اونجا که رودکی میگه:
هیچ شادی نیست اندر این جهان
برتر از دیدار روی دوستان
هیچ تلخی نیست بر دل تلخ تر
از فراق دوستان پر هنر
🌹پیامبر اکرم(ص) وشیطان🔥
❣روزی پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله و سلم، شيطان ملعون را دید وازاو پرسيد:
👌چند نفر در میان امت من، دشمنان تواند؟
🔥شیطان گفت:
16 نفر که :
👈۱. اولینشان توئی ای محمد،
👈۲. سپس دانشمندی که به علمش عامل است،
👈۳. اهل قرآنی که به آن عمل کند،
👈۴. مؤذن اذان های پنجگانه،
👈۵. کسی که دوستدار فقراء و مساکین و یتیمان است
👈۶. آدم رحیم و مهربان
👈۷. شخص متواضع در برابر حق
👈۸. جوانی که أهل نماز شب باشد در حالی که مردم در خوابند
👈۹. کسی که خود را از ارتکاب بحرام باز می دارد
👈۱۰. کسی که بخاطر خدا دیگران را نصیحت کند
👈۱۱. کسی که همیشه در حال وضوء است
👈۱۲. صاحب اخلاق خوب
👈۱۳. آدم تصدیق کننده به وعده های خدا
👈۱۴. زنان پاکدامن
👈۱۵. افرادی که خود را برای مرگ آماده می سازند
👈۱۶. آدم سخاوتمند
📔 المواعظ العدديه، ص 226
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
💎ما باید به یقین بدانیم که ما در دو دست خود، دو گوهر شبچراغ و گرانقدر(قرآن و عترت) داریم و کار به تشکیک دیگران نداشته باشیم؛
☘️ خواه بدانند و بگویند که در دست ما گوهر است، و یا آن دو را دو سنگ بیارزش بدانند، چه دیگران قدر آن دو را بدانند یا ندانند [ما باید قدردان باشیم].
💥برای اینکه اگر قدر ندانستیم، نعمت از دست ما گرفته میشود، چنانکه اهل حجاز از نعمت ولایت محروم شدند و به عَجَمها منتقل گردید.
📚 در محضر بهجت، ج۳، ص۱۹۶
#آیت_الله_بهجت_ره
اونجا که شهریار میگه:
پرسه در کوی غـزل
بی تو عجب دلگیر است...
دلـم از رهگـذرانش
ز غروبش سیر است...
🍃 تكيه بر خيال نكنيم ؛
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالاً
الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً
١٠۴ - ١٠٣ کهف
بگو: آيا شما را خبر دهم كه زيانكارترين مردم كيست؟
آنان كه در زندگى دنيا تلاششان گم و نابود مى شود، در حالى كه مى پندارند (همچنان) كار شايسته و نيك انجام مى دهند.
🔹 وقتی انسان سرمایههاى مادى و معنوى خویش را در یک مسیر غلط و انحرافى از دست دهد و گمان کند کار خوبى کرده است، نَه از این کوشش ها نتیجهاى برده، نَه از زیانش درسى آموخته، و نَه از تکرار این کار در اَمان است.
🔹 همان گونه كه پاداش ها و بهره مندى ها متفاوت و داراى درجاتى است؛
دو برابر، چند برابر، ده برابر:
👈 «ضعف، اضعاف، عشرة امثالها»
و گاهى هفتصد برابر
و گاهى فوق تصوّر
👈 «فلا تعلم نفسٌ ما اُخفى لهم»
🔹 ضرر و زيان ها نيز داراى مراحل و تفاوت هايى است:
گاهى معامله ى بدى است.
👈 «... بئسما اشتروا»
گاهى سودى ندارد.
👈 «... فما ربحت تجارتهم»
گاهى خسارت است.
👈 «.. اشتروا الضّلالة بالهدى»
گاهى غرق در زيان است.
👈 «... لفى خسر»
گاهى خسارت بزرگ و آشكار است. 👈«... خسراناً مبينا»
گاهى خسارت در تمام ابعاد است. 👈«... بالأخسرين اعمالاً
💥حکايتي شگرف از مقدس اردبيلي💥
☘مير فيض الله تفرشي ، که از شاگردان مرحوم مقدس اردبيلي بود، براي انجام کاري شبانه از خانه بيرون مي رود. هنوز به در خانه مقدس اردبيلي نرسيده بود که مقدس از خانه بيرون آمد و متوجه روضه ي مقدسه علويه (ع)شد. حس کنجکاوي مير فضل الله او را به دنبال مقدس کشاند. نيمه شب بود و آسمان روشن از مهتاب، لطف ديگري داشت. کوچه هاي نجف خلوت و خالي بودند، سکوت سنگيني بر گرده شهر سايه انداخته بود. گاه سکوت نشسته را صداي گريه ي کودکي يا ناله ي مرغي مي شکست.
🌸مقدس آهسته قدم بر مي داشت. سايه قامت رشيدش به روي ديوارهاي گلي مي افتاد و همراه او حرکت مي کرد. مير فيض الله دنبال مقدس راه افتاده بود و در تعقيب او سر از پا نمي شناخت. در پشت نخل ها و ديوارها پنهان مي شد تا اگر مقدس نگاهي به عقب انداخت او را نبيند. هميشه آرزو کرده بود که شبي شاهد خلوت او با خدايش باشد و آن شب که به پندار خود، چنين فرصتي دست داده بود چقدر خوشحال بود. دلش در انتظار مشاهده ي وصال عارفانه استادش لحظه اي از تپش نمي ايستاد.
🌸مقدس تا به صحن حرم رسيد، درها گشوده شد. درکنار ضريح ايستاد و سلام کرد، صداي جواب زمزمه وار به گوش مير فيض الله رسيد و او گوش تيز کرد که ديگر چه خواهد گذشت و مقدس چه خواهد گفت و چه جوابي خواهد شنيد. اما مقدس تنها دست به ضريح مقدس برد و صورت بدانجا گذاشت و آرام چيزهايي زمزمه کرد و لحظاتي بيرون آمد وبه سوي مسجد کوفه رهسپار شد.
☘مير فيض الله باز از پي او راه افتاد و او را مشاهده کرد که داخل مسجد شد و به طرف محراب رفت . مير فيض الله از لاي در مسجد، چشم به طرف محراب دوخت. توي محراب کسي رو به قبله نشسته بود. مقدس نزديک شد و در کنار آن شخص زانوي ادب زد و خاضعانه شروع به سخن گفتن با او کرد. مير فيض الله از ديدن اين صحنه به تعجب و حيرت افتاد و با خود مي گفت:
⁉️اين کيست خدايا؟مگر داناتر از مولاي ما مقدس نيز کسي در اين شهر وجود دارد که مولاي ما خاضعانه در مقابل او زانو مي زند و از او سوال مي کند؟
💔قلبش تپيد و بدنش لرزيد . هنوز از تماشاي صحنه نگاه بر نگرفته بود که مقدس بلند شد و بيرون آمد . مير فيض الله به کناري رفت و پنهان شد و مخفيانه باز به تعقيب مقدس پرداخت . مقدس خوشحال و قبراق راه مي رفت . نزديک حرم مطهر رسيده بودند که مير فيض الله تنحنحي (سرفه اي )کرد و مقدس فورا سر به عقب گرداند:
🌱مير فيض اللهً ! اينجا چه کار مي کني؟
عرق شرم بر پيشاني مير فيض الله نشست و از خجالت سر به زير انداخت و خاموش شد. مقدس خودش را به او رساند و ملاطفت کرد ودوباره سوال فرمود:
- تو با من بودي اولاد پيغمبر؟!
- بلي !براي پرسيدن سوالي به طرف خانه شما راه افتاده بودم . وقتي به نزديکي هاي در رسيدم شما از خانه بيرون آمده بوديد نخواستم مزاحم بشوم . اما حس کنجکاوي مجبورم کرد که دنبال تو بيايم و ببينم کجا مي روي ؟
☘ملايمت و ملاطفت آخوند شرم و خجلت را از وجود فيض الله برگرفت و ميرفيض الله جرات کرد او را سوگند دهد که وي را خبر دهد از آنچه مشاهده کرده بود . مقدس قبول کرد و فرمود:
🌱مسئله اي از مسائل دين بر من مشکل شده بود، آمدم به خدمت حضرت اميرالمومنين(ع) و از آن حضرت پرسيدم. آن حضرت فرمود :« امروز امام زمان تو حضرت صاحب الامر (عج)در اين شهر است ، برو به مسجد کوفه از آن حضرت سوال کن.» پس رفتم به نزد محراب مسجد و آن مساله را از آن حضرت سوال نمودم و جواب شنيدم.
🌹السلام علیک یا علی بن ابی طالب(ع)
🌹السلام علیک یاحجت ابن الحسن العسکری(عج)
✍ آیتالله بهجت قدسسره:
🔹اگر بخواهیم بفهمیم چه چیزهایی موجب سعادت انسان می شود باید ببینیم خداوند بر چه چیزهایی بیشتر تأکید کرده است. ...
🌟 از مهمترین آنها اهتمام به #نماز است.
📚برگی از دفتر آفتاب، ص٨۴