🔴کوهی که رفیق جهنمیان است!
-عبدالله بن بکر ارجانى مىگوید: با امام صادق(ع) در مسافرت از مدینه به مکه همراه بودم، به توقفگاهى به نام «عسفان» رسیده و آنجا توقف کردیم، آن گاه حرکت کرده و در راه کوه سیاه وحشتناکى دیدیم، عرض کردم: اى پسر رسول خدا! چقدر این کوه وحشتناک است! اولین بار است که در راه به چنین کوهى بر مىخوریم.
آن حضرت(ع) فرمودند: مىدانى این چه کوهى است؟ این کوه «کمد» نام دارد و بر درهاى از درههاى جهنم که خداوند قاتلان امام حسین(ع) را در آن جاى داده است، قرار دارد و زیر آن آبهاى جهنم جارى است؛ یعنى چرک و خون جهنمیان و آلودگىهاى آنان، آب جوش سوزان، چرکهایى که از فرج زناکاران خارج مىشود و آبهایى که از جهنم، لظى، حطمه، سقر، جحیم و هاویه و سعیر بیرون مىآید.
هرگاه که از اینجا عبور مىکنم و این کوه را مىبینم، مىایستم و آن دو نفر را مىبینم که گریه و کمک مىخواهند، به قاتلان پدرم نگریسته و به آن دو مىگویم: بدون شک شما این کار آنان را پىریزى کردید، هنگامى که قدرت را به دست گرفتید، به ما رحم نکردید، ما را کشتید، محروم کردید، حق ما را پایمال کرده و بدون در نظر گرفتن ما هر کاریى خواستید انجام دادید، خدا رحم نکند به کسى که به شما رحم کند! مجازات کار خود را بچشید که خدا به بندگان خود هیچ ظلمى نمىکند.
📚داستانهای عبرت اموز کربلا
📌 جمعه
☀️ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ هجری شمسی
🌙 ۱۱ ذیالقعده ۱۴۴۶ هجری قمری
🎄 9 مِی 2025 میلادی
📎 #تقویم
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
🔸بر بالین دوست بیماری عیادت رفته بودیم
پیرمرد شیک و کراوات زده ای هم آنجا
حضور داشت
چند دقیقه بعد از ورود ما اذان مغرب گفتند
🔹آقای پیر کراواتی با شنیدن اذان
درب کیف چرم گرانقیمتش را باز کرد
و سجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین
مشغول خواندن نماز شد
🔸برای من جالب بود که یک پیرمرد شیک
و صورت تراشیده کراواتی اینطور مقید
به نماز اول وقت باشد
🔹بعد از اینکه همه نمازشان را خواندن
من از او دلیل نماز خواندن اول وقتش را پرسیدم
و او هم قضیه نماز و مرحوم شیخ
و رضاشاه را برایم تعریف کرد
🔸در جوانی مدتی از طرف سردار سپه
(رضاشاه) مسئول اجرای طرح تونل کندوان
در جاده چالوس بودم
🔹از طرفی پسرم مبتلا به سرطان خون شده بود
و دکترهای فرنگ هم جوابش کرده بودند
و خلاصه هر لحظه منتظر مرگ بچهام بودم
🔸روزی خانمم گفت که برای شفای بچه
به مشهد برویم و دست به دامن امام رضا
علیه السلام بشویم
🔹آن موقع من این حرفها را قبول نداشتم
اما چون مادر بچه خیلی مضطرب و
دل شکسته بود قبول کردم
🔸رسیدیم مشهد بچه را بغل کردم و رفتیم
وارد صحن حرم که شدیم خانمم خیلی
آه و ناله و گریه میکرد
🔹گفت برویم داخل که من امتناع کردم
گفتم همین جا خوبه، بچه را گرفت
و گریه کنان داخل ضریح آقا رفت
🔸پیرمردی توجه ام را به خودش جلب کرد
که رو زمین نشسته بود و سفره کوچکی
که مقداری انجیر و نبات خرد شده در آن دیده
میشد مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده
بودند و هر کسی مشکلش را به پیرمرد میگفت
و او چند انجیر یا مقداری نبات درون
دستش میگذاشت و طرف خوشحال و خندان
تشکر میکرد و میرفت
🔹به خودم گفتم ما عجب مردم احمق
و سادهای داریم
پیرمرد چطور همه را دل خوش کرده
آن هم با انجیر و تکهای نبات
🔸حواسم از خانم و پسرم پرت شده بود
و تماشاگر این صحنه بودم که پیرمرد
نگاهی به من انداخت و پرسید:
