eitaa logo
🌿هیئت محمدرسول الله (ص) 🌿
96 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
672 ویدیو
43 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
" آموختم " تلافی کردن از انرژی خودم میکاهد. ‌ 🔻" آموختم " گاهی از زیاد نزدیک شدن، فراموش میشوی. 🔻" آموختم " تا با کفش کسی راه نرفته ام، راه رفتنش را قضاوت نکنم. 🔻" آموختم " گاهی برای بودن، باید محو شد. 🔻" آموختم " دوستِ خوب پادشاهِ بی تاج وتختیست که بردل حکومت میکند. 🔻" آموختم " از کم بودن نترسم اگر کم باشم شاید ولم کنند، ولی زیاد که باشم حیفم میکنند. 🔻" آموختم " برای شناخت آدمها یکبار بر خلاف میلشان عمل کنم. 🍃🌺🍃🍃🌺🍃
5.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☀️ترس از گرمای 🔸دوست دارم برم پیاده روی ، اما از گرمای هوا میترسم. ☑️این ۹۰ ثانیه را بشنو، بعد تصمیم بگیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆 یمنی ها اصالتاً مازندرانی هستند! از زبان رهبر انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
           داســتــان مـعـنــوی ✨امام حسین علیه‌السلام و آرزوی بسیار زیبای شهید🥀 🔹ابوریاض یکی از افسرای عراقی می‌گوید: توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست و خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد خیلی ناراحت شدم رفتم سردخانه کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم 🔸اونا رو چک کردم دیدم درسته رفتم جسدش رو ببینم کفن رو کنار زدم با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده، اشتباه شده این فرزند من نیست! 🔹افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه میزنی؟ کارت و پلاک رو قبلاً چک کردی و صحت اونها بررسی شده هر چی گفتم باور نکردند، کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد 🔸من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم 🔹اما وقتی به کربلا رسیدم، تصمیم گرفتم زحمت ادامه راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم 🔸چهره آرام و زیبای آن جوان که نمی‌دانستم کدام خانواده انتظار او را می‌کشید دلم را آتش زد 🔹خونین و پر از زخم، اما آرام و با شکوه آرمیده بود او را در کربلا دفن کردم فاتحه‌ای برایش خواندم و رفتم 🔸سال‌ها از آن قضیه گذشت بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است اسیر شده بود و بعد از مدتی با اُسرا آزاد شد به محض بازگشتش ازش پرسیدم: چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟ 🔹پسرم گفت: من رو یه جوان بسیجی ایرانی اسیر کرد، با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم حتی حاضر شد بهم پول هم بده وقتی بهش دادم اصرار کرد که راضی باشم 🔸بهش گفتم در صورتی راضی‌ام که بگی برای چی میخوای؟ اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید می‌شم 🔹قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام دفن بشم می‌خوام با اینکار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید 🔸شهید آرزو می‌کند کنار اربابش حسین علیه‌السلام دفن بشود اون وقت جاده آرزوهای ما ختم می‌شه به پول، ماشین، خونه، معشوقه زمینی گناه و ... 🤲خدایا ما رو ببخش که مثل شهداء بین آرزوهامون جایی برای تو باز نکردیم ✍منبع: ↲کتاب حکایت فرزندان فاطمه۱، صفحه۵۴
🍁 پیدا کردن نقطه ضعف های دیگران کمی هوش می خواهد ؛ اما سوء استفاده نکردن از آنها ، مقدار زیادی شعور! 🍃🌺🍃