eitaa logo
🌿هیئت محمدرسول الله (ص) 🌿
96 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
672 ویدیو
43 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ 🔸مردی داشت گوسفندی را از کامیون پائین می‌آورد تا آن را برای روز عید قربانی کند گوسفند از دست مرد جدا شد و فرار کرد 🔹مرد شروع کرد به دنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در می‌ایستاد و منتظر می‌ماند تا کسی غذا و صدقه‌ای را برایشان بگذارد و او هم بردارد 🔸همسایه ها هم به آن عادت کرده بودند هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد ناگهان همسایه شان ابومحمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده زن گفت: ای ابو محمد خداوند صدقه‌ات را قبول کند او خیال کرد که مرد گوسفند را به عنوان صدقه برای یتیمان آورده 🔹مرد هم نتوانست چیزی بگوید جز اینکه گفت: خدا قبول می‌کند ای خواهرم مرا به خاطر کمکاری و کوتاهی در حق یتیمانت ببخش 🔸بعداً مرد رو به قبله کرد و گفت: خدایا ازم قبول کن روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده گوسفندی چاق و چنبه تر از گوسفند قبلی انتخاب کرد فروشنده گفت بگیر و قبول کن و دیگه با هم منازعه نکنیم 🔹مرد گوسفند را برد و سوار ماشین کرد برگشت تا قیمتش را حساب کند فروشنده گفت: این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچه گوسفندان زیادی به من ارزانی نمود و نذر کردم که اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم هدیه باشد پس این نصیب توست 🔸صدقه را بنگر که چه چیزیست صدقه دهید چون که کفن بدون جیب است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌نگرانی 👈یعنی تباه کردن لحظه های کنونی زندگی برای حادثه ای در آینده که شاید هرگز اتفاق نیفتد...... 👈تو آسمان همیشه از یه ارتفاعی به بعد دیگه هیچ ابری وجود نداره 👈پس هر وقت آسمون دلت ابری شد با ابرها نجنگ، فقط اوج بگیر.. 🍃🌺🍃🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ 🔸یادمه یه روز که با خانومم رفته بودیم خرید تو شلوغیه بازار یه نفر که داشت با عجله راه می‌رفت محکم بهم برخورد کرد و با اینکه اون مقصر بود شروع کرد به داد و فریاد و فحش دادن!!! 🔹ولی من فقط سکوت کردم همسرم که خیلی ناراحت شد بهم اشاره کرد که تو هم چیزی بگو ولی من سکوت کردم تا اون مرد رفت 🔸رفتار همسرم سرد شد شاید تو دلش می‌گفت چه شوهر ترسو و بی بخاری دارم! 🔹شب که رسیدیم خونه شروع کرد به گله و کنایه که شوهر ترسو بدرد نمی‌خوره و آدم باید به مردی تکیه کنه که شجاع باشه 🔸جای یه زخم عمیق که از یه حادثه سرکار برام به وجود آمده بود رو بهش نشون دادم و گفتم به نظرت اگه با اون مرد درگیر می‌شدم صدمه‌ای عمیق تر از این می‌تونست بهم بزنه؟! 🔹گفت: نه گفتم: اگه من اونو می‌زدم چی!؟ کمی با خودش فکر کرد و سکوت کرد 🔸گفتم اگه جلوی اون مرد سکوت کردم به این خاطر بود که نمی‌خواستم بجای اینکه تو خونه گرممون باشیم تو راهروهای دادگاه و زندان باشیم 🔹از اون موقع خانومم حتی به زخم دستم هم افتخار می‌کنه ✍ کمی با تفکر رفتار کنیم