eitaa logo
🌿هیئت محمدرسول الله (ص) 🌿
96 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
672 ویدیو
43 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داســتــان مـعـنــوی ✍طلبه سیّدی پس از آنكه مقطعی از درسش را در نجف به پایان می‌برد به تهران می‌آید و مقدمات ازدواج ایشان فراهم می‌گردد 🔹دختری معرفی می‌شود و به خواستگاری می‌روند مسائل مطابق سلیقه طرفین طی می‌شود جز اینكه پدر دختر شرطی را برای داماد مطرح می‌کند تا پس از تحقّق آن دختر به خانه بخت برود 🔸شرط پدر دختر تهیه این اقلام بود: یک جفت گوشواره، چهار عدد النگو دو عدد پیراهن، دو قواره چادری و دو جفت كفش 🔹اگر چه درخواست خانواده عروس چندان سخت و چشمگیر نبود لكن برای آن عالم بزرگوار تهیه همین قدر هم مقدور نبود 🔸ایشان ناامید از انجام شرط عازم قم می‌شود اما قبل از حركت به سمت قم به قصد زیارت حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام در شهر ری توقف می‌کند 🔹آن عالم بزرگوار قبل از آنكه به حرم مشرف شود دقایقی را در حیاط صحن و مقابل ایوان می ایستد تمام حواسش به شرطی است كه از عهده انجام آن برنیامده است، در این لحظه كاملاً متوجه آن حضرت می‌شود و مشكل را با آن وجود مقدس در میان می‌گذارد 🔸در حالتی دل شكسته زار زار می‌گرید و برای آنكه كسی متوجه نشود عبایش را روی صورتش می‌گیرد 🔹چند لحظه بعد كسی دست روی شانه‌اش می‌گذارد و آرام به گوشش می‌خواند: كه آقا بسته‌تان را بردارید تا خدای نكرده كسی آن را نبرد! 🔸و ایشان ناراحت از اینكه او را از چنین حالی بیرون آورده‌اند، مكثی می‌کند و بعد چشم می‌اندازد، بسته‌ای جلوی پایش افتاده است! 🔹ابتدا اعتنا نمی‌کند اما بلافاصله طنین صدائی را كه لحظاتی قبل او را متوجه این بسته كرده بود در ذهنش می‌نشیند 🔸نگاه جستجو گرش كسی را نمی‌یابد بسته را می‌گشاید، درون بسته این اشیاء به طور مرتب چیده شده بود: 🔹دو جفت كفش زنانه، دو قواره چادری دو عدد پیراهن، چهار عدد النگوی طلا و یک جفت گوشواره 🔸اين طلبه كسی نبود جز مرحوم آيت الله العظمی مرعشی نجفی از علماء فقيد و مراجع تقليد عظام كه پس از اين كرامت نيز «خادم افتخاری» آستان مقدس حضرت عبدالعظيم علیه‌السلام شده و تا آخر عمر شريفشان اين مدال خادمی را به سينه داشتند ✍ منبع: ↲نشریه عبرت‌های عاشورا هدیه به پیشگاه حضرت سیدالکریم (ع) و این عالم بزرگوار صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داســتــان مـعـنــوی ✍روزی هارون الرشید در کاخ خود با خیال راحت با ندیمان و مشاوران از هر دری سخن می‌گفت 🔸یک مرتبه سر بلند کرد و رو به اطرافیان نمود گفت آیا از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله کسی را سراغ دارید که هنوز زنده باشد تا مطلبی را از او سؤال کنم یا حدیثی را که از آن حضرت شنیده باشد برای ما بگوید؟ 🔹مشاورین بعد از تحقیقات زیادی گفتند: ای هارون تا اندازه‌ای که ما خبر داریم پیرمردی از اصحاب پیامبر در یمن می‌باشد و او هنوز زنده است 🔸هارون گفت فوراً بفرستید او را بیاورند وقتی فرستادگان او را دیدند محلی برایش ترتیب دادند و او را در آن نشانده و نزد هارون آوردند 🔹هارون اول قدری با او صحبت کرد که ببیند آیا عقلش سالم است و مشاعر او درست کار می‌کند یا نه! 🔸بعد از صحبت‌های زیادی که رد و بدل شد هارون فهمید هنوز عقلش بجا است و از روی منطق سخن می‌گوید و گفت ای پیرمرد آیا زمان پیامبر را درک کرده‌ای؟ جواب داد بلی گفت آیا خدمت آن حضرت هم رسیده‌ای؟ جواب داد بلی روزی با پدرم خدمت آن حضرت شرف حضور پیدا کردیم 🔹هارون گفت آیا حضرت آن روز صحبتی هم فرمود؟ جواب داد بلی هارون گفت آیا از آن سخنانی که از دو لب مبارک پیامبر بیرون آمد و با دو گوش خود شنیده باشی چیزی یادت هست؟ 🔸پیرمرد گفت ای خلیفه، حافظه‌ام تمام شده و چیزی به خاطرم نیست هارون گفت قدری فکر کن ببین چیزی به خاطرت می‌آید قدری فکر کرد و گفت ای خلیفه چیزی به خاطرم رسید وقتی خدمت آن حضرت بودیم در ضمن صحبت فرمودند اولاد آدم پیر می‌شود و دو خصلت در او جوان می‌شود یکی حرص و دیگری آرزوهای دراز و طولانی 🔹هارون دستور داد هزار درهم به او بدهند بعد او را به سوی منزلش روانه کنند 🔸وقتی بیرون کاخ رسیدند پیرمرد گفت: مرا نزد خلیفه بازگردانید مأمورین گمان کردند که حدیث دیگری به یادش آمده است و می‌خواهد برای هارون نقل کند او را نزد خلیفه بازگرداندند و به زمین گذاشتند 🔹هارون پرسید سؤالی داشتی؟ گفت ای هارون این هزار درهم را که امسال مرحمت فرمودید دستور دهید هر سال آن را بپردازند و هر سال آن را زیادتر کنند 🔸هارون از گفته او تعجب کرد و گفت: دستور می‌دهم هر سال این مبلغ را با اضافه به تو بپردازند و سپس گفت: حقا که رسول خدا صلی الله علیه و آله درست فرمودند 🔹چون از نزد هارون مراجعت کردند در بین راه پیرمرد از دنیا رفت بدون آنکه درهمی از آن پول‌ها را خرج کند و به خزینه مملکت بازگردانده شد