✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
🔹امروز کارگر سالخوردهای را دیدم
خسته و بریده از سختی کار
به دیواری تکیه داده بود و نفس نفس میزد
🔸برایش یک بطری آب خنک بردم
آرام گفتم: روزت مبارک پدر جان
نگاهم کرد و خندید
اما چه غمگین و تلخ میخندید
🔹به ترَکهای روی پیشانیاش نگاه کردم
و به چشمان نگران و رنج کشیدهاش
که به ماشینهای در حال عبور خیره مانده بود
🔸به گمانم داشت لحظه برگشتنش
به خانه راوتصور میکرد
شاید هم داشت حساب میکرد
که چقدر از این سختتر باید کار کند
تا قسطهای جهیزیه دخترش تمام شوند
🔹دردی اضافهتر از قبل روی شانههایم انداختم
و مسیرم را ادامه دادم چشمانم را بستم
و آرزو کردم
🔸کاش روزی برسد که آدمها به اندازه
تلاشی که میکنند خوشبخت باشند
نه به اندازه سیاستی که دارند.
4.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 غفلت از امام
دل امام زمان ارواحنا فداه از من خون است...
🎙حجتالاسلام حامد کاشانی
📌 شنبه
☀️ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ هجری شمسی
🌙 ۵ ذیالقعده ۱۴۴۶ هجری قمری
🎄 3 مِی 2025 میلادی
📎 #تقویم
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
🔹دبيرستان كه بوديم يه دبير فيزیک و مكانیک داشتيم كه قدش خیلی كوتاه بود
اما خیلی نجيب و مؤدب با حافظه خیلی خوب
🔸قبل اينكه بياد گچ و تابلو پاک كن رو
میذاشتيم بالای تابلو كه قدش نرسه
برشون داره، هر دفعه میگفت
آقا من از شما خواهش كردم
اينا رو اونجا نذارين اما باز میذارين!
🔹يه روز سر كلاسش يه مگس گرفتيم
و نخ بستيم به پاش، تا برميگشت رو تابلو
بنويسه مگس رو رها ميكرديم وز وز تو كلاس و تا برميگشت رو به ما نخش رو ميكشيديم
🔸بنده خدا ميموند اين صدا از كجاست
آخر سر هم نفهميد و مگسه هم با نخ پاش از پنجره فرار كرد
🔹با وجود اين همه شیطونیای ما
خیلی دوسمون داشت و باهامون كار میکرد كه بتونيم همه مسائل فیزیک مکانیک رو حل كنيم
🔸چند سال گذشت، انترن بودم
تو اورژانس نشسته بودم كه ديدم اومد
خیلی دلم براش تنگ شده بود سلام كردم و كلی تحویلش گرفتم كه ما مديون شمائیم و از اين حرفها
🔹بعدم براش چائی آوردم و نشستيم به
مرور خاطرات اون وقتها كه يهو يه لبخند زد و گفت تو دانشگاه هم نخ میبندی پای مگس؟!
🔸خشكم زد
عه مگه شما فهمديد كار من بود؟!
چرا هیچی بهم نگفتيد؟!
باز یه نگاه معلمی و از سر محبت بهم كرد
و با لبخند گفت:
حالا اون گچ و تابلو پاک کن كه میگفتم
نذاريد اون بالا رو خیلی گوش میدادید؟!
دعواتون میکردم از درس زده میشدید
حيف استعدادتون بود درس نخونيد
🔹وقتی يه معلم ببينه دانش آموز بازیگوشش دكتر شده جبران همه خستگیها و اذيتهاش ميشه
🔸كاش تنبيه میشدم اما اينطور شرمنده نمیشدم! اذیتهای ما رو به روی ما نمیآورد
نكنه از درس زده شیم اونوقت ما اون
قد كوتاه رو میدیدیم اين روح بزرگ رو نه
🔹واقعاً معلمی شغل انبیاست
نه برا تعلیم فیزیک و مكانیک
واسه تعليم صبر و حلم و هزار خصلت ديگه كه فقط تو آموزش انبیاء ميشه پيدا كرد
✍از خاطرات دکتر سید محمد میرهاشمی
جراح و متخصص چشم
📌 یکشنبه
☀️ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ هجری شمسی
🌙 ۶ ذیالقعده ۱۴۴۶ هجری قمری
🎄 4 مِی 2025 میلادی
📎 #تقویم