eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
□علامه طباطبایی(ره): به یاد خدا باش تا خدا به یادت باشد، اگر خدا به یاد انسان بود، از جهل رهایی می یابد و اگر در کاری مانده است خداوند نمی گذارد عاجز شود و اگر در مشکل اخلاقی گیر کرد خدایی که دارای اسماء حسنی است و متصف به صفات عالیه، البته به یاد انسان خواهد بود. □امام على عليه السلام : ياد خدا عقل را آرامش مى دهد، دل را روشن مى كند و رحمت او را فرود مى آورد. □○تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص۱۸۹○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●روز بیست‌ونهم ماه ذی‌الحجّه: از دنیا رفتن خلیفه‌ی دوم●□ □ضرباتی که بر خلیفه‌ی دوم وارد آمده بود، کار خود را کرد و در روز بیست‌ونهم ماه ذی‌الحجّه خلیفه‌ی دوم از دنیا رفت. عمر در طلیعه‌ی مرگ برای جانشینی، وصیّتی کرد که از پدیده‌های بسیار عبرت‌انگیز است. شورای شش‌نفره‌ای که خلیفه‌ی دوم وصیت کرد تشکیل شود تا آن شش نفر از بین خود یک نفر را به‌منزله ی خلیفه انتخاب کنند، مسائل بسیار عجیبی دارد که بسیار قابل تأمّل است. □منتهی چون این بحث‌ها را قبلاً کرده‌ام، نمی‌خواهم فرصت را صرف بیان مجدّد آنها کنم؛ امکان دسترسی شما به آن صحبت‌ها وجود دارد؛ ولی استدعا می‌کنم حتماً مراجعه کنید و ببینید طرحی که خلیفه‌ی دوم برای آن شورا تهیّه کرد، چه طرحی بود؟ چگونه خودش از قبل پیش‌بینی کرد که چه کسی در این شورا انتخاب خواهد شد و او وقتی خلیفه می‌شود چه فجایعی به بار می‌آورد! □در کتا‌ب های اهل سنّت همه‌ی اینها از زبان خود عمر قبل از مرگش نوشته شده است. بعد هم چه مکانیزمی برای تصمیم‌گیری تعیین کرد! از بین این شش نفر یک نفر یعنی ، آن سرمایه‌دار عجیبی که ثروت او افسانه‌ای بود، را برگزید و به او حقّ وتو داد. گفت: اگر سه به سه شدند، باید رأی سه‌تایی که عبدالرّحمان‌بن‌عوف جزء آنها است، اجرا شود؛ اگر پنج به یک شدند، گردن یک نفر را بزنید؛ اگر چهار به دو شدند، گردن دو نفر را بزنید؛ اگر سه به سه شدند، نظر سه نفری که در بین آنها عبدالرّحمان‌بن‌عوف نیست، قابل اجرا نیست و اگر اصرار کردند، گردن هر سه را بزنید و اگر سه روز گذشت و شش نفر نتوانستند حتّی سه به سه شوند و هر‌کس می‌گفت خودم؛ گردن شش نفرشان را بزنید. این مکانیزمی بود که خود عمر برای آن شورای فرمایشی برای انتخاب آزاد و دموکراتیک طرّاحی کرد و مأموریت نظارت بر اجرای آن را هم به اباطلحه‌ی‌انصاری داد.در ماجرای شرح‌حال عمّار‌یاسر به این نکته هم اشاره کرده‌ام که در روز شورا بیرون شورا به نفع امیرالمؤمنین ع چه فعّالیت چشمگیری انجام می‌دهد! □در این ، که یکی از آنها ع بود، دیگری ؛ یکی بود، دیگری ؛ یکی عبدالرّحمان‌بن‌عوف بود و ششمی ؛ به‌نحوی عمل شد که طلحه به نفع عثمان و زبیر به نفع امیرالمؤمنین ع کنار رفتند. چهار نفر ماندند؛ که دو نفر دیگر غیر از امیرالمؤمنین ع و عثمان هر دو گفتند ما طالب حکومت نیستیم. هم سعد‌بن‌ابی‌وقّاص گفت من مرد جنگم و هم عبدالرّحمان‌بن‌عوف مرد سرمایه و ثروت‌اندوزی بود؛ ولی با نقش تعیین‌کننده‌ای که عمر به عبدالرّحمان‌بن‌عوف داده بود، فی الواقع او تعیین‌کننده‌ی سرنوشت شورا شد. او هم با زرنگی و مکّاری اوّل به امیرالمؤمنین ع پیشنهاد کرد که اگر بپذیری حکومت را طبق قرآن و سنّت پیامبر ص و روش ابابکر و عمر اداره کنی، با تو بیعت می‌کنم و اگر من با تو بیعت کنم، عملاً رأی تو اکثریت پیدا می‌کند و تو خلیفه می‌شوی؛ ولی می‌دانست چه شرطی کند که امیرالمؤمنین ع آن را نپذیرند. امیرالمؤمنین ع هم کسی نبودند که به دروغ تعهّدی را قبول کنند و بعد زیر آن تعهّد بزنند. شرط عمل به روش ابابکر و عمر؛ که امیرالمؤمنین ع فرمودند: نه؛ قرآن و سنّت پیامبر ص روی چشم من؛ امّا روش ابابکر و عمر را در حکومت قبول ندارم. من طبق اجتهاد خودم عمل خواهم کرد. او گفت نه؛ این‌گونه نمی‌شود. سپس به عثمان پیشنهاد کرد. عثمان هم استقبال کرد و گفت: بله؛ من حکومت را طبق قرآن، سنّت پیامبرص و روش شیخین اداره خواهم کرد. عبدالرّحمن هم با او بیعت کرد و در‌نتیجه عثمان به خلافت رسید.فجایع و مظالمی که در دوران خلافت عثمان رخ داد و نهایتاً منجر به شورش مردم علیه عثمان و کشته شدن او شد، میوه‌ی وصیّت خلیفه‌ی دوم،عمر‌بن‌الخطّاب است. □●استاد مهدی طيب - ٩ آبان ٩٢ ●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○مراقبۀ روز آخر ماه ذی‌الحجّه○□ □روز آخر ماه ذی‌الحجّه، آخرین روز از سال قمری است. سيّد بن طاووس در كتاب «اقبال‌الاعمال» برای این روز دو ركعت نماز روایت کرده است، بدین کیفیت که در هر ركعت بخواند: ○سوره «حمد» يک مرتبه ○سوره «توحید» ده مرتبه ○«آیت الکرسی» (تا هوالعلی العظیم) ده مرتبه : □اللَّهُمَّ مَا عَمِلْتُ فِي هَذِهِ السَّنَةِ مِنْ عَمَلٍ نَهَيْتَنِی عَنْهُ وَ لَمْ تَرْضَهُ وَ نَسِيتُهُ وَ لَمْ تَنْسَهُ وَ دَعَوْتَنِي إِلَى التَّوْبَةِ بَعْدَ اجْتِرَائِی عَلَيْك َاللَّهُمَّ فَإِنِّی أَسْتَغْفِرُكَ مِنْهُ فَاغْفِرْ لِی وَ مَا عَمِلْتُ مِنْ عَمَلٍ يُقَرِّبُنِی إِلَيْكَ فَاقْبَلْهُ مِنِّی وَ لا تَقْطَعْ رَجَائِی مِنْكَ يَا كَرِيمُ □خدايا آنچه در اين سال انجام دادم؛ از عملى كه مرا از آن نهى كردى و به آن راضى نبودی و من آن را فراموش كردم ولى تو فراموش ننمودى، و پس از گستاخی‌ام بر تو، مرا به توبه دعوت كردى، خدايا من از تو آمرزش می‌خواهم، پس مرا بيامرز، و آنچه انجام دادم از عملى كه به تو نزديكم كند، از من قبول كن، و اميدم را از خودت قطع مكن اى كريم. □چون اين را بگويد، شيطان فریاد مى‌زند: واى بر من، آنچه در اين سال عليه او رنج بردم، همه را خراب كرد. و سالى كه گذشت براى او گواهى می‌دهد كه سالش را ختم به خير نمود. @mohamad_hosein_tabatabaei
□قال سید الکونین صلوات الله علیه: «حُسَيْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ». اهل‌بیت علیهم السلام در بالاترین مرتبه‌ی وجودیشان یک نور واحد هستند. این نور واحد که نور ازلی و ابدیست از حق متعال مشتق شده‌ است. اشتقاق ادبی ظل اشتقاق حقیقی است. اسامی و اقسام افعال در ابواب مختلف از مصدر مشتق شده‌اند و شراشر وجودیشان را مصدر پر کرده است. یعنی شما هیچ فعلی را نمی‌بینید که از مصدرش خالی باشد بلکه تعینات، حیثیات و شئون مصدر خودش است. مصدر را از آن حیثی که انجام دهنده‌ی کاری باشد، فاعل می‌گویند. فاعل همان فعل است از آن حیثی که که کاری انجام می‌دهد. از آن حیثی که مورد فعل واقع می‌شود مفعول است و هکذا اگر بخواهیم این فعل را ماضی یا مضارع کنیم و یا در ابواب مختلف ببریم، این مصدر اشکال و اطوار مختلفی به خود می‌گیرد اما در نهایت همین مصدر است به اشکال و حیثیات مختلف. به همین وزان که فعل و اسم از مصدر مشتق شده‌اند، نور واحد اهل‌بیت علیهم السلام که کلنا نور واحد که حقیقت ازلی و ابدیست از حق متعال مشتق شده است. □عرض شد که این اشتقاق هم همان انفطار است. «فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ». خدا آسمان و زمین را انفطار کرده است. «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا» (روم/۳۰) انفطار انفطر الازهار من الانوار. یعنی شکوفه‌ها از شاخه‌ی درخت منفطر شده‌اند. شکوفه از دل شاخه بیرون زد. شکوفه شکوفه است و شاخه شاخه اما این شکوفه از شاخه جدا نیست بلکه ظهور این شاخه است و همچنین شاخه هم نیست: «الهی موج از دریا خیزد و با وی در آمیزد، در وی گریزد و از وی ناگزیر است» □«إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ». موج دریاست اما موج موج است و دریا هم دریاست. موج تمام هستی خود را از دریا دارد. مشتق شده‌ی از دریاست. می‌توانیم بگوییم که موج غیر از دریاست؟ موج دریاست. دریا هم آب است. چون خود دریا هم نحو تعینی از آب است. آن آب حیات حقیقی... که حضرت علی اکبر علیه السلام می‌فرماید: «يَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي». عطش مرا کشته است و حضرت اباعبدالله زبان در کام او می‌گذارد یا انگشترش را در کام علی اکبر می‌گذارد. این انگشتر چیست؟ این زبان چیست؟ چطور می‌شود بعد از این که امام حسین این کار را می‌کند ایشان اَتَقوّی بها علی الاعداء. قوت پیدا می‌کند و وارد کارزار می‌شود و ۲۵۰ نفر را به درک واصل می‌کند. «جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَّ شَیءٍ حَی». ما حیات هر چیزی را از آب قرار دادیم. کل شیء... ذهنتان صرفا به سمت عالم طبیعت نرود، در همین عالم ظاهر اگر بگوییم افلاک و ستارگان و منظومه‌ها همه از آب باشند، در عالم ملکوت هم آب به این شکل وجود دارد؟ در عالم جبروت چطور؟ پس این چه آبی است که جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَّ شَیءٍ حَی؟ حیات هر شیئی به این آب است. غرض این که بین موج و دریا در ذهنتان یک آبی را هم مقدر داشته باشید. شراشر وجودی این موج دریاست. اما آیا موج دریاست؟ موج مشتق شده‌ی از دریاست. یعنی یک نحوه‌ای از ظهور و بروز دریاست. ما بی‌نهایت موج داریم. دقت کنید هیچ دریایی نداریم که موج نداشته باشد. ممکن است امواج دریایی ریز باشد اما همواره موج دارد. لذا حق متعال هم نمی‌تواند بدون ظهور باشد...(۴۶)
□○بازخواست از ولایت و محبّت○□ □امانتی که به آسمان و زمین و کوه‎ها عرضه شد و نتوانستند متحمّل آن شوند و سر باز زدند و انسان متحمّل آن شد، محبّت و ولایت بود. □در آیۀ اِنّا عَرَضنَا الاَمانَةَ عَلَی السَّمواتِ وَ الاَرضِ وَ الجِبالِ فَاَبَینَ اَن یَحمِلنَها وَ اَشفَقنَ مِنها وَ حَمَلَهَا الاِنسانُ: ما امانت را بر آسمان‎ها و زمین و کوه‎ها عرضه کردیم؛ از متحمّل شدن آن سر باز زدند و از آن ترسیدند و انسان حامل آن شد، مقصود از امانت، ولایت است. با عرض ولایت، همۀ موجودات وجود پیدا کردند، ولی این تنها مؤمن بود که آن را پذیرفت و حامل بار ولایت شد. □خداوند در آخرت از آب و نان از مؤمن بازخواست نمی‎کند، بلکه از محبّت بازخواست می‎کند که آن را کجا مصرف کردی. لَتُسئَلُنَّ یَومَئِذٍ عَن النَّعیمِ (اَلوِلایَةِ): همانا در آن روز از نعیم (ولایت و محبّت) مورد بازخواست قرار می‎گیرید. ۸۴‌/۱۰/۱۵ @mohamad_hosein_tabatabaei
رادستتون شد دعا برای شفای همه ی بیماران همراهان فهیم با عرض پوزش✋
