين بود كه آبروى فقرا را حفظ نموده و راز آنان را بپوشاند، و پرده تعفف آنان را هتك نكرده باشد، چون معروف شدن فقرا نزد همه مردم نوعى خوارى و اظهار ذلت ايشان است ، به خلاف اينكه خطاب را تنها متوجه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) كند، و بفرمايد: ((تو ايشان را به سيمايشان مى شناسى )) براى اينكه آن جناب پيامبرى است كه به سوى فقرا و اغنيا و همه طبقات مبعوث شده ، نسبت به همه رئوف و مهربان است ، و به نظر ما براى او از حال فقرا گفتن نه كسر شأن ايشان است ، و نه آبروريزى از آنان ، و خدا داناتر است - نكته التفات از همه مسلمين به خطاب به شخص رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) اين است .
الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَلَهُم بِالَّيْلِ وَ النَّهَارِ...
دو كلمه ((سر)) و ((علانيه )) دو معناى متقابل بهم دارند، و اين دو كلمه حال از جمله : ((ينفقون )) است ، و تقدير كلام اين است كه : ((آنهائى كه اموال خود را در شب و روز انفاق مى كنند در حالى كه گاهى انفاق خود را پنهان داشته و گاهى آن را اظهار مى دارند...)) و اگر همه احوال انفاق را ذكر كرده براى اين بود كه بفهماند انفاق گران نسبت به عمل خود اهتمام دارند، و همواره و در شب و روز و خلوت و جلوت مى خواهند ثواب انفاق را دريابند، و حواسشان جمع اين است كه همواره رضاى خدا را به دست آورند، و لذا مى بينيم خداى سبحان در آخر اين آيات با زبان مهربانى و لطف به ايشان ، وعده اى نيكو داده و مى فرمايد: ((فلهم اجرهم عند ربهم ...))
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 274-261 بقره قسمت چهارم
بخش ششم
بحث روايتى
● بحث روايتى (در ذيل آيات انفاق )
در تفسير الدرالمنثور در تفسير جمله : ((و الله يضاعف لمن يشاء)) آمده است كه ابن ماجه ، از حسن بن على بن ابيطالب ، و از ابى هريره ، و ابى امامه باهلى ، و عبد الله بن عمر، و عمران بن حصين ، روايت آورده كه همگى از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت كرده اند كه فرمود: هر كس هزينه سفر سربازى را بدهد، و او را روانه ميدان جنگ كند، و خودش خانه بماند، خداى تعالى در برابر هر درهمى ، هفتصد درهم به او اجر مى دهد، و كسى كه خودش براى جهاد در راه خدا سفر كند، و خرجى خود را همراه بردارد، به هر درهمى كه در اين راه خرج مى كند، هفتصد هزار درهم اجر مى دهد، آنگاه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آيه نامبرده را تلاوت كرد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 615
در نسخه اى ديگر از تفسير الدر المنثور روايت به اين صورت آمده : ابن ماجه و ابن ابى حاتم ، از عمران بن حصين ، از رسول خدا روايت آورده اند كه فرمود:...
و در تفسير عياشى و نيز برقى آمده كه فرمود: وقتى عمل مؤمن نيكو شد، خداى تعالى عمل او را مضاعف مى كند، يعنى يك عمل را هفتصد برابر نموده و هفتصد برابر اجر مى دهد، اين همان كلام خدا است كه مى فرمايد: ((و الله يضاعف لمن يشاء)) پس بكوشيد اعمال خود را و آنچه را انجام مى دهيد براى ثواب خدا نيكو سازيد.
و در تفسير عياشى از عمر بن يونس روايت آمده كه گفت : از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: اگر مؤ من عمل خود را نيكو كند، خداوند عملش را مضاعف و چند برابر مى سازد، هر حسنه را هفتصد برابر مى كند، و اين همان قول خدا است كه مى فرمايد: ((و الله يضاعف لمن يشاء))، پس بر شما باد هر عملى كه انجام مى دهيد به اميد ثواب خدا به وجه نيكو انجام دهيد، پرسيدم منظور از وجه نيكو چيست ؟ فرمود: مثلا وقتى نماز مى خوانى ركوع و سجودش را نيكو سازى ، و چون روزه مى گيرى از هر عملى كه روزه ات را فاسد مى سازد اجتناب كنى ، و چون به حج مى روى نهايت سعى خود را به كار بندى ، كه از هر چيز كه عمره و حجت را فاسد مى كند بپرهيزى ، و همچنين هر عملى كه مى كنى از هر پليدى پاك باشد.