حاضری با هم شرطی بگذاریم؟
گفتم: چه شرطی و برای چی؟
🔹شیخ گفت: قول بده در ازای سلامتی
و شفای پسرت یکسال نمازهای یومیه را
سر وقت اذان بخوانی
🔸متعجب شدم که او قضیه مرا از کجا
میدانست!؟ کمی فکر کردم دیدم
اگر راست بگوید ارزشش را دارد
🔹خلاصه گفتم باشه قبوله و با اینکه
تا آن زمان نماز نخوانده بودم
و اصلاً قبول نداشتم گفتم باشه
🔸همین که گفتم قبوله آقا
دیدم سر و صدای مردم بلند شد
و در ازدحام جمعیت یک دفعه دیدم
پسرم از لابلای جمعیت بیرون دوید
و مردم هم به دنبالش چون شفا گرفته
و خوب شده بود
🔹من هم از آن موقع طبق قول و قرارم
با مرحوم «حسنعلی نخودکی»
نمازم را دقیق و سر وقت میخوانم
🔸اما روزی محل اجرای تونل کندوان مشغول
کار بودیم که گفتند سردار سپه جهت بازدید
در راهه و ترس و اضطراب عجیبی همه جا را
گرفت چرا که شوخی نبود
رضاشاه خیلی جدی و قاطع برخورد میکرد
🔹در حال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم
که اذان ظهر شد مردد بودم بروم نمازم را
بخوانم یا صبر کنم بعد از بازدید شاه
نمازم را بخوانم
🔸چون به خودم قول داده بودم و به آن پایبند
بودم اول وضو گرفتم و ایستادم به نماز
رکعت سوم نمازم سایه رضاشاه را کنارم دیدم
و خیلی ترسیده بودم
اگر عصبانی میشد یا عمل منو توهین
تلقی میکرد کارم تمام بود
🔹نمازم که تمام شد بلند شدم دیدم درست
پشت سرم ایستاده لذا عذرخواهی کردم گفتم:
قربان در خدمتگذاری حاضرم
شرمندهام اگر وقت شما تلف شد و ...
🔸رضاشاه هم پرسید:
مهندس همیشه نماز اول وقت میخوانی!؟
گفتم قربان از وقتی پسرم شفا گرفت
نماز میخوانم چون در حرم امام رضا
علیهالسلام شرط کردم
🔹رضاشاه نگاهی به همراهانش کرد
و با چوب تعلیمی محکم به یکی زد و گفت:
مردیکه پدر سوخته، کسی که بچه مریضشو
امام رضا شفا بده و نماز اول وقت بخوانه
دزد و عوضی نمیشه
اونیکه دزده تو پدرسوخته هستی نه این مرد!
🔸بعدها متوجه شدم آن شخص زیراب منو
زده بود و رضاشاه آمده بود همانجا کارم را
یکسره کند اما نماز خواندن من نظرش را
عوض کرده بود و جانم را خریده بود
🔹از آن تاریخ دیگر هر جا که باشم
اول وقت نمازم را میخوانم و به روح مرحوم
حسنعلی نخودکی فاتحه و درود میفرستم
✍خاطره مهندس گرایلی سازنده تونل کندوان
وضعیت گناهان در قیامت
🔻حضرت علی (ع) در فرمایشی مهم گناهان را به سه دسته کلی تقسیم کردهاند:
✅ گناهان سه دسته هستند:
1⃣گناهانی که بخشیده میشوند
2⃣گناهانی که بخشینده نمیشوند
3⃣گناهانی که برای مرتکبین آنها، هم امید عفو داریم و هم نگران عذاب هستیم.
👈امّا گناه مغفور، گناهی است که خداوند بر اثر آن بندهاش را در دنیا عذاب داده است؛ و خداوند بزرگوارتر است از آنکه بندۀ خود را دوبار عذاب کند.
👈و امّا گناه غیر مغفور، ستمی است که بندگان خدا بعضی به بعض دگر مینمایند. خداوند چون برای خلائق ظاهر شود سوگندی بزرگ بر خویشتن یاد کرده است و گفته است:
خداوند برای بندگانش قصاص میکند، و حقّ بعضی را از بعضی دیگر میستاند؛ بطوریکه برای هیچ بندهای در نزد دیگری تظلّم و دادخواهی باقی نماند. و سپس همه را به معرض حساب گسیل مینماید
👈و اما گناه دسته سوم گناهی است که خدا آنرا بر مخلوقات پوشانده و به او توفیق توبه داده است و او از یک طرف از گناهش میترسد و از طرف دیگر به رحمت خدایش امیدوار است، و حال ما هم اینچنین است که هم امید به رحمت خدا داریم و هم از عذاب او میترسیم
📚اصول الکافی، ج2، ص: 443
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