□○اعمال دهه اول○□ □[١ -] یکی از اعمال مهم، دعای اول ماه است. و بجهت اینکه اول این ماه اول سال بوده و از طرف دیگر دعاهای قبل از وقت نیز تأثیر خاصی در برآورده شدن حاجات و رسیدن به امور مهم دارد، این دعا تأثیر زیادی در سلامتی و دوری از آفات دینی و دنیایی آن سال و بهبودی حال و بدست آوردن نیکیها دارد. و دعایی که برای اول ماه در اقبال روایت شده دعای بسیار مفیدی برای مطالب مذکور است. □[٢ -] بهتر است در شب اول، بعضی از نمازهایی را که در این شب وارد شده بمقدار حال و توانایی خود خوانده - حداقل دو رکعت نمازی را که شامل حمد و یازده بار«قل هو اللّه احد»است -، بعد از آن دعایی را که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بعد از این نماز خوانده است و در کتاب اقبال نقل شده بخواند و فردای آن روز را روزه بگیرد. در روایت آمده است: کسی که چنین عملی را انجام دهد، مانند کسی است که بمدت یک سال کارهای خوب انجام داده و تا سال آینده محفوظ خواهد بود. و اگر در مدت این یک سال از دنیا برود، وارد بهشت خواهد شد. □[٣ - روزه روز سوم.] در روایت آمده است: حضرت یوسف علیه السّلام در این روز از چاه خارج شد. و اگر کسی این روز را روزه بگیرد، خداوند مشکل او را بر طرف نموده و سختیها را بر او آسان می نماید. □[٤ -] روایت شده: مستحب است تمام ماه را روزه بگیرد. و در مورد روزه روز تاسوعا و عاشورا روایت مخصوص داریم امّا احتیاط این است که روز عاشورا را روزه نگیرد ولی از خوردن و آشامیدن تا عصر خودداری نماید و آنگاه چیزی بخورد یا بیاشامد بجهت این که امام حسین علیه السّلام و یاران حضرت در عصر از غصه های این دنیای پست رهایی یافتند و در هنگام عصر سعادتمند شده و به مطلوب خود که عبارت بود از دیدار خداوند بزرگ، رسیدند. و شاید بهمین جهت است که دوستان عزادار آن حضرت علیه السّلام در عصر این روز غم و غصه آنها کاهش پیدا کرده و از بین می رود. @mohamad_hosein_tabatabaei
•|سَرِ مٰا چٰاکِــراݩ قُربٰانِ شـــٰــــاهِ عِشْقْ|• •|حَیِّ عَلَۍ الْعَزٰا فٖی مٰاتَمِ الْحُسِــــــین|• @mohamad_hosein_tabatabaei
•|سَرِ مٰا چٰاکِــراݩ قُربٰانِ شـــٰــــاهِ عِشْقْ|• •|حَیِّ عَلَۍ الْعَزٰا فٖی مٰاتَمِ الْحُسِــــــین|• @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 ، آل عمران، قسمت دوم بخش اول ● سه نكته كه از توضيحات درباره معناى ((تأويل )) به دست آمده
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت دوم بخش دوم1⃣ ● علم به تأويل كتاب مختص به خداى تعالى است وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلا اللَّهُ از ظاهر كلام برمى آيد كه ضمير ((تأويله تأويلش )) تنها به متشابه برمى گردد، براى اينكه نزديك ترين مرجع است ، و هميشه ضمير به نزديك ترين مرجع برمى گردد (وقتى مى گوييم زيد به منزل ما آمد و به دنبالش عمرو هم آمد و گفت ... معنايش اين است كه عمرو گفت ، چون عمرو به ضميرى كه در كلمه گفت خوابيده نزديك تر است ((مترجم ))). همچنان كه ظاهر كلمه ((تأويل )) در جمله ((ابتغاء تأويله )) نيز همين است ، قبلا توجه فرموديد كه صرف برگشتن ضمير به كلمه ((متشابه )) مستلزم اين نيست كه تأويل هم تنها از آن متشابه باشد، و آيات محكمات تأويل نداشته باشند، ممكن هم هست كه ضمير ((تأويله )) را بكلمه ((كتاب )) برگردانيم ، همچنان كه ضمير در جمله : ((ما تشابه منه )) به همه كتاب برمى گردد. جمله مورد بحث ، افاده حصر مى كند، چون مى فرمايد: تأويل كتاب را به جز خدا كسى نمى داند، و ظاهر اين حصر اين است كه علم به تاءويل تنها نزد خدا است . و اما جمله : ((و الراسخون فى العلم )) عطف به آن نيست ، تا معنا چنين شود: ((تأويلش را نمى داند مگر خدا و راسخون در علم ))، بلكه جمله اى از نو و در حقيقت فراز دوم جمله : ((فاما الذين فى قلوبهم زيغ )) است ، و معناى دو جمله اين است كه مردم نسبت به كتاب خدا دو گروه هستند، گروهى از آنها كه بيمار دلند آيات متشابه آن را دنبال مى كنند، و بعضى ديگر وقتى به آيات متشابه برمى خورند مى گويند: ما به همه قرآن ايمان داريم ، چون همه اش از ناحيه پروردگار ما آمده ، و اينگونه اختلاف كردن مردم به خاطر اختلاف دلهاى ايشان است . دسته اول دلهاشان مبتلا به انحراف است ، و دسته دوم ، علم در دلهاشان رسوخ كرده . علاوه بر اينكه اگر و او مذكور عاطفه باشد، و مراد اين باشد كه تنها خدا و راسخين در علم تأويل كتاب را مى دانند در اين صورت يكى از راسخين در علم رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) محسوب مى شود چون آن حضرت افضل همه اين طايفه است ، و چگونه ممكن است قرآن كريم بر قلب مباركش نازل بشود، و او آيات متشابهش را نفهمد، و بگويد ((چه بفهمم و چه نفهمم به همه ايمان دارم ، چون همه اش از ناحيه خدا است )). و از سوى ديگر يكى از عادت هاى قرآن اين است كه وقتى مى خواهد امت اسلام و يا جماعتى را كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) هم در بين آنها است توصيف كند، نخست به صورت خاص ، آن حضرت را ذكر كرده و سپس ساير افرادرا جداگانه بيان مى كند تا رعايت شرافت و عظمت او را كرده باشد، و بعد از ذكر آن جناب آنگاه نام امت و يا آن جماعت را مى برد مانند اين آيه كه مى فرمايد: ((آمن الرسول بما انزل اليه من ربه و المومنون )) و آيه : ((ثم انزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين )) و آيه : ((لكن الرسول و الذين آمنوا معه و آيه : و هذا النبى و الذين آمنوا معه )). ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 43 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت دوم بخش دوم1⃣ ● علم به تأويل كتاب مختص به خداى تعالى است وَ مَا يَعْلَ
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت دوم بخش دوم2⃣ ●علم به تأويل كتاب مختص به خداى تعالى است وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلا اللَّهُ و آيات ديگر از اين قبيل هست كه قبل از ذكر نام امت ، نام آن جناب را ذكر مى كند. و با اين حال اگر مراد از جمله : ((و الراسخون فى العلم )) اين باشد كه راسخون در علم به تأويل قرآن دانا هستند - و با در نظر گرفتن اينكه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) بطور قطع يكى از آنان است - جا داشت همانطور كه گفتيم بفرمايد: ((و ما يعلم تأويله الا اللّه و رسوله و الراسخون فى العلم )) چون گفتيم عادت قرآن بر اين است كه هر جا بخواهد مطلبى مشترك ميان امت و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) را ذكر كند نام رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله ) را جداگانه ذكر مى کند و اينجا ذكر نكرده ، اگر چه ممكن است كسى در پاسخ ما بگويد: از آنجا كه صدر آيه كه مى فرمايد: ((هو الذى انزل عليك الكتاب ...)) دلالت داشت بر اينكه آن جناب عالم به كتاب هست ، ديگر حاجت نبوده دوباره نام آن حضرت را به خصوص ذكر كند. پس تا اينجا معلوم شد كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) جزء راسخين در علم - كه بعضى آيات را مى فهمند و بعضى را نمى فهمند - نيست ، در نتيجه ظاهر آيه اين مى شود كه علم به تأويل منحصرا از آن خداى تعالى است ، و اين انحصار منافات با استثناى آن جناب ندارد، همچنان كه آياتى از قرآن علم غيب را منحصر در خداى تعالى مى كند، و در عين حال در آيه : ((عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا الا من ارتضى من رسول )) بعضى از رسولان را استثنا مى نمايد. در اين آيه نيز منافات ندارد كه بفرمايد راسخين در علم مى گويند: ((چه آيه اى را بفهميم و چه نفهميم به همه قرآن ايمان داريم .)) و در آيات ديگر بفرمايد: همين راسخين در علم كه چنين سخنى دارند به تاءويل قرآن دانا هستند، مع ذلک اکر احیانا در جایی دچار شبهه شدند توقف مى كنند، زيرا بر خلاف آنهايى كه در دل انحراف دارند، اينان در مقابل خداى تعالى تسليم هستند. ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 44 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
🏴🏴🏴🏴🏴 ●باز این چه شورش است که در خلق عالم است ●باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است ●گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست ●این رستخیز عام که نامش محرم است 🏴🏴🏴🏴🏴 ■حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی مَحْمُودٍ قَالَ قَالَ الرِّضَا علیه السلام‏ إِنَّ الْمُحَرَّمَ شَهْرٌ كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِیَّةِ یُحَرِّمُونَ فِیهِ الْقِتَالَ فَاسْتُحِلَّتْ فِیهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِكَ فِیهِ حُرْمَتُنَا وَ سُبِیَ فِیهِ ذَرَارِیُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أُضْرِمَتِ النِّیرَانُ فِی مَضَارِبِنَا وَ انْتُهِبَ مَا فِیهَا مِنْ ثَقَلِنَا وَ لَمْ تُرْعَ لِرَسُولِ اللَّهِ حُرْمَةٌ فِی أَمْرِنَا إِنَّ یَوْمَ الْحُسَیْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِیزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا [یَا أَرْضَ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ أَوْرَثْتِنَا] الْكَرْبَ [وَ] الْبَلَاءَ إِلَى یَوْمِ الِانْقِضَاءِ فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَیْنِ فَلْیَبْكِ الْبَاكُونَ فَإِنَّ الْبُكَاءَ یَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ ثُمَّ قَالَ ع كَانَ أَبِی ع إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لَا یُرَى ضَاحِكاً وَ كَانَتِ الْكِئَابَةُ تَغْلِبُ عَلَیْهِ حَتَّى یَمْضِیَ مِنْهُ عَشَرَةُ أَیَّامٍ فَإِذَا كَانَ یَوْمُ الْعَاشِرِ كَانَ ذَلِكَ الْیَوْمُ یَوْمَ مُصِیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكَائِهِ وَ یَقُولُ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی قُتِلَ فِیهِ الْحُسَیْنُ علیه السلام ■امام رضا علیه السلام فرمود: محرم؛ ماهى بود که اهل جاهلیت جنگ را در آن حرام مى‌‏دانستند. اما اینها خون ما را در آن حلال شمردند و حرمت ما را هتک کردند و فرزندان و زنان ما را اسیر کردند و آتش به خیمه‌‏هاى ما زدند و وسایل آنها را چپاول کردند و رعایت رسول خدا صلی الله علیه و آله را در سفارش به ما نکردند. روز شهادت حسین علیه السلام چشم ما را ریش کرد و اشک ما را روان ساخت و عزیز ما را در زمین کربلا خوار کرد و ما را تا قیامت به گرفتارى و بلا دچار ساخت. اگر کسی خواست گریه کند، بر مانند حسین باید گریه کند. این گریه، گناهان بزرگ را بریزد. سپس فرمود: شیوه پدرم این بود که وقتی محرم می‌‌شد خنده نداشت و اندوه بر او غالب بود تا روز دهم. روز دهم؛ روز مصیبت و حزن و گریه‏‌اش بود و می‌‌فرمود در این روز حسین علیه السلام کشته شد... @mohamad_hosein_tabatabaei