و باز در همان كتاب از حمران از ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : به آن جناب عرضه داشتم : آيا در مساله ارث و احكام قضائى و ساير احكام فرقى ميان مؤمن و مسلم هست ، مثلا آيا مؤمن سهم الارثش از مسلم بيشتر است ؟ و يا در ساير احكام امتياز بيشترى دارد يا نه ؟ فرمود: نه ، هر دو در اين مساله در يك مجرا قرار دارند، و امام هر دو را به يك چشم مى بيند، و ليكن مؤمن در عمل بر مسلم برترى دارد، مى گويد: عرضه داشتم : مگر خداى تعالى نفرموده : ((من جاء بالحسنه فله عشر امثالها)) با اين حال آيا نظر شما اين است كه مؤمن و مسلم در مسائلى چون نماز و زكات و روزه و حج هيچ فرقى با هم ندارند؟ مى گويد: امام فرمود: مگر خداى تعالى نفرموده : ((و الله يضاعف لمن يشاء)) اين همان تفاوتى است كه در ((مؤمن )) و ((مسلم )) هست ،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 616
و تنها مؤمن است كه خداى تعالى حسناتش را مضاعف نموده و يك عمل نيك او را هفتصد برابر مى كند، اين است تفاوت و برترى مؤمن كه خدا حسنات او را به مقدار صحت ايمانش چندين برابر مى كند، و خدا با مؤمن هر چه بخواهد مى كند.
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 274-261 بقره قسمت چهارم بخش ششم بحث روايتى ● بحث روايتى (در ذيل آيات انفاق ) در تفسير
آیات 274-261 بقره قسمت چهارم
بخش ششم2⃣
بحث روايتى
● بحث روايتى (در ذيل آيات انفاق )
مؤلف : در اين معنا رواياتى ديگر نيز هست ، و اساس همه اين روايات بر اين است كه جمله ((و الله يضاعف لمن يشاء)) را بالنسبه به غير انفاق گران مطلق گرفته ، و همينطور هم هست ، چون هيچ دليلى نداريم كه آيه شريفه مختص به انفاق گران باشد، و شامل ساير اعمال نيك نشود، بله ، آيه در مورد انفاق گران نازل شده ، ليكن اين مورد نه مخصص است و نه مقيد، و وقتى آيه مطلق باشد قهرا كلمه يضاعف نيز مطلق خواهد بود، هم مضاعف عددى را مى گيرد، و هم غير عددى را، و معنا چنين مى شود: خدا عمل هر نيكوكار را به قدر نيكوكاريش هر جور بخواهد و براى هر كس مضاعف مى كند (يا به هفتصد برابر و يا كمتر و يا بيشتر) همانطور كه انفاق انفاق گران را اگر بخواهد تا هفتصد برابر مضاعف مى سازد.
خواهى گفت : در ذيل آيه ((و الله يضاعف )) از قائلى نقل كرديد كه گفته است : منظور از مضاعف كردن هفتصد برابر است ، بعد آن را رد كرديد و نپذيرفتيد، و در اينجا اطلاق آيه را شامل زيادتر از هفتصد برابر هم دانستيد آيا بين اين دو بيان شما منافات نيست ؟ مى گوئيم نه ، زيرا آنجا هم مى خواستيم بگوئيم مثل هفتصد دانه جمله مضاعفه را مقيد به مسأله انفاق نمى كند، و جمله مضاعفه وابسته به مسأله هفتصد دانه نيست ، و خواستيم نتيجه بگيريم كه اگر مسأله هفتصد دانه مخصوص انفاق است دليل نمى شود كه جمله ((و الله يضاعف )) هم مخصوص انفاق باشد، و گفتيم مورد مخصص نيست ، اينجا هم همين را مى گوئيم ، روايت هم همين را مى گويد، يعنى هم مساله را مختص به انفاق نمى كند، و هم مضاعفه را منحصر در هفتصد برابر نمى سازد.
و اينكه حمران پرسيد: مگر خدا نفرموده : ((من جاء بالحسنة ...)) و امام در پاسخش فرمود: مگر نه اين است كه خداى تعالى فرموده : ((و الله يضاعف لمن يشاء)) اين جمله ، آيه قرآن نيست چون چنين آيه اى در قرآن نداريم ، بلكه امام خواسته است آيه را نقل به معنا كند، معنائى كه از دو آيه قرآن گرفته شده ، يكى آيه مورد بحث و ديگرى آيه ((من ذا الذى يقرض الله قرضا حسنا فيضاعفه له اضعافا كثيرة ...))
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 617
نكته اى كه از روايت استفاده مى شود اين است كه از نظر اين روايت قبول شدن اعمال غير مؤمنين يعنى كسانى كه يكى از مذاهب انحرافى اسلام را دارند امرى ممكن است ، و چنان نيست كه اعمال نيك آنان هيچ پاداشى نداشته باشد، و ان شاء الله در اين باره در ذيل آيه : ((والمستضعفين من الولدان )) بحث خواهيم كرد.
و در مجمع البيان مى گويد: اين آيه شريفه عام است ، و همه اقسام انفاق را مى گيرد، چه انفاق در جهاد، و چه اقسام بر و احسان (نقل از امام صادق (عليه السلام ).
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 274-261 بقره قسمت چهارم
بخش هفتم
● خرج كردن براى زن و فرزند صدقه است و يكى از راههاى خداست
و در الدرالمنثور است كه عبد الرزاق (در كتاب المصنف ) از ايوب روايت كرده كه گفت : مردى از بالاى تلى مشرف به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) شد، (منظور اين است كه از جاى خطرناكى عبور مى كرد)، مردم گفتند: عجب مرد چابكى است ! اى كاش اين چابكى را در راه خدا صرف مى كرد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: مگر راه خدا منحصر در جنگيدن و كشته شدن است ؟ آنگاه فرمود: راه خدا بسيار است ، بيرون شدن از خانه و سفر كردن براى طلب رزق حلال و فراهم نمودن هزينه زندگى پدر و مادر، راه خدا است ، و نيز سفر كردن براى طلب رزق حلال جهت زن و فرزند راه خدا است ، و سفر كردن و طلب رزق براى به دست آوردن قوت خويشتن نيز راه خدا است ، بله كسى كه براى زيادتر كردن مال به سفر مى رود، او در راه شيطان است .
و نيز در همان كتاب آمده كه ابن منذر و حاكم (وى حديث را صحيح دانسته ) آمده كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) از براء بن عازب پرسيد: كه اى براء، خرجى دادن به مادرت چگونه است ؟ و براء مردى بود كه به زن و فرزند خود از نظر خرجى گشايش مى داد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى خواست بداند آيا به مادرش هم گشايش مى دهد، و يا تنگ مى گيرد؟ براء عرضه داشت وضع بسيار خوبى دارد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: خرج كردن براى اهل و اولاد و خادم ، صدقه است ، بايد متوجه باشى كه با منت نهادن و اذيت كردن به آنان اجر اين صدقه را باطل نكنى .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 274-261 بقره قسمت پنجم
بخش اول
● هر عملى كه مورد رضايت خدا باشد و براى خدا انجام شود فى سبيل الله است و هر نفقه اى در راه خدا صدقه مى باشد
مؤلف : روايات در اين معانى از طريق شيعه و سنى بسيار است ، و در آنها آمده : هر عملى كه براى خدا انجام شود و خدا از آن راضى باشد، همان عمل سبيل الله است ، و هر نفقه اى كه در راه خدا داده شود صدقه است .
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 618
و در تفسير قمى در ذيل آيه : ((الذين ينفقون اموالهم فى سبيل الله ...)) از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرموده : هر كس به مؤمنى احسانى كند، و پس از آن او را با سخن ناهنجار خود برنجاند، و يا بر او منت گذارد، صدقه خود را باطل كرده - تا آنجا كه امام صادق (عليه السلام ) فرمود: كلمه ((صفوان )) به معناى سنگ بسيار بزرگى است كه در وسط بيابان قرار گرفته باشد. و در معناى جمله - كمثل جنه بربوه ...، فرمود: ((وابل )) به معناى باران ، و ((طل )) به معناى شبنمى است كه شب ها بر درختان و گياهان مى نشيند، و در معناى جمله : ((اعصار فيه نار...)) فرمود: كلمه ((اعصار)) به معناى بادها است .
و در الدرالمنثور است كه ابن جرير در تفسير آيه : ((يا ايها الذين آمنوا انفقوا من طيبات ما كسبتم )) از على بن ابيطالب روايت كرده كه فرمود: يعنى از طلا و نقره و در معناى جمله : ((و مما اخرجنا لكم من الارض )) فرمود: يعنى از گندم و خرما و هر چيزى كه زكات در آن واجب است .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 274-261 بقره قسمت پنجم
بخش دوم
● رواياتى در ارتباط با نزول آيه (يا ايها الذين آمنو انقو...)
و نيز در آن كتاب (الدر المنثور) است كه ابن ابى شيبه ، و عبد بن حميد، و ترمذى (وى حديث را صحيح دانسته )، و ابن ماجه ، و ابن جرير، و ابن منذر، و ابن ابى حاتم ، و ابن مردويه ، و حاكم كه (وى نيز حديث را صحيح دانسته )، و بيهقى (در كتاب سنن )، از براء بن عازب روايت كرده كه در تفسير آيه : ((و لا تيمموا الخبيث منه تنفقون )) گفته است : اين آيه درباره ما گروه انصار نازل شد، ما مردمى بوديم كه خرما مى كاشتيم و هر يك از ما، از نخلستان خود بقدرى كه بار آورده بود (كم يا زياد) خرما به مسجد مى آورديم ، بعضى يك خوشه و بعضى دو خوشه ، و آن را در مسجد آويزان مى كرديم و اهل صفه كه مردمى غريب و بى درآمد بودند، وقتى گرسنه مى شدند مى آمدند و با عصاى خود به آن خوشه ها مى زدند، خرماى رسيده و نارسى كه مى افتاد مى خوردند، بعضى از مردم كه به كار خير رغبتى نداشتند خوشه هاى پست و كرم خورده و يا شكسته را مى آوردند، و آويزان مى كردند.
خداى تعالى در اين باره اين آيه را نازل كرد: ((يا ايها الذين آمنوا انفقوا من طيبات ما كسبتم - يعنى اى كسانى كه ايمان آورده ايد از طيبات آنچه كسب كرده ايد انفاق كنيد، و همچنين از طيبات آنچه كه ما از زمين برايتان در آورديم ،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 619
و براى انفاق جنس پست را انتخاب نكنيد، جنسى كه اگر ديگران براى شما هديه بفرستند قبول نمى كنيد، مگر به خاطر رودربايستى )) بعد از آنكه اين آيه نازل شد ديگر هيچ كس از ما جنس پست و بنجل را نياورد، بلكه سعى مى كرديم بهترش را بياوريم .
و در كافى از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه در تفسير آيه : ((يا ايها الذين آمنوا انفقوا من طيبات ما كسبتم ، و مما اخرجنا لكم من الارض و لا تيمموا الخبيث منه تنفقون )) فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) هر وقت فرمان مى داد تا زكات خرما جمع آورى شود، بعضى نوع پست و بدترين خرما را براى زكات خود انتخاب مى كردند، مانند خرماى جعرور و خرماى معافاره ، كه خرمائى كم گوشت و داراى هسته هائى درشت بود، بعضى هم زكات خود را با بهترين خرما مى پرداختند.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: بعد از اين ، خرماى جعرور و معافاره را در تعيين مقدار غله ديد نزنيد و به حساب نياوريد، و آن را براى زكات نياوريد، اينجا بود كه آيه شريفه : ((و لا تيمموا الخبيث منه تنفقون ، و لستم با خذيه الا ان تغمضوا فيه )) نازل شد، و منظور از اغماض گرفتن همين دو نوع خرما است ، و در روايتى ديگر آمده كه امام صادق (عليه السلام ) در تفسير آيه : ((انفقوا من طيبات ما كسبتم ))، فرمود: بعضى از مردم در جاهليت كار و كسب بدى داشتند، و بعد از آنكه مسلمان شدند، خواستند از همان اموال مقدارى را جدا كرده و به عنوان صدقه رد كنند خداى تعالى نپذيرفت ، و جز مال پاك و از ممر پاك را قبول نكرد.
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei