✍کلمات پر کاربرد زبان عربی به لهجه عراقی: برای زائرین اربعین ⬇️⬇️
🔸شحن =شارژ
🔹رصید=شارژپولی
🔸شاحنه=شارژر
🔹خط=سیمکارت
🔸کهرباء=برق
🔹بطانیه =پتو
🔸مخده=بالشت
🔹خاولی=حوله
🔸مَشُط=شانه
🔹چَرچَف. ملحفه=ملحفه
🔸تبرید. مبرده=کولر
🔹سیاره=ماشین
🔸مُکیّف=کولر
🔹غُرفه=اتاق
🔸اِنترنت . نت=اینترنت
🔹مَصعد=آسانسور
🔸چُربایه=تخت
🔹حجز=رزرو
🔸بطاقه الائتمان=کارت اعتباری
🔹جنسیه=شناسنامه
🔸هویه=کارت ملی
🔹سیطره =ایست بازرسی
🔸حدود=مرز
🔹جوازالسفر =پاسپورت، گذرنامه
🔸تفتیش= بازرسی
🔹شرطه الحدود=پلیس مرز
🔸معبر. منفذ=گیت
🔹زایر =زائر
🔸شارع=خیابان
🔹رصیف=پیاده رو
🔸ختم=مهر زدن
🔹غَراض=لوازم
🔸ازدحام=شلوغی
🔹مغاسل =دستشویی
🔸حمامات=سرویسهای بهداشتی
🔹جامع=مسجد
🔸لطم=سینه زنی
🔹جُنطه السفر=کوله سفر
🔸گراج=گاراژ
🔹کَیّه=وَن
🔸منشاء . حافِله=اتوبوس
🔹مبیت=سوئیت، منزل
🔸فُندق=هتل
🔹کَروه=کرایه
🔸امانات=امانات
🔹کشوانیه=کفشداری
🔸مطعم=رستوران
🔹عطش=تشنگی
🔸جوع=گرسنگی
🔹استراحه، گعده=استراحتگاه
🔸وین : کجا
🔹ینطون: میدهند
🔸مای: آب
🔹بارد: سرد
🔸۱کل: غذا(طَعام:غذا)
🔹گبل/عدل:مستقیم
🔸اهناک:آنجا (هُناکْ:آنجا)
🔹عدی: دارم، نزد من است(=«عندی»)
🔸مسئله ثانیه:سوال دوم
🔹اسال/سل:بپرس
🔸مرافق/مغاسل/حمامات/
🔹توالیت:دستشویی
🔸خلف:پشت
🔹عاشت:زند باشد/زنده باد
🔸ایدک:دستت (=« اَیْدیَکْ »)
🔹عاشت ایدیک: اصطلاحی پر کار برد معادل: دستت طلا /دمت گرم /زنده باشید و...
🔸عِنوان: آدرس
🔹سوگ، سوق: بازار
🔸سیاره: ماشین
🔹باص: اتوبوس
🔸مشی: پیاده
🔹بنای: ساختمان
🔸دَربونَ: کوچه
🔹میدان/ ساحه: میدان
🔸جِسر: پل
🔹تقاطع: چهاراره
🔸یمین: سمت راست
🔹یسار: سمت چپ
🔸نعم (بله)
🔹الله یساعدک = خداقوت {پر کاربرد}
🔸وین تروح (کجا میری؟)
🔹کم یوم تبقی فی العراق؟(چند روز در عراق میمونی؟)
🔸اشگده الکروه؟ ( کرایه چنده؟)
🔹یک = واحد
🔸دو = اثنین
🔹سه = ثلاث
🔸چهار = اربع
🔹پنج = خمس
🔸شش = ستّه
🔹هفت = سبعه
🔸هشت = ثمانیه
🔹نه = تسعه
🔸ده = عشره
🔹عدکم مکان؟ (جای خالی هست؟)
عدکم مکان خاص النساء (جای خالی برای خانم ها هست؟)
🔸بفرمایید = تَکرَم
🔹غالی (خیلی گرونه...)
