✴️ شنبه
👈28 مهر/ میزان 1403
👈15 ربیع الثانی 1446
👈19 اکتبر 2024
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ امروز برای همه امور خوب و شایسته است خصوصا برای امور زیر:
✅خواستگاری و عقد و عروسی.
✅خرید کردن.
✅معاملات.
✅دیدار با قاضی و روسا و اشراف و درخواست از آنها.
✅اقدامات قضایی.
✅آغاز نویسندگی و نگارش.
✅شکار و ماهی گیری.
✅و مسافرت خوب است.
🚘مسافرت: مسافرت خوب است.
👶زایمان خوب نیست.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج ثور و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️عقد و عروسی و خواستگاری.
✳️خرید جواهرات و طلا.
✳️تفریحات و سرگرمی و شادی.
✳️مسافرت.
✳️خرید املاک و مستغلات.
✳️ارسال جنس به مشتری.
✳️نقل و انتقال.
✳️بردن جهیزیه به خانه داماد.
✳️دیدار با دوستان و روسا و مسئولین.
✳️و آغاز بنایی نیک است.
🟣امور کتابت ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث سرور و شادی می شود.
💉💉 حجامت:
فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری، سلامت آفرین است
💑حکم مباشرت امشب شب یکشنبه: مباشرت برای سلامتی توصیه می شود.
😴😴 تعبیر خواب:
خواب و رویایی که امشب. (شبِ یکشنبه) دیده شود تعبیرش در ایه ی 16 سوره مبارکه "نحل" است.
و علامات و بالنجم هم یهتدون...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که برای خواب بیننده حالتی غیر از آن حالتی که داشت روی دهد و از جانب شخص خوب و بزرگی به عظمت و بزرگی برسد و از این قبیل امور قیاس شود.
💅 ناخن گرفتن.
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود)
🙏🏻 استخاره:
وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد.
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
داســتــان مـعـنــوی
✍سهل شوشتری از بزرگان عرفاست
که در سن هشتاد سالگی
در سال ۲۸۳ هجری قمری از دنیا رفت
🔹او میگوید: من سه ساله بودم
که نیمههای شبی دیدم داییام
محمد بن سوار از بستر خواب برخاسته
و مشغول نماز شب است
🔸یک بار به من گفت:
پسرم آیا آن خداوندی که تو را آفریده
یاد نمیکنی؟
گفتم: چگونه او را یاد کنم؟
گفت: شب هنگامی که برای خواب
در بسترت میآرمی
سه بار از صمیم دل بگو:
خدا با من است و مرا مینگرد
و من در محضر او هستم
🔹چند شب همین گفتار را از ته دل گفتم
سپس به من گفت:
این جملهها را هر شب هفت بار بگو
من چنین کردم
شیرینی این ذکر در دلم جای گرفت
🔸پس از یک سال به من گفت:
آنچه گفتم در تمام عمر تا آنگاه که تو را
در گور نهند از جان و دل بگو
که همین ذکر و معنویتش دست تو را
در دو جهان بگیرد و نجات بخشد
🔹به این ترتیب نور ایمان به توحید
در دوران کودکی در دلم راه یافت
و بر سراسر قلبم چیره شد
📚نماز شب کلید حل مشکلات
داســتــان مـعـنــوی
✍آقاى سيد محمد رياضى يزدى
شاعر معروف حكايت كرد كه
دوستى داشتم از صلحا و خوبان
وى میگفت روزى با سيدى بزرگوار
در جائى نشسته بوديم
شيخ ابراهيم نام كه با دوستم سابقه
مودت داشت بر ما وارد شد
🔹پس از تعارفات معمول سيد به او گفت:
آقا شيخ ابراهيم ماجراى خود را با
مرحوم حاج شيخ حسنعلى اصفهانى
براى رفيق ما بازگو
🔸شيخ گفت: از گيلان به زيارت مشهد آمدم
و در آن شهر هر چه پول داشتم مصرف شد
بدون خرجى ماندم
حساب كردم تا مراجعت به وطن
به پانصد تومان احتياج دارم
🔹به حرم مشرف شدم و به امام عرض كردم:
به پانصد تومان نيازمندم كه به گيلان
بازگردم انتظار مرحمت دارم
🔸اما تا روز ديگر خبرى نشد
مجدداً در حرم عرض حاجت كردم
و گفتم: سيدى، من گداى متكبرى هستم
و اين بار هم احتياج خود را به حضورت
عرض میکنم اما اگر عنايتى نفرمائى
ديگر بار نخواهم آمد و چيزى نخواهم گفت
ولى يادداشت میکنم كه امام رضا
عليه السلام مهمان نواز نيست
🔹چون از حرم خارج گرديدم شنيدم كه
از پشت سر كسى مرا صدا میزند
بازگشتم ديدم شيخى است كه بعداً فهميدم
او را حاج شيخ حسنعلى اصفهانى میخوانند
🔸حاج شيخ مرا مخاطب ساخته و فرمودند:
آقا شيخ ابراهيم گيلانى چرا اينقدر
جسورانه در محضر امام سخن گفتى؟
شايسته نيست كه چنين بى ادب
و گستاخ باشى
🔹سپس پاكتى به من دادند
از اطلاع شيخ بر مكنونات باطنى خود
و سخنى كه سراً با امام خود در ميان
نهاده بودم غرق تعجب شدم
به خانه آمدم و پاكت را گشودم
با كمال شگفتى ديدم كه پانصد تومان است
🔸تصميم گرفتم كه صبح روز ديگر به خانه
حاج شيخ بروم و از او بپرسم كه چگونه
از راز دل من آگاه شده و اين پول از كجا است؟
🔹اما شب در خواب ديدم كه شيخ به خانه
آمدند و فرمودند: آقا شيخ ابراهيم
تو به پانصد تومان پول حاجت داشتى
به تو داده شد
ديگر از كجا دانستم و از كجا آوردم
به تو مربوط نيست
بدان كه اگر براى اين پرسش به خانه من
بيائى تو را نخواهم پذيرفت
🔸از خواب بيدار شدم و ديگر برای اين كار
به خانه ايشان نرفتم و به گيلان بازگشتم