✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
🔹آیت الله مرعشی نجفی میفرمودند:
در قم شیخی بود معروف به شیخ ارده شیره
جهت معروف شدنش به این نام آن بود
که او به ارده شیره بسیار علاقه داشت
و حتی کتابی در توصیف ارده شیره نوشته بود
🔸آدم فقیری بود و خانه و منزلی نداشت
در حقیقت تارک دنیا بود
یک شب در زمستان در میان مقبره
میرزای قمی در قبرستان شیخان خوابید
صبح برای نماز بلند شد، دید برف زیادی
آمده پشت در را محکم گرفته
🔹شیخ هر کاری کرد در باز نشد
ماند در میان مقبره از طرفی وسیله وضو
حتی وسیله تیمم هم نبود
چون مقبره با گچ و سیمان و سایر
مصالح پوشیده بود
نزدیک طلوع آفتاب شد، دید نمازش
قضا میشود، با همان حال بدون وضو
و تیمم صحیح نماز را خواند
🔸بعد از نماز رو کرد به طرف آسمان
و دستها را بلند نمود به شوخی
به خداوند عرض کرد:
خدایا تا به حال تو به من هر چه دادی
من چیزی نگفتم قبول کردم
گاهی نان و پنیر دادی قبول کردم
گاهی نان و ارده شیره دادی شکر کردم
گاهی هم نان دادی اصلاً خورشت ندادی
باز هم قبول کردم
🔹خدایا تو هم امروز این یک نماز بیطهارت
را از من قبول کن و مؤاخذه نکن
بعد از وفات شیخ یکی از دوستان صالحش
او را در خواب دید پرسید:
خداوند با تو چگونه رفتار کرد؟
گفته بود: خدا مرا به واسطه همان
یک نماز بخشید
🔸استاد فاطمی نیا در ادامه اظهار داشتند:
مثل اینکه خداوند هم از شوخی کردن
بندهاش خوشش میآید ولی نه هر
شوخی و نه از هر بندهای!
🔹خدا از شوخی آن بندهای خوشش میآید
که آن بنده را دوست دارد
و آن بنده هم خدا را دوست دارد
🔸هر چه خدا مقدرش کرده
خوب یا بد، تلخ یا شیرین
کم یا زیاد، سیری و گرسنگی
غم و شادی، داری و نداری قبول کرده
در هر حال خدا را شکر میکند
نه مانند آن بندهای که
با مختصر کم و زیاد حالش تغییر میکند
و با کوچکترین تحول عوض میشود
و اگر صدمهای ببیند گاهی با خدا
سر جنگ پیدا میکند.
باشخصیت بودن اصلا سخت نیست
همین که کلی جواب داری ولی جلوی یه آدم نادان سکوت میکنی
یعنی با شخصیتی...
آدمی که تو رو تحقیر میکنه
تا با کوچیک کردن و آزار دادنت
احساس قدرت کنه
آدم سالم و نرمالی نیست
چون کسی که شخصیت درستی داره
نیازی نداره تا با خرد کردن دیگران و از بین بردن اعتماد به نفس به اونها رشد کنه و بالا بره..
🍃🌺🍃
📌 سهشنبه
☀️ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ هجری شمسی
🌙 ۸ ذیالقعده ۱۴۴۶ هجری قمری
🎄 6 مِی 2025 میلادی
📎 #تقویم
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
🔸مـردی نـزد عالمی از پــدرش شڪایت ڪرد.
🔹گفت: پدرم مرا بسیار آزار میدهد.
پیــر شده است و از من میخواهد یڪ روز در مزرعه گندم بڪارم روز دیگر میگوید پنبه بڪار و خودش هم نمیداند دنبال چیست؟
مرا با این بهانهگیریهایش خسته ڪرده است...
بگو چه ڪنم؟
🔸عالم گفت: با او بساز.
گفت: نمیتوانم.!
🔹عالم پـرسید: آیا فرزنـد ڪوچڪی در خانه داری؟
گفت: بلی.
🔸گفت: اگر روزی این فرزند دیوار خانه را خراب ڪند آیا او را میزنی؟
گفت: نه، چون اقتضای سن اوست.
🔹آیا او را نصیحت میڪنی؟
گفت: نه چون مغزش نمیرود و ...
🔸گفت؛ میدانـــی چرا با فــرزندت چنین برخورد میڪنی؟!
🔹گفت: نه.
گفت: چون تو دوران ڪودکی را طی ڪردهای و میدانی ڪودڪی چیست، اما چون به سن پیری نرسیدهای و تجربهاش نڪردهای، هرگز نمیتوانی اقتضای یڪ پیر را بفهمی!!
🔸در پـیـری انـســان زود رنــج میشــود، گوشهگیر میشود، عصبی میشود، احساس ناتوانی میڪند و ...
🔹پس ای فرزند برو و با پدرت مدارا ڪن اقتضای سن پیری جز این نیست.
📌 چهارشنبه
☀️ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ هجری شمسی
🌙 ۹ ذیالقعده ۱۴۴۶ هجری قمری
🎄 7 مِی 2025 میلادی
📎 #تقویم