🔸سَتّوته = سه چرخه
🔹خُبز=نان
🔸جُنطه = کیف ، چمدان
🔹لِفّه = ساندویچ
🔸عُربانَه = گاری
🔹شاوِرما = کباب ترکی
🔸ضَیَّعَت = گم کردم
🔹مای = آب
🔸تَعال = بیا
🔹روح = برو
🔸مرکز طبّی = درمانگاه
🔹صِیدَلِیَّه = داروخانه
🔸عَلاج = دارو
🔹عاشَت ایدَک (دست شما درد نکنه)
🔸خوش آمدی = اهلا و سهلا
🔹کم نَفَر عِندَک؟ (چند نفر جا داری؟)
🔸عَفوا = ببخشید
🔹آسِف = متاسفم
🔸وَینَ (کجا؟)
🔹حَرِّک = حرکت کن
🔸جِسِر = پُل
🔹اَکِل = غذا
🔸فُلوس = پول
🔹صباح الخیر = صبح بخیر
🔸مساء الخیر = شب بخیر
🔹وَجَع = درد
🔸صُخونَه = تب
🔹فُرگاس = تاول
🔸دِجاج = مرغ
🔹سِمِچ = ماهی
🔸تِمِن = برنج
🔹لَحَم = گوشت
🔸شارِع = خیابان
🔹فَرَع = کوچه
🔸گِراج =ترمينال
🔹اِشلون اَگدر اوصل الی الکوفه: چطور می توانم به کوفه برسم
🔸اکو طریق اقل ازدحام: آیا مسیر خلوت تری هم وجود دارد
🔹اِشگد المسافه للنجف: چقدر تا نجف راه هست
🔸شسم هذا الشارع: اسم این خیابان چیست
🔹وصلنی صف الگاراج: من را کنار ترمینال برسان
🔸اَجیعت به طریق خطء: مسیر را اشتباه آمدی
🔹لازم ترجع ماکو طریق: باید برگردی راه بسته است.
♥️🍃
آ#قایون_بدانند
زنان به شدت به نگاه های مردانشان حساس هستند.
و شاید در ظاهر چیزی نگویند ولی ممکن است جایی دیگر این خشم را بروز دهند
🍃🌺🍃
#فرمول_شیفته_کردن_زن
💠 آقایان اگر میخواهید همسرتان شیفته شما شود دنبال بهانه برای تعریف کردن از او باشید:
💠از ظاهرش
💠از جملاتش
💠از نگاهش
💠از دست پختش
💠از رفتارش
💠از هنرش و ...
💠 از لحاظ روانشناسی تعریف و تمجید از زن به او آرامش داده و او را برای مهربانی کردن و عشقورزی با همسر شارژ خواهد کرد.
🍃🌺🍃🍃🌺🍃
داســتــان مـعـنــوی
✍یکی از شاگردان مرحوم شيخ انصاری
میگوید: در زمانی که در نجف در محضر
شيخ به تحصيل علوم اسلامی اشتغال داشتم
يک شب شیطان را در خواب ديدم که بندها
و طنابهای متعددی در دست داشت
🔸از شيطان پرسيدم: اين بندها برای چيست؟
پاسخ داد: اينها را به گردن مردم میافکنم
و آنها را به سوی خويش میکشانم و به دام
میاندازم
🔹روز گذشته یکی از این طنابهای محکم را
به گردن شيخ مرتضی انصاری انداختم
و او را از اتاقش تا اواسط کوچهای که
منزل شيخ در آنجا قرار دارد کشيدم
ولی افسوس که عليرغم تلاشهای زيادم
شيخ از قيد رها شد و رفت
🔸وقتی از خواب بيدار شدم در تعبير آن
به فکر فرو رفتم پيش خود گفتم:
خوب است تعبير اين رؤيا را از خود شيخ
بپرسم از اين رو به حضور معظم له مشرف
شده و ماجرای خواب خود را تعريف کردم
🔹شيخ فرمود: آن ملعون (شيطان) ديروز
میخواست مرا فريب دهد ولی به لطف
پروردگار از دامش گریختم
🔸جريان از اين قرار بود که ديروز من پولی
نداشتم و اتفاقاً چیزی در منزل لازم شد
که بايد آن را تهيه میکردم
با خود گفتم: يک ريال از مال امام زمان عج
در نزدم موجود است و هنوز وقت مصرفش
فرا نرسيده است آن را به عنوان قرض
برمیدارم و ان شاءالله بعداً ادا میکنم
🔹يک ريال را برداشتم و از منزل خارج شدم
همين که خواستم جنس مورد احتياج را
خریداری کنم با خود گفتم: از کجا معلوم که
من بتوانم اين قرض را بعداً ادا کنم؟
🔸در همين انديشه و ترديد بودم که ناگهان
تصميم قطعی گرفته و از خريد آن جنس
صرف نظر نمودم و به منزل بازگشتم
و آن یک ريال را سرجای خود گذاشتم