18.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #کلیپ_اعتقادی
⁉️ آیا در عالم برزخ هم به اعمال رسیدگی میشود؟
🎙 استاد محمدی شاهرودی
📎 #وفات_حضرت_زینب
📎 #امام_زمان
📎 #ماه_رجب
💠 پرسمان اعتقادی استاد محمدی
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
✍مقدّس اردبیلی شاگردی داشت
که به او دانش و رفتار نیکو یاد میداد
که اهل تفرش بود و نام او میر علام بود
و بی نهایت دانا و باورع بود
🔸آن شاگرد میگوید:
یک شب وقتی مطالعه کردن من تمام شد
نیمههای شب شده بود که از اتاقم بیرون آمدم
و نگاهی به اطراف حرم شریف کردم
و آن شب بسیار تاریک بود
🔹ناگهان یک مرد را دیدم که رو به حرم
حضرت علی علیه السلام کرده است
گفتم: شاید این دزد است
و آمده چیزی از قندیل ها را بدزدد
بنابراین از آنجائی که ایستاده بودم
پایین آمدم و آهسته به او نزدیک شدم
در حالی که او مرا نمیدید
🔸او به نزدیکی های حرم مطهّر رفت و ایستاد
ناگهان دیدم قفل باز شد و افتاد و همچنین
درب دوّم و سوّم نیز به همین ترتیب باز شد
و او به داخل قبر مطهّر شرفیاب شد
🔹سلام کرد و از طرف قبر مطهّر
جواب سلام داده شد سپس با امام علیه السلام
در مورد مسائل علمی صحبت کرد
و من از صحبت کردنش او را شناختم
که استادم مقدّس اردبیلی است
🔸سپس از حرم بیرون رفته و از شهر هم
بیرون شد و به طرف مسجد کوفه رفت
پس من پشت سر او رفتم و او مرا نمیدید
چون به محراب مسجد رسید
شنیدم که با شخصی دیگر در مورد
همان مسأله سخن میگوید
سپس برگشت و من از پشت سر او برگشتم
و او مرا نمی دید
🔹وقتی رسید به دروازه ولایت روز شده بود
خودم را به او نشان دادم و گفتم:
ای سرور من! من از اوّل تا آخر با شما بودم
به من بگو که شخص اوّلی چه کسی بود
که در مرقد مطهّر با او صحبت می کردی
و شخص دوّم چه کسی بود که در کوفه
با او صحبت میکردی؟
🔸ایشان از من قول گرفت که در مورد راز او
با کسی صحبت نکنم تا او فوت کند
🔹سپس به من فرمود: ای فرزند من! در مورد
بعضی از مسئلهها به مشکل برمیخورم
بنابراین شبها به نزد قبر امیرالمؤمنین
علیه السلام میروم و در مورد آن مسئله با
حضرت صحبت میکنم و جواب میشنوم
🔸حضرت علی امشب مرا به نزد
حضرت مهدی علیه السلام فرستاد و فرمود:
فرزندم مهدی امشب در مسجد کوفه است
به پیش آن حضرت برو
و این مسئله را از او سؤال کن
و آن شخص حضرت مهدی علیه السلام بود
⊰🍃🌸🌸🌸🍃⊱⊰🍃🌸🌸🌸🍃⊱
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
✍اگر صبح امروز موقع خروج از منزل
به فقیری کمک کردی، اتومبیلی را که
در سرما خاموش کرده بود هل دادی
به کودکی که زمین خورده بود
با مهربانی کمک کردی که بایستد
و یا حتی لبخندی را به صورت نگران
انسان افسردهای هدیه کردی
🔹و بعد تا غروب هزاران اتفاق خوب
و فرصتهای دوست داشتنی برایت رخ داد
🔸شک نکن که این اتفاقات خوب
با آن کارهای خوبی که صبح انجام دادی
و به تو احساس خوبی دادند ارتباط دارند
🔹برعکس اگر صبح که از خواب برخاستی
حوصله نداشتی و به خشم و ناراحتی
اجازه دادی ساعاتی از صبح تو را خراب کند
و در نتیجه اوقات بقیه را هم تلخ کند
و بعد تا غروب بدشانسی و بدبیاری
پی در پی نصیبت شد
🔸شک نکن که این اتفاقات نامطلوب
با آن اخلاق ناخوش و رفتارهای ناپسندی
که صبح انجام دادی و در وجود تو
و اطرافیان احساس بد ایجاد کردند
مرتبط هستند
🔹لازم نیست حتماً در آزمایشگاههای مدرن
و در مقالات علمی ثابت شود که
بین احساس خوب وجود یک انسان
و خوش شانسی او در طول زندگی
رابطهای وجود دارد
🔸همه ما به صورت غریزی از این ارتباط
آگاهیم و چیزی در عمق وجود ما شک ندارد
که اگر اتفاقات بدی پشت سر هم در طول
روز برای ما رخ میدهد حتماً مرتبط است
با احساس و خلق و خوی ناخوشایندی
که اول صبح داشتهایم
🔹هر اتفاق بد، احساس بد جدیدی خلق میکند و با ظهور احساس بدتر اتفاقات بدتر
هم رخ نمائی میکنند
✨﷽✨
✅حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
داستانی دیدم در بوستان سعدی كه به شعر در آورده است؛ خلاصه اش را عرض ميكنم. می گفت: یک نفر بیابانی و چادر نشین در بیابان، به یک سگ وحشي برخورد کرد. آن سگ، پای این بنده خدا را گاز گرفت. خیلی ناراحت شد و سگ را زد و فرار کرد.
بعد به خانه آمد و خیلی ناراحتي و گریه ميكرد. دختری داشت؛ آمد و گفت: «بابا! همه اش تقصیر خودت است آن سگ که پاي تو را دندان گرفت، تو هم می خواستی پایش را دندان بگیری. پایش را دندان نگرفتی، حالا هم همین طور ناراحتي و گریه ميکني». پدرش گفت: «بابا! اگر دنیا را هم به من بدهند، دندانم را به پای سگ آلوده نمی کنم.»( بوستان سعدي،باب چهارم، در تواضع)
در مسائل اجتماعی هم همین طور است؛ اگر كسي در صحبت کردن به شما تعدی کرد، شما این خلاف را تكرار نکن و عفت و نجابت خودت را حفظ کن. احکام شرع را در وجود خودت پياده كن. او که کار بدی کرده، خودت میگویی که كار بدی کرده؛ شما دیگر این کار بد را تکرار نکن. ملائکه جواب او را می دهند.
✍آيت الله ناصری