آیات 60-42 آل عمران، قسمت اول
بخش ششم
● معناى ((كلمه خدا)) و مراد از ((كلمه )) در جمله : ((يبشرك بكلمة منه ...))
و چه بسا گفته باشند كه مراد از كلمه خود عيسى (عليه السلام ) است ،
چون عيسى كلمه ايجاد است ، يعنى مصداق كلمه ((كن )) است و اگر خصوص عيسى (عليه السلام ) را كلمه خوانده ، با اينكه هر انسانى و بلكه هر موجودى مصداقى از كلمه ((كن )) تكوينى است براى اين بود كه ولادت ساير افراد بر طبق مجراى اسباب عادى و مالوف صورت مى گيرد، نطفه مرد با عمل نكاح به نطفه زن مى رسد و عوامل مقارن با اين عمل دست به كار مى شوند تا فرزند متولد شود و به همين جهت ولادت را مستند به عمل نكاح مى كنند،
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 303
همانطور كه ساير مسببات را به اسبابش مستند مى كنند، و چون انعقاد نطفه عيسى از اين مجرا نبوده و پاره اى از اسباب عاديه و تدريجيه را نداشته ، قهرا هستيش مستند به صرف كلمه تكوين بوده ، بدون اينكه اسباب عاديه در آن دخالت داشته باشد، پس عيسى خود كلمه است و آيه : ((و كلمته القيها الى مريم و روح منه )).
و نيز آخر آيات مورد بحث كه مى فرمايد: ((ان مثل عيسى عند اللّه ، كمثل آدم خلقه من تراب ، ثم قال له كن فيكون )) مويد اين معنا است و به نظر ما اين وجه بهترين وجه در تعبير عيسى (عليه السلام ) به كلمه است.
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 60-42 آل عمران، قسمت اول بخش ششم ● معناى ((كلمه خدا)) و مراد از ((كلمه )) در جمله : ((يبشرك ب
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم
بخش اول
● وجه تسميه عيسى به مريم (عليهما السلام ) به ((مسيح ))
و كلمه ((مسيح )) به معناى ممسوح است . و اگر آن جناب را به اين نام ناميدند، به اين مناسبت بوده كه آن جناب ممسوح به يمن و بركت بوده و يا براى اين بوده كه آن جناب ممسوح به تطهير از گناهان بوده و يا با روغن زيتون تبرك شده ممسوح گشته ، چون انبياء روغن زيتون به خود مى ماليدند و يا بدين جهت است كه جبرئيل بال خود را در هنگام ولادت آن جناب بر بدن او ماليده تا از شر شيطان محفوظ باشد و يا براى اين بوده كه آن جناب همواره دست بر سر ايتام مى كشيده و يا براى اين بوده كه دست بر چشم اشخاص نابينا مى كشيده و آنان را بينا مى كرده و يا بدين جهت مسيحش خواندند كه دست بر بدن هيچ بيمارى نمى كشيده مگر آنكه شفا مى يافته ، اينها وجوهى است كه در وجه تسميه عيسى بن مريم (عليهما السلام ) به مسيح ذكر كرده اند.
ليكن آن وجهى كه مى توان بدان اعتماد نمود اين است كه لفظ مسيح در ضمن بشارتى كه جبرئيل به مادرش داده بود آمده ، و قرآن آن بشارت را چنين حكايت نموده : ((ان اللّه يبشرك بكلمه منه اسمه المسيح عيسى بن مريم ...))، پس قبل از آنكه آن جناب كورى را بينا كند و يا بيمارى را شفا دهد و اصولا به حكم اين آيه قبل از ولادت ، مسيح ناميده شده بود.
و كلمه ((مسيح )) عربى كلمه ((مشيحا))ى عبرى است كه در كتب عهدين عبرى زبان آمده و بطورى كه از آن دو كتاب استفاده مى شود، رسم بنى اسرائيل چنين بوده كه هر پادشاهى تاجگذارى مى كرده ، از جمله مراسم تاجگذارى اين بوده كه كاهنان او را با روغن مقدس مسح مى كردند
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 304
تا سلطنتش مبارك شود و بدين مناسبت پادشاه را مشيحا مى گفتند، كه يا به معناى خود شاه است و يا به معناى مبارك است .
