🔴 عطای بدون درخواست
محمدبن سهل قمي (ره) مي گويد:در سفر مكه ، به مدينه رفتم ، و به حضور امام جواد (ع) مشرف شدم ، خواستم لباسي را از آن حضرت براي پوشاندن مطالبه كنم، ولي فرصتي بدست نيامده و با آن حضرت خداحافظي كردم و از خانه او بيرون آمدم.
تصميم گرفتم نامه اي براي آن حضرت بنويسم و در آن نامه ، لباسي را درخواست كنم ، نامه را نوشتم و به مسجد رفتم و پس از انجام دو ركعت نماز و استخاره ، به قلبم آمد كه نامه را نفرستم. از اين رو نامه را پاره كردم ، و از مدينه بيرون آمدم.
همچنان به پيمودن راه ادامه دادم ناگاه ، شخصي نزد من آمد و دستمالي كه لباس در آن بود، در دستش بود و از افراد مي پرسيد: محمد بن سهل قمي كيست ؟ تا اينكه نزد من آمد، وقتي كه مرا شناخت ، گفت : مولای تو (امام جواد (ع)) اين لباس را برای تو فرستاده است ، نگاه كردم ديدم دو لباس مرغوب و نرم است. محمدبن سهل (ره) آن لباسها را گرفت ، و تا آخر عمر نزد او بود، وقتي كه از دنيا رفت ، پسرش احمد، با همان دو لباس او را كفن كرد.
📚داستان های شنيدنی از چهارده
معصوم(ع)/ محمد محمدی اشتهاردی
✨﷽✨
◻️دشمن دوستنما
🖊احمدحسین شریفی
نفاق یعنی دورویی، وارونهنمایی، ظاهرسازی، ناواقعنمایی، و در یک کلام، «دشمنی و خیانت واقعی در قالب دلسوزی و محبت ظاهری».
در ادبیات دینی، نفاق بدتر از کفر است؛
إِنَّ ٱلمُنَٰفِقِينَ فِي ٱلدَّرۡكِ ٱلأَسفَلِ مِنَ ٱلنَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمۡ نَصِيرًا (نساء، ۱۴۵)
زیرا، کفر و کافر، به صورتی صریح و شفاف مدعای باطل خود را بیان میکند؛ به همین دلیل، تکلیف جامعه اسلامی با آن روشن است.
اما منافق، دشمن دوستنماست؛ در چهره دوست، دشمنی میکند؛ با جلب اعتماد، ضربه میزند؛ در درون خانه حضور دارد و از نعمتهای خانه برخوردار است؛ اما در خدمت دشمنان است. عامل نفوذی و ناپیدای دشمن در صفوف خودی است.
شناخت نفاق و منافق، بصیرتی ویژه میخواهد که تنها در سایه تقوای الهی به دست میآید.
#نفاق
#روانشناسی 🌱
•بردگی عاطفی چیست؟
بردگی عاطفی یعنی نادیده گرفتن عواطف و ارزشهای خود، یعنی برای گرفتن تائید دیگران و پذیرفته شدن توسط جامعه، نیازهایمان را سرکوب کنیم و از خود بیگانه باشیم.
بردگی عاطفی یعنی با اندوه و اجبار به دیگری پاسخ دهیم و به جایش در وجودمان خشم تلمبار کنیم.
بردگی عاطفی یعنی اگر قدمی برمیداریم انتظار جبراناش را داشته باشیم.
بردگی عاطفی یعنی زیستن در اتمسفر ترس، شرم، گناه، احساس دین، شماتت و سرزنشِ خود و دیگران.
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
✍امروز سر چهار راه کتک بدی
از یه دختربچه هفت ساله خوردم
کمی حوصله کنید تا براتون تعریف کنم
🔹پشت چراغ قرمز داشتم با تلفن حرف میزدم
و برای طرفم شاخ و شونه میکشیدم
که نابودت میکنم، به زمین و زمان میکوبمت
تا بفهمی با کی در افتادی، زور ندیدی
که اینجوری پول مردم رو بالا میکشی
خلاصه فریاد میزدم
🔸یه دختر بچه دسته گل دستش بود
و چون قدش به پنجره ماشین نمیرسید
هی میپرید بالا و میگفت آقا گل
آقا این گل رو بگیرید
🔹منم در کمال قدرت و صلابت و عصبانیت
داشتم داد میزدم و هی هیچی نمیگفتم
به این بچه مزاحم
🔸اما دخترک سمج اینقدر بالا پائین پرید
که کاسه صبرم لبریز شد سرمو آوردم
از پنجره بیرون و با فریاد گفتم
بچه برو پی کارت من گل نمیخرم
چرا اینقدر پر روئی!
🔹دخترک ترسید کمی عقب رفت
رنگش پریده بود وقتی چشماشو دیدم
ناخودآگاه ساکت شدم
نفهمیدم چرا یه دفعه زبونم بند اومد؟
البته جواب این سؤال رو چند ثانیه بعد
فهمیدم
🔸ساکت که شدم و دست از قدرت نمایی
که برداشتم دخترک اومد جلو و گفت
آقا من گل نمیفروشم آدامس میفروشم
دوستم اونور خیابون گل میفروشه
این گل رو برا شما ازش گرفتم
که اینقدر ناراحت نباشین
اگه عصبانی بشین قلبتون درد میگیره
و مثل بابای من میبرنتون بیمارستان
دخترتون گناه داره!!!
دیگه نمیشنیدم خدایا چه کردی با من
این فرشته چی میگه؟
🔹حالا علت سکوت چند ثانیه قبلم رو
فهمیده بودم کشیدهای که دخترک
با نگاه مهربونش بهم زده بود
توان بیان رو ازم گرفته بود و حالا
با حرفهاش داشت خوردههای غرور
بی ارزشم رو زیر پاش له میکرد
🔸یه صدائی در درونم ملتمسانه میگفت:
رحم کن کوچولو، آدم که از همه قدرتش
برای زدن یه نفر استفاده نمیکنه
اما دریغ از توان و نای سخن گفتن
تا اومدم چیزی بگم دخترک بی ادعا
ازم دور شد حتی بهم آدامس هم نفروخت
🔹هنوز رد سیلی پر قدرتی که بهم زد
روی قلبم مونده
مواظب باشید با کی درگیر میشید
ممکنه خیلی قوی باشه و کتک بخورید
🌷