شماره های اضطراری که باید بدانید
((ذخیره کنید و بفرستید به دوستان و آشنایان ))
🔹در شرایط اضطراری مثل حمله موشکی، زلزله، آتشسوزی یا قطع برق و اینترنت، داشتن دسترسی به شمارههای ضروری میتواند مهم باشد.
🔹بهتر است این شمارهها را روی کاغذ بنویسید و در کیف اضطراری، کنار تلفن منزل و در گوشی موبایل خود (در حالت آفلاین) نگه دارید.
اورژانس (پزشکی)
۱۱۵
آتشنشانی
۱۲۵
پلیس (انتظامی)
۱۱۰
هلال احمر (امدادرسانی و پناهگاه)
۱۱۲
اطلاعات تلفنی و شهری
۱۱۸
امداد برق
۱۲۱
امداد گاز
۱۹۴
امداد آب و فاضلاب
۱۲۲
ستاد خبری اداره کل اطلاعات
۱۱۳
داروخانههای شبانه روزی
۱۹۱
اورژانس اجتماعی
۱۲۳
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
🍃💐فضائل امیرالمؤمنین💐🍃
▫️اسلام آوردن راهب مسیحی با دیدن
معجزه امیرالمؤمنین علیهالسلام
🔸ابن سعيد عقيصا میگويد:
با على عليهالسلام به طرف صفين میرفتيم وقتى از كربلا گذشتيم فرمود:
اينجا محل شهادت حسين و ياران اوست
🔹سپس رفتيم تا اينكه رسيديم به صومعه راهبى مردم از تشنگى شكايت كردند و به على عليهالسلام گفتند: چرا تو راهى را انتخاب كردى كه در آن آب نيست و از نزديكى فرات نرفتى؟
🔸على عليهالسلام نزدیک صومعه راهب رفت
و گفت: آيا در اين نزديكى آب هست؟
راهب گفت: نه پس لجام اسبش را برگرداند
و در شنزارى فرود آمد
🔹و به همراهان دستور داد كه آنجا را حفر نمايند
آنان نيز كندند و به سنگ سفيدى رسيدند
كه سيصد مرد اجتماع نمودند اما نتوانستند
آن را حركت دهند
🔸حضرت فرمود: كنار برويد اين كار من است
سپس دست راستش را زير سنگ برد و آن را بيرون آورد و به زمين گذاشت و از زير آن آب زلالى بيرون آمد و يارانش خوردند و سير شدند و مشکهاى خود را پر كردند و سپس سنگ را به جاى خود گذاشت و شنها را روى آن ريخت و مثل اول شد
🔹راهب با دیدن این صحنه آمد و اسلام آورد و گفت: پدرم از زبان جدّش كه از حواريون عيسى عليهالسلام بود به من خبر داده بود كه در زير اين شنها چشمه آبى پنهان است و فقط پيامبر و وصى او میتوانند آن را استخراج كنند
🔸آنگاه به امیرالمؤمنین علیهالسلام گفت:
میتوانم همراه تو باشم؟
حضرت فرمود:
ملازم من باش و او را دعا كرد
🔹راهب در «ليلة الهرير» شهيد شد
حضرت با دست خود او را دفن كرد و فرمود:
مثل اينكه مكان او را در بهشت میبينم
و درجهاش را كه خدا گرامى داشته است
📚بحارالانوار، جلد۳۳، صفحه۴۱
چنتا ضربالمثل جالب ژاپنی
1. بهار زیبا است زیرا زمستان وجود دارد.
(شرایط دشوار لحظات شاد را حتی با ارزشتر میکند).
2. خوشبختی به خانهای وارد میشود که اعضای خانواده شادمانه میخندند.
(خوش بینی و شادی، شانس را به خود جلب میکند).
3. ما وقتی به پل برسیم از آن عبور خواهیم کرد.
(نگران آینده نباشید. شما با هر آنچه در زمان مناسب بیایید کنار خواهید آمد)
4. از آنجا که خورشید در حال غروب است، ستارهها شروع به درخشش میکنند
(شکستها به پایان نمیرسند ، آنها راه را برای وارد به چیزهای جدید و زیبا باز میکنند).
5. در پشت ابرها همیشه یک آسمان آبی وجود دارد
(حتی اگر اکنون همه جا تاریک به نظر برسد، همیشه نوری برای تابش بر این ظلمت است).
🍃🌺🍃🍃🌺🍃
🔻چنگیزخان در نخستین یورش به ایران، نتوانست بخارا را فتح کند. این ناکامی برایش سنگین بود؛ روزها به راهی برای تسخیر این شهر اندیشید، تا سرانجام نقشهای نو درانداخت.
در نامهای به مردم بخارا نوشت: «آنکه با ما پیمان ببندد، در امان خواهد بود.»
مردم دو دسته شدند:
آنان که ایستادگی کردند
و آنان که به خیال حفظ جان، به لشکر دشمن پیوستند
مدتی بعد، چنگیز بار دیگر نوشت:
«با همشهریانی که مقاومت میکنند بجنگید؛ هر آنچه از آنان غنیمت گرفتید از آنِ خودتان، و بهزودی حکومت شهر را نیز به شما خواهیم سپرد.»
نبرد آغاز شد. خیانتپیشگان، مدافعان شهر را شکست دادند و دروازهها را به روی مغول گشودند. اما...
لشکر مغول که وارد شد، چنگیز فرمان داد: «سر همهی آنها که با ما صلح کرده بودند، از تن جدا شود.»
یارانش پرسیدند: «مگر با آنان پیمان نبسته بودیم؟»
چنگیز پاسخ داد: «اگر به ما وفادارند، چرا به خون خویشانشان خیانت کردند؟ کسی که به برادرش وفا نمیکند، چگونه به بیگانه وفادار میماند؟»