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم بخش اول ● وجه تسميه عيسى به مريم (عليهما السلام ) به ((مسيح )) و
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم
بخش دوم
● يهود و كلمه ((مسيح ))
و نيز از كتب بنى اسرائيل استفاده مى شود كه عيسى (عليه السلام ) را از اين جهت مشيحا ناميدند كه در بشارت آمدنش خوانده بودند، او به زودى در بنى اسرائيل ظهور مى كند و او بر ايشان حكم مى راند و منجى ايشان است ، از آن جمله عبارت انجيل لوقا است كه اين معنا از آن به خوبى استفاده مى شود، در آنجا مى گويد: وقتى فرشته مريم در آمد و گفت : سلام براى تو اى كسى كه سرشار از نعمت ربى ، از نعمت مبارك او، و تو در ميان زنان ، زنى مبارك هستى ، مريم وقتى فرشته را ديد معطل ماند كه چه بگويد و اين سلام كه او كرد چه معنا دارد، فرشته گفت : اى مريم مترس كه به نعمتى از ناحيه خدا ظفر يافتى و تو به زودى حامله مى شوى و پسرى ميزائى و نامش را يسوع مى گذارى و اين به زودى مردى عظيم مى شود كه حتى او را پسر خداى على مى خوانند و رب به او كرسى داوود پدرش را خواهد داد و تا ابد بر بيت يعقوب حكمرانى خواهد نمود و ملك او آخر ندارد.
پس يهوديان از اين بشارت فهميدند كه پيغمبرى كه مژده اش را داده اند حكمرانى خواهد كرد و به همين جهت و به اين بهانه بود كه يهوديان از قبول دعوت و نبوت عيسى بن مريم (عليهما السلام ) تعلل ورزيدند، چون در عيسى بن مريم سلطنتى نديدند و تا چندى كه آن جناب در بين ايشان بود به سلطنت نرسيد. و باز به خاطر وجود اين عبارت در آن بشارت بود كه بعضى از علماى نصارا و به تبع آنان بعضى از مفسرين اسلام در مقام توجيه بر آمده و گفته اند: منظور از ملك و سلطنت عيسى (عليه السلام ) ملك معنوى است نه سلطنت ظاهرى و صورى .
مؤلف قدس سره : اين توجيه بعيد نيست : از اين جهت در عبارت بشارت ، آن جناب را مسيح يعنى مبارك ناميدند، كه بطور كلى روغن مالى كردن در اعتقاد بنى اسرائيل براى تبرك انجام مى شده . و مويد آن آيه زير است كه مى فرمايد: ((قال انى عبد اللّه ، آتانى الكتاب و جعلنى نبيا، و جعلنى مباركا اينما كنت )).
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم بخش دوم ● يهود و كلمه ((مسيح )) و نيز از كتب بنى اسرائيل استفاده
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم
بخش سوم
● معناى كلمه ((عيسى ))
و اما كلمه ((عيسى )) در اصل ((يشوع )) بوده كه هم به معناى مخلص تفسير شده و هم به معناى منجى و در بعضى از اخبار به كلمه ((يعيش زنده مى ماند)) تفسير شده و اين با نامى
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 305
كه براى فرزند زكريا نهاده ، يعنى نام ((يحيى زنده مى ماند)) مناسب تر است ، چون قبلا هم گفته بوديم كه بين اين دو پيامبر از هر جهت شباهتى برقرار بوده (شباهت تام )
در آيه مورد بحث با اينكه خطاب به مريم است در عين حال عيسى (عليه السلام ) را، عيسى بن مريم خوانده و اين براى آن بوده كه توجه دهد به اينكه عيسى بدون پدر خلق شده و به اين صفت شناخته مى شود و نيز به اين كه مريم در اين معجزه شريك او است ، همچنان كه در جمله : ((و جعلناها و ابنها آيه للعالمين ))، فرموده مريم و عيسى را براى همه عالميان آيت قرار داديم .
وجيها فى الدنيا و الاخره ، و من المقربين
((وجاهت )) به معناى مقبوليت است و مقبول بودن عيسى (عليه السلام ) در دنيا روشن است و همچنين در آخرت چون قرآن از آخرت او چنين خبر داده .
و اما اينكه فرمود: از مقربين است ، معناى كلمه ((مقرب )) روشن است، مى فرمايد: عيسى (عليه السلام ) مقرب نزد خدا است و داخل در صف اولياء است و از جهت تقرب داخل در صف مقربين از ملائكه است ، همچنان كه فرمود: ((لن يستنكف المسيح ان يكون عبدا للّه و لا الملائكه المقربون ))، و در جاى ديگر قرآن تقريب را معنا كرده و فرموده : ((اذا وقعت الواقعه - تا جمله - و كنتم ازواجا ثلثه ...، و السابقون السابقون اولئك المقربون )).
و به طورى كه ملاحظه مى كنيد از اين آيات بر مى آيد كه منظور از اين تقرب ، تقرب به خداى سبحان است و حقيقت آن اين است كه فردى از انسانها در پيمودن راه برگشت به خدا - آن راهى كه به حكم آيه : ((يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه ))، و به حكم آيه : ((الا الى اللّه تصير الامور))، پيمودنش بر هر انسانى نوشته شده ، از ساير انسانها سبقت بگيرد.
و اگر دقت بفرمائيد در اينكه صفت ((مقربين )) صفتى است براى افرادى از انسانها و افرادى از ملائكه ، آن وقت خواهى فهميد كه لازم نيست اين صفت اكتسابى باشد تا بگوئى
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 306
ملائكه صفت تقرب را از راه اكتساب و مجاهده با نفس به دست نياورده اند و با اين حال چگونه بعضى از آنان مقرب و بعضى غير مقرب شده اند، چون ممكن است مقام تقرب در ملائكه موهبتى باشد و در انسان از راه عمل و مجاهدت به دست آيد.
جمله : ((وجيها فى الدنيا و الاخرة )) و همچنين جمله هائى كه به آن عطف شده ، يعنى ((و من المقربين و يكلم ...))، ((و من الصالحين ))) و ((يكلمه )) و ((رسولا))، همه جمله هائى حاليه اند.
و يكلم الناس فى المهد و كهلا...
كلمه ((مهد)) به معناى آن بسترى است كه براى كودك شيرخوار تهيه مى كنند. و كلمه ((كهلا)) از ماده كهولت يعنى سالخوردگى گرفته شده و به معناى دوران بين جوانى و پيرى است ، دورانى است كه انسان به حد تماميت و قوت مى رسد، و لذا بعضى گفته اند: كهل به كسى گفته مى شود كه جوانيش با پيرى مخلوط شده و چه بسا گفته باشند كهل كسى است كه سنش به سى و چهار سال رسيده باشد.
و به هر حال جمله مورد بحث مى فهماند كه عيسى (عليه السلام ) تا سن كهولت زنده میماند و اين خود بشارت ديگرى است براى مريم .
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم بخش سوم ● معناى كلمه ((عيسى )) و اما كلمه ((عيسى )) در اصل ((يش
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم
بخش چهارم1⃣
● اقوالى كه درباره سخن گفتن عيسى (علیه السلام )با مردم در سن كهولت ، گفته شده است
و در اينكه قرآن كريم تصريح كرده به اينكه عيسى (عليه السلام ) تا سن كهولت زنده مى ماند، با اينكه انجيل ها دلالت مى كند بر اينكه بيش از سى و سه سال در روى زمين زندگى نكرد، نظرى هست كه جا دارد در آن دقت شود و لذا بعضى گفته اند: سخن گفتن وى با مردم در سن كهولت ، بعد از برگشتنش از آسمان است ، چون آن جناب قبل از آنكه به آسمان صعود كند، به سن كهولت نرسيده بود تا در آن سن با مردم سخن گفته باشد و چه بسا گفته باشند آنچه بعد از بررسى دقيق در كتب تاريخ به دست مى آيد، اين است كه عيسى (عليه السلام ) بر خلاف آنچه از انجيل ها استفاده مى شود حدود شصت و چهار سال در زمين زندگى كرد.
آنچه از سياق آيه مورد بحث استفاده مى شود اين است كه مى خواهد به يكى از معجزات آن جناب اشاره كند. و در ضمن افاده آن معنا مى رساند كه وى به سن شيخوخت و پيرى نمى رسد و مدت معاشرت و سخن گفتنش با مردم از طرف ابتدا ايام صباوت ، و از طرف انتها ايام كهولت است . و آنچه از كودك و گهواره و ارتباط آن دو با هم معهود ذهن ما است ، اين است كه كودك را در اوائل عمرش تا چندى كه قنداق مى شود و قبل از اينكه به راه بيفتد يعنى قبل از رسيدن به دو سالگى ، در گهواره مى گذارند و بنا بر اين اگر كسى بگويد: ((فلان كودك در گهواره سخن گفت )) اين عبارت نمى رساند كه اين سخن گفتن از باب معجره است ،
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 307
چون معمولا كودك از يك سال و اندى به تدريج و بطور شكسته مفرداتى از كلمات را مى گويد، ليكن اگر كسى بگويد: ((فلان كودك در گهواره با مردم سخن گفت )) از آن بر مى آيد كه با مردم سخنى تمام و با جمله بنديهاى صحيح گفته و مردم به گفته وى اعتنا كرده اند، همانطور كه به كلام شخصى كه به سن كهولت رسيده اعتنا مى كنند و به عبارتى ساده تر جمله مورد بحث مى فرمايد: عيسى در گهواره همانطور با مردم سخن گفت كه در دوران كهولت سخن مى گفت . و سخن گفتن كودك در گهواره ، معجزه اى است خارق العاده .
اين از نظر خود آيه مورد بحث و اما با در نظر گرفتن آيات ديگرى كه در اين قصه وارد شده ، از آن جمله آيه : 31 سوره مريم ، جاى هيچ ترديدى باقى نمى ماند در اينكه سخن گفتن آن جناب از باب معجزه بوده ، چون از آن آيه استفاده مى شود كه آن جناب در همان ساعت اولى كه به دنيا آمده با مردم سخن گفته ، مى فرمايد:
فاتت به قومها تحمله ، قالوا: يا مريم لقد جئت شيئا فريا، يا اخت هرون ما كان ابوك امرا سوء و ما كانت امك بغيا فاشارت اليه ، قالوا: كيف نكلم من كان فى المهد صبيا، قال : انى عبد اللّه ، آتينى الكتاب ، و جعلنى نبيا، و جعلنى مباركا اين ما كنت .
قَالَت رَب أَنى يَكُونُ لى وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسسنى بَشرٌ
در اين آيه مريم با اينكه طرف صحبتش روح بود با او سخن نگفت بلكه خطاب را متوجه پروردگارش كرد و اين بر همان اساس بوده كه قبلا بدان اشاره كرديم ، كه خطاب ملائكه و خطاب روح و كلامشان ، كلام خداى سبحان است ، پس مريم (عليها السلام ) مى دانسته كه آن كسى كه با او سخن مى گويد خود خداى تعالى است ، هر چند كه خطابى كه مى شنيده از جانب روح ممثل و يا ملائكه بود و به همين جهت در پاسخ روى سخن را متوجه خداى تعالى كرد كه ((پروردگارا از كجا من داراى فرزند مى شوم ؟...)). البته اين احتمال هم هست كه بردن نام پروردگار از باب استغاثه باشد، نظير عبارت :
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 308
((قال رب ارجعون )))، كه نوعا گوينده در وسط سخن خود اين را مى آورد.
قَالَ كذَلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ مَا يَشاءُ إِذَا قَضى أَمْراً فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ
در سابق اشاره كرديم به اينكه از تطبيق اين آيه با آيه سوره مريم كه مى فرمايد: ((قال كذلك قال ربك هو على هين و لنجعله آيه للناس و رحمه منا و كان امرا مقضيا)) چنين بدست مى آيد كه كلمه ((كذلك )) در مورد بحث خودش به تنهائى كلامى است تام . و تقديرش ((الامر كذلك )) است ، يعنى بله مطلب اين چنين است ، و بشارتى كه هم اكنون به تو دادم امرى است مقضى و قضائى است كه رد و بدل نمى شود.
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم بخش چهارم1⃣ ● اقوالى كه درباره سخن گفتن عيسى (علیه السلام )با مردم د
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم
بخش چهارم2⃣
● اقوالى كه درباره سخن گفتن عيسى (علیه السلام )با مردم در سن کهولت ، گفته شده است
و از جمله ((يفعل اللّه ما يشاء...)) چنين استفاده مى شود كه اى مريم اين تعجب تو جا ندارد، براى اينكه وقتى تعجب صحيح است كه خدا قادر برپديد آوردن چنين فرزندى نباشد و يا اگر هم باشد برايش دشوار باشد، اما در حالى كه قدرت خداى تعالى نامحدود باشد و هر كارى بخواهد بكند، ديگر چه جاى تعجب است و مسأله دشوارى هم وقتى تصور مى شود كه كار نيازمند به اسباب و وسائل باشد، هر چه اسباب و وسائل بيشترى بخواهد آن كار دشوارتر است و هر قدر آن اسباب ناياب تر و از دسترس دورتر باشد، باز كار دشوارتر خواهد بود. و خداى عزوجل هيچ چيزى را با ابزار و وسائل خلق نمى كند، بلكه هر وقت اراده امرى را كند، تنها كافى است فرمان دهد كه ((باش )) و آن چيز موجود شود.
پس معلوم شد كه كلمه ((كذلك )) به تنهائى كلامى است تام و منظور از آن رفع اضطراب مريم و تردد خاطر او بوده ، و جمله ((اللّه يخلق ما يشاء)) در اين مقام است كه عجز و ناتوانى زائيده از تعجب را از خداى تعالى نفى كند، و جمله ((اذا قضى ...)) در اين مقام است كه دشوار بودن خلقت فرزندى بدون پدر را از خداى تعالى نفى نموده ، از چنين توهمى جلوگيرى نمايد.
وَ يُعَلِّمُهُ الْكِتَب وَ الْحِكمَةَ وَ التَّوْرَاةَ وَ الانجِيلَ
الف و لام در كلمه ((الكتاب )) و كلمه ((الحكمه )) الف و لام جنس است و ما در سابق گفتيم كه منظور از كتاب آن وحيى است كه براى رفع اختلاف مردم نازل شد.
((كان الناس امة واحدة فبعث اللّه النبيين مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه و ما اختلف فيه ... من الحق باذنه ...
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 309
و منظور از حكمت ، آن معرفتى است كه براى اعتقاد و عمل آدمى مفيد باشد. و بنابراين پس اگر در آيه مورد بحث تورات و انجيل را بر كتاب و حكمت عطف كرده ، نبايد اشكال كرد كه مگر تورات و انجيل كتاب نيستند و مگر مشتمل بر حكمت و دستورات نافع براى اعتقاد و عمل نمى باشند؟ براى اينكه اين عطف از باب ((ذكر فرد)) بعد از ((ذكر جنس )) است ، به خاطر رساندن اهميتى كه در فرد هست .
پس كسى نپندارد كه الف و لام در ((الكتاب )) الف و لام استغراق است ، يعنى آيه مى خواهد بفرمايد كه خداى تعالى تمامى كتب آسمانى را به عيسى (عليه السلام ) تعليم داده ، براى اينكه اين توهم با آيه زير نمى سازد كه فرموده : ((و لما جاء عيسى بالبينات ، قال : قد جئتكم بالحكمه ، و لابين لكم بعض الذى تختلفون فيه ، فاتقوا اللّه و اطيعون )) كه بيانش گذشت .
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
#علامه_طباطبایی_ره:
▪️کسی که نیت کند آبروی مومنی را ببرد در اصل خود را آماده می کند برای جنگ با خدا
ریختن آبروی مومن از گناهانی است که در دنیا و آخرت آبروی انسان را می برد.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم بخش چهارم2⃣ ● اقوالى كه درباره سخن گفتن عيسى (علیه السلام )با مردم د
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم
بخش پنجم
● مراد از ((تورات )) ((انجيل )) در قرآن كريم
اما بايد ديد كه منظور از تورات چيست و قرآن كريم از اين اسم چه كتابى را در نظر دارد؟ آن كتابى كه در ميقات در الواحى كه قرآن كريم در سوره اعراف داستانش را آورده و به موسى نازل كرد؟ و يا اين اسفارى كه فعلا در دست يهود است ، (به قول بعضى ها به مطاعن انبيا شبيه تر است تا به كتاب آسمانى ((مترجم ))) قطعا منظور قرآن كريم از كلمه تورات اين اسفار نيست ، براى اينكه خود يهوديان هم اعتراف دارند بر اينكه سند اين اسفار به زمان موسى (عليه السلام ) منتهى نمى شود و سلسله سند در فترت و فاصله بين بخت نصر (يكى از پادشاهان بابل ) و كورش (يكى از ملوك فارس ) قطع شده ، چيزى كه هست قرآن كريم تمامى مطالب تورات موجود در عصر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) (كه ما نمى دانيم تا اين عصر چه مقدار ديگرش تحريف شده ) را رد ننموده و آن را بطور كلى مخالف تورات اصلى ندانسته ، هر چند كه به دلالت خود قرآن كريم از تحريف هم به دور نمانده ، چون دلالت آيات قرآن بر اينكه تورات بازيچه دست تحريف شده ، روشن است .
از قرآن كريم چنين فهميده مى شود كه انجيل (كه به معناى بشارت است ) يك كتاب
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 310
بوده و بر عيسى بن مريم (عليهما السلام ) نازل شده و وحيى بوده مختص به آن جناب ، چون فرموده : ((و انزل التورية و الانجيل من قبل هدى للناس ))، و نفرموده اناجيل اربعه ، پس اين انجيل هاى چهارگانه : متى ، مرقس ، لوقا، و يوحنا كتابهائى هستند كه بعد از جناب عيسى (عليه السلام ) تاليف شده اند.
و نيز آيات قرآن دلالت دارد بر اينكه احكام دينى هر چه هست در تورات بوده و انجيل تنها بعضى از احكام ناسخ را آورده ، يكى از آن آيات ، آيه : 50 از آيات مورد بحث است كه مى فرمايد: ((مصدقا لما بين يدى من التورية ، و لا حل لكم بعض الذى حرم عليكم .))
و نيز آيه زير است كه مى فرمايد: ((و آتيناه الانجيل فيه هدى و نور، و مصدقا لما بين يديه من التورية ، و هدى و موعظه للمتقين ، و ليحكم اهل الانجيل بما انزل اللّه فيه ))، و بعيد نيست كه از اين آيه استفاده شود كه در انجيل غير احكام ناسخ يعنى احكامى كه احكام تورات را نفى مى كند، احكام اثباتى هم بوده باشد.
و باز آيات قرآنى دلالت دارد بر اينكه انجيل مشتمل بوده بر بشارت از آمدن خاتم الانبياء (صلى اللّه عليه و آله )، همچنان كه تورات نيز مشتمل بر آن بوده ، چون قرآن كريم مى فرمايد: ((الذين يتبعون الرسول النبى الامى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية و الانجيل )).
وَ رَسولاً إِلى بَنى إِسرءِيلَ
ظاهر اين عبارت اين است كه عيسى (عليه السلام ) تنها مبعوث بر بنى اسرائيل بوده است همچنان كه از آيات راجع به حضرت موسى (عليه السلام ) هم بر مى آيد كه آن جناب نيز تنها مبعوث بر بنى اسرائيل بوده و از سوى ديگر در بحثى كه در ذيل آيه : ((كان الناس امه واحدة فبعث اللّه النبيين )) داشتيم ، اثبات كرديم كه عيسى هم مانند موسى از انبياى اولوا العزم بوده كه بر تمامى اهل دنيا مبعوث شده اند.
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 311
و ليكن اين اشكال و ناسازگارى ، به بيانى كه ما در ذيل آن آيه داشتيم حل مى شود، در آنجا گفتيم فرق است ميان ((رسول )) و نبى ، نبوت منصب بعثت و تبليغ است و رسالت سفارت خاصه اى است كه دنبالش ضامن اجرائى هست و آن عبارت است از قضاى الهى و داورى خدائى بين مردم يا به بقا و نعمت و يا به هلاكت و زوال نعمت ، همچنان كه آيه زير آن را افاده نموده و مى فرمايد: ((و لكل امه رسول فاذا جاء رسولهم قضى بينهم بالقسط.))
و به عبارتى ديگر نبى انسانى است كه از طرف خداى تعالى مبعوث مى شود براى اينكه احكام دين را براى مردم بيان كند و اما رسول عبارت است از انسانى كه مبعوث مى شود براى اداى بيانى خاص كه دنبالش يا هلاكت است اگر آن را رد كنند و يا بقا و سعادت است اگر آن را قبول كنند، همچنان كه اين معنا از گفتگوئى كه قرآن كريم از رسولانى چون نوح و هود و صالح و شعيب و ديگر رسولان با قوم خود حكايت نمود كاملا به دست مى آيد.
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم بخش پنجم ● مراد از ((تورات )) ((انجيل )) در قرآن كريم اما بايد دي
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم
بخش ششم
● بعثت حضرت عيسى (علیه السلام ) عموميت داشته ، هر چند رسالت او به سوى بنى اسرائيل بوده است
و وقتى مطلب از اين قرار باشد لازم نيست كه رسالت يك رسول به سوى قومى معين بعثت به سوى همان قوم باشد و لا غير، بلكه ممكن است رسالتش به سوى قومى خاص باشد، ولى بعثت و نبوتش به سوى تمامى بشر باشد، همچنان كه در موسى و عيسى (عليهما السلام ) چنين بود.
و شواهدى كه از قرآن كريم بر اين معنا وجود دارد يكى دو تا نيست ، از آن جمله در مورد رسالت موسى به سوى فرعون مى فرمايد: ((اذهب الى فرعون انه طغى ))، و در عين حال مى بينيم ساحران فرعون به موسى ايمان آوردند و گفتند: ((آمنا برب هرون و موسى )) و بطورى كه از ظواهر آيات بر مى آيد ايمانشان هم قبول شده ، با اينكه از بنى اسرائيل نبودند و درباره دعوت قوم فرعون با اينكه از بنى اسرائيل نبودند فرموده : ((و لقد فتنا قبلهم قوم فرعون ، و جاء هم رسول كريم )).
و نظير اين آيات در دلالت بر عموميت بعثت آن جناب ايمان آوردن امت هاى بسيارى از غير بنى اسرائيل ، قبل از بعثت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) به آن جناب است ، مانند مردم
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 312
روم و امت هاى بزرگى از غربى ها، از قبيل : فرانسويان و اطريش و بورسا و انگلستان و امت هائى از شرقيين ، چون نجران به وى گرويده بودند با اينكه از بنى اسرائيل نبودند و قرآن كريم در هيچ آيه اى كه سخن از نصارا دارد ديده نمى شود كه روى سخن را متوجه خصوص نصاراى بنى اسرائيل كرده باشد، بلكه اگر مدح مى كند عموم نصارا را مدح مى كند و اگر مذمت هم مى كند عموم را مذمت مى كند.
انى قد جئتكم بايه من ربكم ، انى اخلق لكم من الطين ... و احيى الموتى باذن اللّه ))
در اين آيه نسبت خلقت را به عيسى (عليه السلام ) داده ، و اين تعبيرى است سؤال انگيز كه مگر عيسى خالق است ؟ در پاسخ بايد دانست كه كلمه ((خلقت )) به معناى بوجود آوردن از عدم نيست بلكه به معناى جمع آوردن اجزاى چيزى است كه قرار است خلق شود و لذا در جاى ديگر فرموده : ((فتبارك اللّه احسن الخالقين )).
و كلمه ((اكمه )) به معناى كسى است كه از شكم مادر بدون چشم متولد شده باشد، گاهى هم به كسى اطلاق مى شود كه چشم داشته و سپس نابينا شده است .
راغب مى گويد: مى توان گفت : ((فلانى ديدگانش اكمه شد به حدى كه چشم هايش سفيد گرديد)) و كلمه ((ابرص )) به معناى كسى است كه دچار برص شده و ((پيسى )) (كه يك بيمارى پوستى است ) گرفته .
و از اينكه فرمود: ((و احيى الموتى ))، يا بطور صريح و يا بطور اشاره فهميده مى شود كه عيسى (عليه السلام ) يك بار و دو بار مرده زنده نكرده ، بلكه متعدد اين كار را كرده است.
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم بخش ششم ● بعثت حضرت عيسى (علیه السلام ) عموميت داشته ، هر چند رسال
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم
بخش هفتم
● معجزات عيسى (علیه السلام ) مستند به اذن خدا بوده است و عيسى (علیه السلام ) در صدور آن آيات استقلالى نداشته است
و همچنين سياق جمله ((باذن اللّه )) مى فهماند كه صدور اين آيات معجره آسا از عيسى (عليه السلام ) مستند به خداى تعالى و اذن او است . و خود آن جناب مستقل در آن و در مقدمات آن نبوده و اين جمله را در آيه شريفه تكرار كرد تا اشاره كند به اينكه نسبت به تذكر آن اصرار دارد، چون جاى اين توهم بوده كه مردم آن جناب را در زنده كردن مردگان مستقل بپندارند و در نتيجه به الوهيت آن جناب معتقد گشته و گمراه شوند و براى اعتقاد خود استدلال كنند به آيات معجزه آسائى كه از آن جناب صادر شده ، و لذا عيسى (عليه السلام ) بعد از هر معجره اى كه از آن خبر
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 313
مى دهد كلام خود را مقيد مى كند به مشيت و اذن خداى تعالى ، از خلقت خود خبر مى دهد خبر خود را مقيد مى كند به اذن خدا، از مرده زنده كردنش خبر مى دهد مقيدش مى كند به اذن خدا. و در آخر، كلام خود را با اين جمله ختم مى كند كه : ((ان اللّه ربى و ربكم فاعبدوه هذا صراط مستقيم ).
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم بخش هفتم ● معجزات عيسى (علیه السلام ) مستند به اذن خدا بوده است و
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم
بخش هشتم1⃣
● معجزات حضرت عيسى (علیه السلام ) در خارج ، از آن جناب صادر مى شده است
و ظاهر اينكه فرمود: ((انى اخلق لكم ...)) اين است كه اين معجزات در خارج از آن جناب صادر مى شده ، نه اينكه از باب صرف تحدى و احتجاج خواسته است بفرمايد: من چنين و چنان مى كنم ، چون اگر منظور صرف حرف بوده و خواسته عذر خصم را قطع و حجت را تمام كند، جا داشت كلام خود را به قيدى كه اين معنا را افاده كند مقيد سازد، مثلا بفرمايد: اگر از من بخواهيد مرده را زنده مى كنم و امثال اين عبارات .
علاوه بر اينكه آيات زير كه حكايت خطاب خداى تعالى به عيسى (عليه السلام ) در روز قيامت است ، بطور كامل دلالت مى كند بر اينكه اين معجزات از آن جناب سرزده ، مى فرمايد: ((اذ قال اللّه يا عيسى بن مريم ، اذكر نعمتى عليك و على والدتك - تا آنجا كه مى فرمايد - و اذ تخلق من الطين كهيئه الطير باذنى ، فتنفخ فيها فتكون طيرا باذنى و تبرى الاكمه و الابرص باذنى ، و اذ تخرج الموتى ...)).
اين را گفتيم كه تا بطلان گفتار بعضى از مفسرين روشن شود كه گفته اند: نهايت چيزى كه از آيه شريفه استفاده مى شود اين است كه خداى سبحان چنين سرى به عيسى بن مريم داده بود، و او هم در مقام احتجاج و به منظور اتمام حجت فرموده كه دليل نبوت من اين است كه اگر از من اين معجزات را بخواهيد انجام مى دهم و اما اينكه همه اين معجزات و يا بعضى از آنها را انجام داده ، آيه شريفه دلالتى بر آن ندارد.
وَ أُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فى بُيُوتِكمْ ...
اين جمله اخبار به غيبى است كه مختص به خدا و رسولانى است كه خداى تعالى آگهى بدان را به وسيله وحى به آنان داده و اين خود معجره اى ديگر است و اخبار به غيبى است كه صريح در تحقق است ، يعنى هركس آن را بشنود شكى در معجزه بودنش نمى كند، براى
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 314
اينكه هركسى و هر انسانى عادتا مى داند چه خورده و در خانه خود چه چيزى را ذخيره كرده است .
و اگر اين يك معجزه را مقيد به اذن خدا نكرد، با اينكه مى دانيم هيچ معجزه اى (بلكه هيچ عملى ) بدون اذن خدا تحقق نمى يابد، همچنان كه فرمود: ((و ما كان لرسول ان ياتى بايه الا باذن اللّه ))، براى اين بوده كه از اين معجزه كرده بود به خبر دادن . و خبر دادن ، غير از خلق نمودن و زنده كردن است كه حقيقتا فعل خدا است و اگر به عيسى منسوب شود با اذن او خواهد بود. و خبر دادن فعل خداى تعالى و لايق به ساحت قدس او نيست ، بدين جهت فقط اين معجزه را مقيد به اذن خدا نكرد.
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم بخش هشتم1⃣ ● معجزات حضرت عيسى (علیه السلام ) در خارج ، از آن جناب صا
آیات 60-42 آل عمران، قسمت دوم
بخش هشتم2⃣
● معجزات حضرت عيسى (علیه السلام ) در خارج ، از آن جناب صادر مى شده است
علاوه بر اينكه مسأله خلق و احياء اين تفاوت را هم با اخبار به غيب دارد كه در دو معجزه اولى خطر گمراه شدن مردم بيشتر است ، مردم وقتى ببينند كسى مرده را زنده مى كند و بدون شكافتن قبر با بيل و كلنگ از قبر در مى آورد و يا از گل مرغى درست مى كند و آن را زنده در مى كند و پرواز مى دهد، با مختصر وسوسه و مغلطه اى به ذهنشان مى رسد كه اين شخص خدا است ، به خلاف از غيب خبر دادن كه در نظر مردم ساده ، امرى مبتذل و پيش پا افتاده است و آن را براى هركسى كه رياضت بكشد و براى هر كاهن و شعبده بازى ممكن مى داند، لذا لازم بود در آن دو معجزه اول اذن خدا را قيد كند تا بيننده در مورد آن جناب ، قائل به الوهيت نشود. و در سومى يعنى اخبار به غيب ، لزومى نداشت و همچنين در شفا دادن اكمه و ابرص كه در اين سه معجزه كافى بود كه تنها بفهماند اين اعمال شعبده بازان نيست ، بلكه آيتى است از ناحيه خداى تعالى ، آن هم در برابر مردمى كه ادعاى ايمان مى كنند و به همين جهت در آخر كلامش فرمود: ((ان فى ذلك لاية لكم ان كنتم مؤمنين ))، يعنى اگر شما در ادعايتان (كه ايمان داريم ) راست بگوئيد اين معجزات براى شما كافى است .
وَ مُصدِّقاً لِّمَا بَينَ يَدَى مِنَ التَّوْرَاةِ وَ لاُحِلَّ لَكم بَعْض الَّذِى حُرِّمَ عَلَيْكمْ
اين آيه شريفه عطف است به جمله : ((و رسولا الى بنى اسرائيل ))، خواهيد پرسيد: جمله معطوف عليه يعنى ((رسولا...)) در سياقى قرار گرفته كه عيسى (عليه السلام ) در آن غايب فرض شده و مى فرمايد: ((خدا به او كتاب و حكمت و تورات و انجيل آموخته در حالى كه او را به سوى بنى اسرائيل گسيل داشته )) و جمله معطوف يعنى ((و مصدقا...)) در سياقى است كه خود عيسى متكلم است ، مى گويد: من چنين و چنانم بااين حال چگونه ممكن است اين دو سياق به هم عطف شود؟
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 315
در پاسخ مى گوئيم : اين اختلاف سياق ، عيبى ندارد، براى اينكه قبل از آيه مورد بحث : يعنى (جمله معطوف )، سياق قبلى با جمله : ((انى قد جئتكم )) تفسير شده و وجهه كلام را از غيبت متكلم برگردانده بود، پس در حقيقت عطف آيه مورد بحث به جمله : ((و رسولا)) عطف سياق متكلم است به سياق متكلم .
#تفسیر_المیزان
#سوره_آل_عمران
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei