eitaa logo
🌿هیئت محمدرسول الله (ص) 🌿
96 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
672 ویدیو
43 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📚داستان کوتاه پند آموز کسى مى‌خواست زیرزمین خانه‌اش را تعمیر کند . در حین تعمیر، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود . آنها را برداشت و در کیسه‌اى ریخت و در بیابان انداخت .وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچه‌هایش را ندید ، فهمید که صاحبخانه بلایى سر آنها آورده است ؛ به همین دلیل کینه او را برداشت . مار براى انتقام ، تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود ، ریخت .از آن طرف ، مرد ، از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانه‌شان بازگرداند . وقتى مار مادر ، بچه‌هاى خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماست‌ها بر زمین ریخت. شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد . این کینه مار است ، امّا همین مار ، وقتى محبّت دید ، کار بد خود را جبران کرد ، امّا بعضى انسان‌ها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند ، ذرّه‌اى از کینه‌شان کم نمى‌شود. امام علی علیه السلام: دنيا كوچك تر و حقير تر و ناچيز تر از آن است كه در آن ازكينه ها پيروى شود. 📚غررالحكم، ج۲، ص۵۲
🔷 ماجرای عنایت باورنکردنی آیت الله العظمی بهجت (ره) به شهید مدافع حرم استان اصفهان! ✍ «علی جهانبخش، قاضی دادگستری» ♦️در نوجوانی عضو تیم فوتبال سپاهان اصفهان بود و مدتی بعد طلبه می شود. یک شب خوابی زیبا و معنوی می بیند. به نزد عالم ربانی استان اصفهان آیت الله ناصری (ره) می رود و آن خواب را برای ایشان تعریف می کند. او به ایشان می گوید پیشنهاد می کنم به شهر قم بروید و خواب خود را برای حضرت آیت الله بهجت تعریف کنید. 🔸چند روز بعد با هر سختی که بود به محضر آیت الله بهجت شرفیاب می شود و خوابش را برای ایشان نیز تعریف می کند. حضرت دستش را روی زانوی او گذاشت و از ایشان شغلش را پرسید. او می گوید طلبه هستم. 🔸آقای بهجت به او فرمود: «باید به سپاه پاسداران ملحق شوی و لباس سبز مقدسش را بپوشی.» آیت الله بهجت در ادامه اسم این جوان را می پرسد و او می گوید که نامم فرهاد است. حضرت به او می گوید حتماً باید نامت را به «عبدالصالح» یا «عبدالمهدی» تغییر دهی و او هم مدتی بعد نامش را تغییر می دهد. 🔸حضرت آیت الله در ادامه به او مژده می دهد و می گوید شما در روز شهادت امام حسن عسکری (آغاز امامت حضرت مهدی «عج») به شهادت خواهید رسید اما یکی از سربازان امام زمان (عج) هستید و هنگام ظهور ایشان نیز با وی رجعت می کنید! 🔸سال ۸۴ ازدواج می کند و با همسرش به گلستان شهدا و زیارت مزار شهید جلال افشار می رود و در آنجا مژده شهادت خود و ماجرای خواب قبل از ازدواجش را تعریف می کند. 🔸سال ۸۵ به سپاه اصفهان و تیپ نجف اشرف می پیوندند‌ و نهایتا در سال ۱۳۹۴ (۷ سال پس از رحلت آیت الله بهجت) ندای «هل من ناصر» سیدالشهدا (ع) را شنیده و به سوریه می رود. همسر شهید می‌گوید: «سه روز قبل از شهادتش خواب دیدم در حرم حضرت زینب (س) هستم. عکس همه‌ شهدا به دیوارهای حرم بود و عکس همسرم نیز در بین آن‌ها قرار داشت. از شوکی که به من وارد شد، داد زدم و گفتم: «وای، همسرم شهید شد.» از خواب پریدم. اتفاقی دو سه ساعت بعد تماس گرفت. به او گفتم: «خوابت را دیدم.» گفت: «چه خوابی؟» گفتم: «وقتی آمدی، تعریف می‌کنم.» و خوابی که هیچ‌گاه تعریف نشد... 🔹سرانجام این شهید بزرگوار که وعده شهادت خود و اوصاف دقیق آن را از اسوه عرفان تشیع حضرت آیت الله بهجت مژده گرفته بود، در تاریخ ۲۹ دی ماه ۱۳۹۴ و دقیقا در روز شهادت امام حسن عسکری (ع) در استان دیرالزور سوریه و عملیات آزادسازی شهر البوکمال (آخرین پایگاه داعش) پس از اصابت مستقیم موشک کورنت به زانوهایش به کاروان عاشورا پیوست. ♦️او کسی نبود جز شهید «عبدالمهدی» کاظمی از خمینی شهر استان اصفهان، همان فرهاد قصه ما که حضرت آیت الله بهجت از او درخواست نمود که نامش را به عبدالصالح یا «عبدالمهدی» تغییر دهد... 🔸شادی روح حضرت آیت الله بهجت، شهید مدافع حرم عبدالمهدی کاظمی، حاج قاسم سلیمانی و سید مرتضی آوینی صلوات.
🔴 ولادت دختر هفتمین و خواهر هشتمین و عمه ی آخرین خورشید ولایت،جلوه کوثر و شفیعه محشر، حضرت معصومه اطهر (س) و روز دختر مبارک
●آقا امیرالمؤمنین(علیه‌السلام): وقتی کسی اراده میکند که دورنش را پاک کند، ناخالصی‌های درونش آشکار میشود. 📚غُررالحِکم،حدیث۵۴۵۴ حلول ماه ذی القعده بر عاشقان و دغدغه مندان تهذیب نفس و مبارزان جهاد اکبر مبارک باد🌹😊
🌹چله اخلاص🌹 عرفا می فرمایند: اینکه گفته شده چهل روز اخلاص چشمه های حکمت را از قلب بر زبان جاری میکند ،به این معنا است که انسان چهل روزتمام کارهایش برای خدا باشد،نماز بخواند برای خدا،حرف می زند برای خدا؛درس می خواند برای خدا،هر کاری که انجام می دهد برای خدا باشد چشمه های حکمت از زبانش بر قلبش جاری می شود. علامه طباطبایی می فرماید:گاهی انسان یک عمر تحت ولایت شیطان است اما خودش هم نمی داند ولو اینکه نماز هم بخواند ،عبادت هم بکند.
🔴 مرگ راحت ✍ فاضل اردکانی از علمای بزرگوار باتقوا و مقدس معاصر میرزای شیرازی بود. پس از نماز مغرب و عشا شامش را خورد و با همان لهجة یزدی اش گفت: نماز خوبی خواندیم، شام خوبی هم خوردیم، یک مردن خوبی هم بکنیم و همان شب از دنیا رفت؛ آماده و آسان. اگر حق الناس بر گردن داریم، آبرویی از کسی برده ایم، یا حقی از او ضایع، یا اذیتی کرده ایم و... معطل نکنیم. امام راحل به مرحوم حاج احمدآقا در نصیحتهایش می‌فرمود: احمد، پس از مرگ آنجا که حساب ما با خداست، او ارحم الراحمین است. ولی آنجا که حسابمان با مردم و مربوط به آن هاست، دیگر مردم ارحم الراحمین نیستند و تا چیزی نگیرند، رها نمی کنند. 📚 کتاب از احتضار تا عالم قبر ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌ @jalaledinhashemi
خدا مرحوم علّامه دوانی را رحمت کند. ایشان می‌فرمودند: در سفر اوّلی که به نجف اشرف رفتم و می‌خواستم دیگر در آنجا مستقر شوم، یک پیرزن اصفهانی در کاروانمان بود. دیدم این پیرزن اصفهانی بقچه‌ای دارد، ظهرها باز می‌کند و از آن بقچه، یک مقدار نان خشک روستایی را که داشت، خیلی با لذّت می‌خورد و شب‌ها هم همین‌طور بود. مدام هم می‌پرسید: إن‌شاءالله چه زمانی می‌رسیم؟ علّامه دوانی می‌گوید: من یک جوان بودم، رفتم، گفتم: مادر! شما خیلی شاداب هستید، چطور است؟ فرمود: چرا شاداب نباشم، وقتی می‌دانم که می‌خواهم محضر ابا‌عبدالله(ع) بروم. عمری است عشق کربلا دارم - در زمان طاغوت، سال‌ها قبل از اینکه راه کربلا را ببندند، یک ماهه به زیارت می‌رفتند. این قضیه مال بیش از شصت سال پیش است که علّامه دوانی بیان می‌فرمایند - بعد به آن پیرزن گفتم: دیگران هم چیزهایی دارند، می‌خواهی یک مقداری از آن‌ها بگیری؟ گفت: من یاد گرفتم آنچه را که در سفره‌ام هست، ببینم و به سفره دیگران نگاه نکنم. برای همین از آنچه که در سفره‌ام هست، می‌خورم و لذّت می‌برم و این برای من گوشت می‌شود، امّا اگر بخواهم به سفره دیگران نگاه کنم، آن موقع از خوردنم لذّت نمی‌برم. وقتی هم لذّت نبرم، گوشت به بدنم نمی‌شود و قوّت ندارم حرم آقایم ابا‌عبدالله(ع) بروم. علّامه دوانی می‌گوید: این پیرزن اصفهانی مثل یک عالم دانشمند صحبت کرد و اوج معرفت را داشت. لذا من اوّلین درسم را قبل از رسیدن به نجف اشرف از این پیرزن یاد گرفتم. آن هم یک پیرزن به ظاهر بی‌سواد که می‌گفت: من این پول‌هایی هم که به دست آوردم، از نخ‌ریسی خودم به دست آوردم و برای زیارت ابا‌عبدالله کنار گذاشتم. لذا اگر در وجود کسی، ریشه طمع خشکیده شد، آن‌وقت این‌طور جلو می‌رود. ببینید آن پیرزن یک جوابی به علامه دوانی می‌دهدکه ایشان می‌فرماید: من اوّلین درسم را قبل از ورود به نجف اشرف، از این پیرزن بی‌سواد اصفهانی گرفتم. بعد هم می‌گوید که به او گفتم: مادر! این‌ها را که می‌گویید درست کردید و در میان چارقد خود گذاشتید، دزد نمی‌زند؟ گفت: به چیزی که برای امام حسین باشد، دزد نمی-زند. بعد از او پرسیدم: مادر، برای چه مدّت، پول دارید؟ گفت: من به اندازه یک ماه و نیم دارم. گفتم: بعدش چه؟ باید برگردید؟ گفت: نه، اوّل به زیارت ابا‌عبدالله(ع) می‌روم ، بعد ده روز می‌روم همه جا را زیارت می‌کنم و بعد دوباره محضر ابی‌عبدالله(ع) می‌آیم و همان‌جا می-میرم. به بچّه‌هایم هم گفتم. ایشان می‌گوید: خیلی برایم جالب بود، دنبال و به تعبیر امروزی‌ها رصد کردم و بعد از یک ماه و نیم از کاروانیان خودمان سؤال کردم و گفتند: بله، فلان خانم، شب جمعه، در نیمه شب کنار مرقد ابا‌عبدالله(ع) در حال نماز شب خواندن، جان داد. ببیند کسی که حرّ می‌شود، از دنیا آزاد می‌شود و حرص نمی‌زند، ولو به ظاهر بی‌سواد است، امّا دنیای معرفت می‌شود. حتّی می‌داند که دیگر برنمی‌گردد و محضر ابی‌عبدالله(ع) دفن می‌شود. همه هم به خاطر این است که حرص ندارد. وقتی ایشان تعریف می‌کرد، گریه می‌کرد و اشک می‌ریخت. فرمودند: من محضر آیت‌الله العظمی خویی رفتم و جریان را به ایشان گفتم. ایشان فرمودند: به یقین خود ابی‌عبدالله(ع) او را دعوت کرده و به یقین الآن هم در محضر خود ابی عبدالله(ع) هست؛ چون به دنیا دل‌بسته نبود، حرص نمی‌زد و به قدر اینکه زندگی‌اش بگذرد، کفایت کرده و قناعت داشت. آن وقت مگر می‌شود که چنین کسی، کافر شود؟ در وجود چنین کسی، فقط ایمان است، آن هم چه ایمانی؟ ایمانی که می‌داند دیگر برنمی‌گردد! کدامیک از من و شما میتوانیم به جرأت بگوییم که من به فلان‌جا می‌روم و دیگر برنمی‌گردم؟! حال ایمان او را ببینید که تا کجا رشد کرده که می‌فهمد و همه چیز را درک می‌کند!
روزى جمعى از دوستان در محضر شهید محراب آیت الله دستغیب بودند، سخن از امام زمان (عجل الله تعالى له الفرج ) به میان آمد، یکى پرسید: آقا ما شنیده ایم وقتى که اصحاب آنحضرت به تعداد سیصد و سیزده نفر آماده شدند، امام زمان (عجل الله تعالى له الفرج ) ظهور مى کند، آیا اکنون در شرایط فعلى چنین افرادى هنوز آماده نیستند؟! شهید محراب ، خنده اى کرد و فرمود: حدود چهل و پنچ سال قبل ، در نجف اشرف بین علماء همین مساله مطرح شد، عده اى گفتند: چگونه در میان سه هزار نفر یار امام زمان (عجل الله تعالى له الفرج ) پیدا نمى شود؟! براى دریافت پاسخ این سؤ ال ، قرار گذاشتند، فردى را که داراى مراحل عالى در ایمان و عمل است انتخاب کنند، بهترین آنان را برگزیدند تا به آقا امام زمان علیه السلام ملاقات کرده و در این مورد صحبت کند و پاسخ سؤ ال فوق را دریافت نماید. فرد انتخاب شده به مسجد رفت و در آنجا اعتکاف کرد و مشغول عبادت و راز و نیاز و نماز و توسل و دعاى ندبه شد، پس از چند روز، سحر که در گوشه مسجد خوابیده بود، در خواب دید، وارد شهرى شده که در آن جمعیت بسیار بیرون آمده اند و همه به استقبال او آمده بودند، او را به سرو دست گرفتند و با استقبال بى نظیر و سلام و صلوات ، او را وارد شهر کردند، و مردم در حالى که اظهار شادى مى کردند، به آن فرد انتخاب شده گفتند: شاه ما مرده ، تو از امروز به بعد شاه هستى ، او را به قصر بردند و لباس  شاهانه بر تنش پوشاندند، سفره پهن کردند، و غذاى رنگارنگ در آن چیدند، جناب شیخ هم ، درست و حسابى از آن غذاها خورد.ملکه را آوردند، او و شاه وارد حجله شدند. مدتى نگذشت که صداى در، شنیده شد، شیخ دم در آمد و پرسید کیست در مى زند؟ گفتند آقا امام زمان علیه السلام ظهور کرده و فرمود به شما پیام دهیم که بیایید. او قدرى سرش را خاراند و گفت : آقا امام زمان هم وقت پیدا کرده ؟، بگوئید بگذارید صبح شود. با فاصله کم ، بار دیگر در را زدند، و پیام امام زمان علیه السلام را رساندند، او گفت : نمى آیم ، در همین هنگام از خواب بیدار شد، دید در گوشه مسجد، آلوده شده و از طرفى آفتاب زده و نمازش قضا گشته است ، دو دستش را بر سرش کوبید و گفت خاک بر سرم ، هم در امتحان رفوزه شدم و هم نمازم قضا شد. ✍️داستانها و حکایتهای مسجد//غلامرضا نیشابوری
✨﷽✨ 🌼هر چه که هست در محبت است ✍مسأله این است که وقتی محبت در آن‌ها شدید شد، از اینجا آن‌ها را می‌بُرد و به آن جا می‌بَرد؛ می‌بُرد و می‌بَرد؛ محبت هر دو کار را می‌کند. یک وقت در ذهنتان نیاید مثلاً نماز فرائض است، روزه فرائض است، فلان فرائض است، محبت هم از حواشی است. اینطوری نیست. ندیدید روایتی که از امام صادق سؤال کردند که «هل الحبّ من الدین» نماز جزو دین است روزه جزو دین است، آیا محبت هم جزو دین است؟ حضرت چه جواب داد؟ «هل الدین الا الحبّ» دین همان حب است. خیلی مطلب بالایی است. این همان است که کسی از حسین بن علی علیه السلام سؤال کرد که معرفت الله چیست؟ گفت معرفت امام‌ات است. این همان حبّ او است که می‌شود معرفت. هر چه که هست در این حبّ است. یعنی در عین حال این به آن جا وصل است، چون حبّ به آن جا دارد، دلش آن طرف است و این طرف از چشمش افتاده است. 📚شرح مناجات‌شعبانیه کمی تا بهجت🌷
❗️ یک بار توی حرم امام رضا علیه السلام همراه ایشان بودم. به آخرین در که رسیدیم که از آنجا ضریح پیدا بود، آقا خم شدند و خودشان را روی زمین انداختند و زمین را بوسیدند. من نگران شدم که نکند آقا زیر دست و پا بماند. (براساس خاطره یکی از شاگردان) 📚 ذکرها فرشته اند، ص٧٧ 👈 کمی تا بهجت🌷