eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
□○تفاوت عقل با سلیقه○□ □بسیاری از مردم، عقل را با سلیقه اشتباه می‌گیرند. فکر می‌کنند که عقلانی بودن یعنی همان سلیقه فرد؛ سلیقه غیر از عقل است. همه آدم‌ها عاقل‌اند و کار خودشان را درست می‌دانند؛ این سلیقه است یا عقل؟ این سلیقه است. □عقل، موازین دارد. اصلِ موازین عقل، قاعده (امتناع اجتماع نقیضین است)؛ اگر براهین شما متکی به این اصل اولی بود، سخن و شما عقلانی است و در فکر شما تناقض دیده نمی‌شود. اگر سیستم فکری داشتی که در آن نبود، شما متفکر بزرگی هستی. □اگر هزار کتاب بنویسی اما در سازمان فکری‌ات یک تناقض پیدا بشود، تمام سازمان فکری‌ات اعتبار ندارد. عقلانی بودن خیلی سخت است. وقتی من از صحبت می‌کنم این عقل را می‌گویم، نه را. □همه کس فکر می‌کند که درست می‌گوید، اما آیا وقتی با موازین محکم عقلی آن را می‌سنجی، تناقض در نظام فکری‌اش پیدا می‌شود یا نه؟ اگر پیدا شود، شر و ور است. زیبا سخن گفتن، دلیل بر عقلانی بودن سخن نیست، سخن را در ظرف منطق بریز و با موازین بسنج، اگر عقلانی بود، متفکر است. اگر عقلانی نبود، حرف مهمل و بیهوده است. حرف بیهوده هم در عالم بسیار زیاد است. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #انتظار_فرج قسمت ۱○□ □امام زمان حقیقتی است که تمام هستی را از خودش پر کرده است و حیات هرچیزی به
□○ قسمت ۲○□ □عصر محمدی طلایی ترین عصر این دوره است و بهترین عصر در عصر محمدی، عصر مهدوی است که من و شما در آن به سر می‌بریم لذا غیبت امام زمان برای این است که شیعه به کمال برسد. چطور؟ اگر شیعه معنای غیبت را بفهمد منتظر حقیقی می‌شود و انتظار حقیقی همان است که آمال انبیاء و اولیاء بوده است تا بشر به واسطه‌ی آن انتظار به کمال برسد. وقتی حضرت با جسم ظاهری ظهور کند، مقید است و انسان‌های جاهل او را می‌کشند اما امام با غیبتش می‌خواهد بگوید که آقا اینقدر به دنبال جسم من نباش! من با صد هزار جلوه برون آمده‌ام! با صد هزار دیده مرا تماشا کن! باید معنی غیبت را بفهمیم، امام غایب شده است تا بفهمیم که نفس کلی او غالب بر بدن طبیعی اوست نه اینکه به دنبال غیب بودن بدن باشد و بخواهد پنهان باشد! حضرت همین الان دارد با این بدن عنصری زندگی می‌کند، حضرت هست اما نفس و حقیقت روح او بر بدنش حاکم است و این حقیقت روح، زمان ندارد، ایشان امامِ زمان است، این حقیقت مقید به مکان نیست چرا که امام مکان است. اگر معنای غیبت را فهمیدی اقرأ وارق! □امام می‌گوید خودت را منتظر بار بیاور. منتظر چه چیزی؟ منتظر آن حقیقتی که از طبیعت و نشئه‌ی مادی و حواس ظاهری من غایب است. امام می‌خواهد به ما بگوید در حدود توقف نکن، توجه به غیب کن و به سمت کمال بی منتها حرکت کن چون روح منِ امام حد ندارد؛ من ظل الله هستم، هرچقدر به من قرب پیدا کنی باز هم کم است. باید به حقیقت من مشتاق باشی. خاصیت شوق می‌دانید چیست؟ محب همیشه مشتاق است. خاصیت شوق این است که وقتی محب به مقصد برسد، اشتیاق او فروکش می‌کند. به همین خاطر اگر شوق و اشتیاقت به سمت جسم امام باشد و دنبال جسم و حد محدود باشی گرفتار می‌شوی. شخص مثلا می‌خواهد به حرم علی بن موسی الرضا علیه السلام برود، دیدید چقدر شوق دارد؟ وقتی که رسید چطور؟ اشتیاقش فروکش می‌کند. محب به واسطه‌ی شوقی که به یک غایت دارد، به سوی او به راه می‌افتد و حرکت می‌کند و اگر به آن غایت برسد متوقف می‌شود. اگر نرسیده باشد بی‌قرار است‌ و دلش در تب و تاب است. وقتی به مقصد برسد و اشتیاق او فروکش کند، آنجا دیگر  سخنی نیست إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا. اما نه، ما یک امام زمانی داریم که هرچقدر به او نزدیک تر بشوی دورتر می‌شوی! یعنی چه؟ نزدیک شده‌ای ولی می‌بینی سبحان الله، کمالات او تمام شدنی نیست لذا حرکت در موضوع امام زمان علیه السلام توقف ندارد. □انتظار تمام نمی‌شود. در این موضوع خدا گفته إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ!! مگر خدا منتظر چیزی می‌شود؟! خدا می‌گوید من منتظرم!! مگر انتظار خدا حد دارد؟! شما می‌خواهی بگویی خدایا یک روزی انتظار تو به سر می‌آید؟! می‌خواهی به خدا حد بزنی؟! این آیه‌ی قرآن می‌خواهد بگوید انتظار تو از سنخ انتظار منِ خدا باشد! منتظر باشید که إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ، من در شما منتظر هستم! این معیت معیت قیومیه است، فهمش نَفَس می‌بُرد! آقا حرکت کن... این می‌شود امید داشتن، این می‌شود ایستا نبودن، اینکه می‌گوییم موضوع امام زمان ارواحنا فداه در شیعه موضوعی است که امید می‌آفریند و انسان را به حرکت در می‌آورد و توقف در کار انسان نیست همین است. کسی که حضرت را بشناسد در مسیر حکومتی که مد نظر اوست حرکت می‌کند و این معنی انتظار و ظهور است.
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 1-6 ، آل عمران ، قسمت اول بخش دوم ● ((تنزيل )) بر تدريج نزول دلالت دارد نَزَّلَ عَلَيْك
آیات 1-6، آل عمران، قسمت اول بخش سوم ● وجه اين كه قرآن كريم درباره وحى ، تعبير انزال و تنزيل (فرود آمدن ) را بكار برده است و اما اين سؤال كه اصلا چرا قرآن كريم وحى را به تنزيل و انزال كه لازمه معنايش فرود آمدن از مكانى والا و يا مقامى والا است تعبير فرموده ؟ جوابش اين است كه وقتى مقام خداى تعالى بلندترين مقام باشد و آيات قرآنى و يا اوامر و نواهى از آن مقام بسوى بندگان صادر مى شود قهرا مقام بندگان مقامى پايين تر خواهد بود، كه دستورات الهى در آن مقام مستقر مى شود و خداى تعالى مقام خود را بلند و درجات خود را رفيع خوانده ، فرموده : ((انه على حكيم )). و نيز قرآن كريم را نازل از ناحيه خود خوانده و فرموده : ((و لما جاءهم كتاب من عند اللّه مصدق لما معهم )). پس به اين دو اعتبار، يعنى بلندى مقام خدا، و پستى مقام عبوديت ، صحيح است كه آمدن قرآن از آن مقام به اين مقام را نزول خواند. ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 9 و به عبارت ديگر، استقرار وحى در قلب شريف رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) را نازل شدن وحى از خدا به آن حضرت دانست . چون خداى تعالى در آيه : ((انه على حكيم )) مقام خود را مقامى والا و بلند خوانده ، البته در آيه : ((و لما جاءهم كتاب من عند اللّه مصدق لما معهم )) استقرار وحى در قلب رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) را به آمدن كتاب هم تعبير كرده است . و اما اينكه در آيه مورد بحث فرمود: ((بالحق )) مفسرين در معناى آن گفته اند: بطور كلى حق و صدق عبارت است از خبر مطابق با واقع ، با اين تفاوت كه چنين خبرى را از آن جهت كه در مقابلش واقعيتى خارجى و ثابت ، وجود دارد حق گويند، و از اين جهت كه خود خبر مطابق با آن واقعيت خارجى است صدق مى نامند. بنابراين اطلاق كلمه ((حق )) كه به معناى اعيان خارجى و امور واقعى است بر خداى تعالى و گفتن اينكه ((خدا حق است )) و نيز اطلاقش بر حقايق خارجيه و گفتن اينكه ((موجودات خارجى حق هستند)) از اين بابت است كه خبر دادن از خدا و از حقايق خارجيه خبرى است مطابق با واقع ، و به هر حال مراد از ((حق )) در آيه شريفه ، امر ثابت است ، امرى است كه بطلان نمى پذيرد. و ظاهرا حرف ((با)) در كلمه ((بالحق )) مصاحبت را مى رساند، و آيه چنين معنا مى دهد كه : خداى تعالى كتاب را بر تو نازل كرد نازل كردنى همراه با حق ، به طورى كه حق از آن جدا نخواهد بود، و همراه بودنش با حق باعث مى شود كه نه بعدها بطلان عارضش بشود، و نه در حين نزول آميخته با بطلان باشد. پس اين كتاب از اينكه روزى بطلان بر او چيره گردد ايمن است ، پس در جمله ((نزل عليك الكتاب بالحق )) استعاره به كنايه بكار رفته البته مفسرين در معناى حرف ((با)) وجوهى ديگر ذكر كرده اند كه خالى از اشكال نيست . و اما اينكه فرمود: ((مصدقا)) تصديق از ماده صدق است ، وقتى گفته مى شود من گفتار فلانى را تصديق كردم ، معنايش اين است كه با آن معامله صدق نمودم و اعتراف دارم كه او راست مى گويد، و همچنين وقتى گفته مى شود: فلان گفتار را تصديق دارم معنايش اين است كه به راستى و درستى آن اعتراف كردم . و مراد از جمله : ((لما بين يديه )) كتب آسمانى حاضر در عصر نزول قرآن يعنى تورات و انجيل است ، چنانكه در سوره مائده آيه 48 صريحا بيان كرده كه مراد از اين جمله ، تورات و انجيل است كه در هر دو هدايت است . ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 10 و اين آيه شريفه خالى از دلالت بر اين معنا نيست كه تورات و انجيلى كه آن روز در دست يهود و نصارا بوده ، همه اش تحريف شده نبوده بلكه پاره اى از مطالب آن همان تورات و انجيل واقعى بوده ، كه بر موسى و عيسى (عليهما السلام ) نازل شده ، اما همه آنها آياتى كه از طرف خدا نازل شده باشد نبوده ، بلكه دستخوش سقط و تحريف شده است . و اين نيز مسلم است كه تورات و انجيل زمان رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) همين تورات و انجيل چهارگانه (مرقس ، يوحنا، متى و لوقا) زمان ما بوده است . پس قرآن كريم اين تورات و اناجيل را فى الجمله نه صد در صد قبول دارد، و نيز به وقوع تحريف ، و دست خوردگى آن شهادت داده مى فرمايد: ((و لقد اخذ اللّه ميثاق بنى اسرائيل - تا آنجا كه مى فرمايد: و جعلنا قلوبهم قاسيه يحرفون الكلم عن مواضعه ، و نسوا حظا مما ذكروا به - تا آنجا كه مى فرمايد و من الذين قالوا انا نصارى ، اخذنا ميثاقهم ، فنسوا حظا مما ذكروا به ...)) كه ترجمه اش در همين سوره مى آيد و در سه جا از اين آيه از وقوع تحريف و سقط در تورات و انجيل خبر داده است . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□امام صادق عليه السّلام فرمودند: عالم باشى یا جاهل، خاموشى را برگزین تا بردبار به شمار آیى. زیرا خاموشى نزد دانایان زینت و در پیش نادانان پوشش است. □عَلَيْكَ بِالصَّمْتِ تُعَدَّ حَلِيماً جَاهِلًا كُنْتَ أَوْ عَالِماً فَإِنَّ الصَّمْتَ زَيْنٌ لَكَ عِنْدَ الْعُلَمَاءِ وَ سَتْرٌ لَكَ عِنْدَ الْجُهَّال‏. ○تحف العقول، ص ٣٠٥○ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○" تنهایی و مصاحبت "○□ □جاناتان سوییفت نویسنده معروف داستان " سفرهای گالیور " در یکی از مقالات خود گفته است: زندگی خود را به دو بخش تقسیم کنید: تنهایی و مصاحبت؛ و بکوشید که تنهایی شما به درد مصاحبت و مصاحبت شما به درد تنهایی تان بخورد. □این پندی است که اگر آدمیان در گوش کنند بیش از هزار گوشوار دُر و لعل بر زیب و فرّشان می افزاید: وقتی در صحبت یاران نیستیم چه خوشتر که خود را زیور کنیم و بیاراییم برای زمانی که به صحبت ایشان می رسیم و چنانکه خداوند در وصف خود فرموده است: " کل یوم هو فی شأن " یعنی او هر روز در شأنی و تجلی تازه ای است، ما نیز هر روز اطواری دلنواز و احوالی نو رسیده و با طراوت از خود نشان دهیم و به صحبت یکدیگر درآییم با شعری که چون شراب دوساله مستی بخش باشد و به گفته افلاطون خاطرات هزار ساله ما را تازه کند یا حکایتی شگرف و شنیدنی که چشمها را به رخسار شاه پریان بگشاید یا اطوار تازه ای از اسرار عشق و دوستی که دلها را گرمی بخشد یا پندی که چون آویز مروارید گوشها را بیاراید و هوش ها را برباید یا هدیه کوچکی که نهال دوستی را برویاند و ریشه دشمنی را برکند و بدین هدیه های زمینی و آسمانی از ملالت ها بکاهیم و بر شادی ها بیفزاییم و از آن سوی دیگر مصاحبت ما نیز باید با نازنینانی باشد که می توان به روی ایشان می گلگون نوشید و از خوی ایشان فرشتگی آموخت و به هوش باشیم که: نخست موعظه پیر می فروش اینست که از معاشر ناجنس احتراز کنید و بایسته است که آدمی اگر از دیو و دد ملول شده است چراغ به دست در جستجوی انسانهایی باشد که در مواجه با ایشان چون ماه در مقابله با خورشید روشن شود همین گونه مصاحبت های متعالی است که آدمی را از افسردگی و ملالت بیرون می آورد و از کلبه احزان در کنار یوسف می نشاند و خاطره شیرینش می تواند چون یاد خدا یونس را در شکم ماهی از تنهایی برهاند و او را یار و مونس باشد. ○گر تو سنگ خاره و مرمر بُوی ○چون به صاحبدل رسی گوهر شوی ○یک زمانی صحبتی با اولیا ○بهتر از صد ساله طاعت بی ریا ○گر تو بر آنی که به جایی رسی ○رسته ز ظلمت به صفایی رسی ○پاکدلی را به مقابل گرای ○تا شودت زآیینه ظلمت زدای ○ماه چو با مهر مقابل شود ○وا رهد از ظلمت و کامل شود □○نوشته حسین الهی قمشه ای○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □آن ها که اهلش هستند از ابتدای شب یا از نیمه ی شب سفر می ک
□حالا شخص این همه راه را از سر شب آمده است تا اذان صبح، اذان صبح که گفته شد و صبح صادق دمید، تا طلوع آفتاب، بین طلوع صبح صادق تا طلوع آفتاب (بین این دو طلوع) وقت شکار جناب عالی است. حالا باید تیر را بزنی و شکار را بگیری، ببینی از اسرار نظام هستی چه خبر می توانی کسب کنی.(۱۸) @mohamad_hosein_tabatabaei
□○مؤثر فی الوجود کیست؟○□ □جناب ابن عربی در کتاب شریف فتوحات مکیه درباره‌ی شرایط عصر مهدوی می‌گوید: «مرد شب می‌کند در حالی که جاهل، ترسو و بخیل است و صبح می‌کند در حالی که داناترین، دلیرترین و بخشنده‌ترین مردمان است». امام اینگونه است. امام زهیر عثمانی را زهیر حسینی می‌کند. امام حرّ بن یزید ریاحی را حرّ اباعبدالله الحسین می‌کند. ما باید خودمان را به دامن امام بیندازیم. اگر گنهکاریم، اگر متوقف و در راه مانده‌ایم تنها راه نجات ما این است که خودمان را به دامن معصوم بیندازیم. امام همه کار می‌تواند بکند. در داستان آن شخص شرابخواری که از حضور امام شرم کرد، امام شراب او را سرکه کرد... در جایی دیگر داریم که از شخصی پرسید چند درهم در جیبت داری؟ شخص گفت در جیبم درهم نیست و دینار است. فرمود دستی به جیبت بینداز، دید همه‌ی پولهایش درهم شده. امام عَرَض را جوهر می‌کند و جوهر را عرض. امام باقر علیه السلام می‌فرماید: «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اَللَّهُ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ اَلْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلاَمُهُمْ». اگر حضرت قیام کند، دست بر سر بندگان می‌گذارد و عقول ایشان کامل می‌شود. او بر افلاک و املاک و آفاق و انفس تأثیر دارد. او از هیچ چیزی متأثر نمی‌شود بلکه او علی الاطلاق در نظام هستی مؤثر است، . اثر هر چیزی از اوست چون ولایت صورت هر چیزی است و از هیچ چیزی به حیث ذاتش اثر نمی‌گیرد. او فقط رنگ خدا را دارد و خودش اثر حق متعال است؛ اینجا هم اثر را ظهور معنا کن چون ذات حق تبارک و تعالی منزه از این است که مؤثر و متأثر باشد فلذا تأثیر و تأثر در خلقت آن هم بواسطه امام مطرح است. البته چون موثر در وجود است همو هم به حیث مظاهرش متأثر است اما عرض کردم به حیث کنه اش از هیچ موجود محدودی متأثر نمی شود، این سخن را دریاب و تفکر کن و مغتنم بشمار!! این حقیقت نورانیت امام است که در تمام نظام هستی بر هر مخلوقی محیط است. او مقام امر و صاحب امر است. مقام امر بر مقام خلق استیلا و قهر و غلبه دارد لذا هیچ یک از موجودات عالم خلق نیستند الا اینکه حضرت روحی فداه بر او محیط است. ...
□●برشی از یک کتاب ●□ □●در حفظ دین خود بکوشید و خسته و بی تاب و بی حوصله نشوید و نشان ندهید ؛ که گفته اند《حفظ دین در آخرالزمان از نگاه داشتن آتش شعله ور در کف دست سخت تر است》. درباره دین به دست آورید ؛ و گول هر یا را نخورید ،《مقداری از کتابهای را بخوانید》، اسلام را با (عملکردها و اشخاص) مقایسه و فاسدان و دنیاداران را در هر لباس" ملاک " دین شناسی نشناسید . شما جوانان مظلوم ایران امروز میان دو هیولای مهیب و حمله ور گرفتار شده اید : برخی مسلمان نما در آن طرف داریم و برخی متفکرنما در این طرف و شما هنگامی که از《اسلام و منابع اصیل اسلام》اطلاعاتی مستند و درست فهم شده و کافی نداشته باشید ؛ اسلامی و غیر اسلامی عملکردها را از هم تمیز نمی دهید و همه را به پای اسلام می گذارید و از چشم اسلام می بینید ؛ پس باید را جدی گرفت ، باید (خامی جوانی) و احساسات (بی مبانی) را از خود دور کرد ... بِهوش باشید ؛ بِهوش باشید . □● ۱۵۰ سال تلاش خونین ، محمد رضا حکیمی ، ص ۱۴۲ الی ۱۴۸●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●" شاعر خرد و حکمت "●■ ■ناصرخسرو تا چهل سالگی به عشرت و باده نوشی های بی مایه در شغل های دیوانی بی پایه گذراند تا شبی فیض الهی چون یکی از فرشتگانِ شبِ قدر بر او نازل شد و او را از خواب غفلت بیدار کرد. ناصر این واقعهٔ فرخنده را در سفرنامهٔ خویش که در شمار سفرنامه های گزیدهٔ جهان است چنین حکایت کرده است: شبی در خواب دیدم که یکی مرا گفتی: " چند خواهی خوردن از این شراب که خِرَد از مردم زایل کند؟ اگر به هوش باشی، بهتر. " من جواب گفتم که: " حکما جز این چیزی نتوانستند ساخت که اندوهِ دنیا کم کند. " جواب داد که: " بیخودی و بیهوشی راحتی نباشد. حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهوشی رهنمون باشد، بلکه چیزی باید طلبید که خرَد و هوش را بیفزاید. " گفتم که " من این از کجا آرم؟ " گفت: " جوینده یابنده باشد. " و پس سوی قبله اشارت کرد و دیگر سخن نگفت. ■●برگرفته از پیشگفتار کتاب " گنجینه آشنا " به قلم حسین الهی قمشه ای●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○ " قرآن بخوان..."○□ ○ای آن‌که نیست غیر خدا خون‌بهای تو! ○خونِ سرشکستهٔ من رونمای تو ○«زینب سرش شکسته ولی سرشکسته نیست» ○سر خَم نکرده پیش کسی جز خدای تو ○قرآن بخوان اگرچه تو را سنگ می‌زنند ○دین خدا نفس بکشد با صدای تو ○زینب نفس نمی‌کشد‌ ای نفس مطمئن ○یک لحظه در هوای کسی جز هوای تو ○تو سربلند بر سرِ نیزه بخوان، بدان ○زینب هم ایستاده بمیرد برای تو... @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 1-6، آل عمران، قسمت اول بخش سوم ● وجه اين كه قرآن كريم درباره وحى ، تعبير انزال و تنزيل (فر
آیات1-6 آل عمران ، قسمت دوم بخش اول ● معناى كلمه ((تورات )) و ((انجيل )) وَ ماأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَ الانجِيلَ مِن قَبْلُ هُدًى لِّلنَّاسِ كلمه تورات لغتى است كه در زبان عبرانى به معناى شريعت در زبان عربى است ، و كلمه ((انجيل )) به قول بعضى ، يونانى و بقول بعضى ديگر در اصل فارسى بوده ، و به معناى بشارت است و ما ان شاء اللّه در سوره مائده آن جا كه مى فرمايد: ((انا انزلنا التورايه فيها هدى و نور...)) بحث مفصلى درباره اين دو كتاب خواهيم كرد. قرآن كريم اصرار دارد كه هميشه از كتاب عيسى به لفظ انجيل تعبير كند نه اناجيل ، و نيز اصرار دارد آن يك انجيل را نازل از ناحيه خدا بداند، و با در نظر گرفتن اينكه انجيل ها متعدد هستند، و از آنها آنچه قبل از قرآن و در عصر نزول آن در دست مردم موجود بوده چهار عدد بوده 1 - لوقا 2 - مرقس ، 3 - متى ، 4 - يوحنا. معلوم مى شود از اينها آن انجيلى كه از ناحيه خداى تعالى نازل شده يكى بوده باقى انجيل ها كتاب آسمانى نبوده ، يعنى همه انجيل هاى موجود دست خورده و تحريف شده اند، و بهر حال ذكر تورات و انجيل در آيه مورد بحث يعنى در اول سوره ، خالى از نوعى تعريض و كنايه به يهود و نصارا نيست ، تعريض و طعنه به اعمالى كه كردند، و به سخنانى كه در مورد تولد عيسى و نبوت و به آسمان رفتنش زدند. ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 11 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei