eitaa logo
🌿هیئت محمدرسول الله (ص) 🌿
96 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
673 ویدیو
43 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ 🔸کنار خیابان ایستاده بودم که دیدم یه معلول ذهنی که آب دهنش کش اومده بود و ظاهر نامناسب و کثیفی داشت به هر کسی که میرسه با زبون بی‌زبونی ازش میخواد دکمه بالای پیراهنش رو ببنده اما چون ظاهر خوب و تمیزی نداشت همه ازش اکراه داشتن و فرار می‌کردند! 🔹دو سه تا سرهنگ راهنمایی و رانندگی با چند تا مأمور وسط چهارراه ایستاده بودن و داشتند صحبت می‌کردند 🔸یکی از اونها معلوم بود نسبت به بقیه از لحاظ درجه ارجحیت داره چون خیلی بهش احترام میذاشتن 🔹این معلول ذهنی رفت وسط خیابان و به آنها نزدیک شد و از همون سرهنگی که ذکر کردم خواست که دکمه‌اش رو ببنده! 🔸سرهنگ بی‌سیم دستش رو به یکی از همکارانش داد و با دقت دکمه پیراهن اون معلول ذهنی رو بست و بعد از پایان کارش وسط خیابان و جلوی اون همه همکار و مردم به اون معلول ذهنی یه سلام نظامی داد و ادای احترام کرد! 🔹اون معلول ذهنی که اصلاً توقع این کار رو نداشت خندید و اون هم به روش خودش سلام داد و به طرف پیاده رو اومد 🔸لبخند و احساس غروری که توی چهره‌اش بود رو هیچ وقت فراموش نمی‌کنم 🔹بعد از این قضیه با خودم گفتم: کاش اسم و مشخصات اون سرهنگ رو یادداشت می‌کردم تا با نام بردن ازش تقدیر کنم اما احساس کردم اگر فقط به عنوان یک انسان ازش یاد کنم شایسته‌تر باشه ... 🔸این کار جناب سرهنگ باعث شد اشک توی چشمام جمع بشه و امیدوار بشم که هنوز انسان‌هائی با روح بزرگ وجود دارند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ 🔸گویند برای پادشاهی مردی آوردند که هنرنمایی فراوانی بلد بود شاه بر مسند خود تکیه زد و مرد هنرمند صفحه‌ای چوبی بر دیوار نهاد و میخی را از دور زد و بر روی صفحه آن میخ جای گرفت 🔹مرد هنرمند میخ دیگری زد در پای آن میخ جای گرفت و این میخ‌ زدن‌ها تکرار شد و بدون خطا پنج میخ را در پای آن میخ اول مانند ستاره جای داد و کاشت 🔸شاه دست زد و همه حاضران به خوشحالی شاه دست زدند مرد هنرمند از اینکه هنرش مورد مطلوب و پسند سلطان واقع شده بود از شادی در پوست خود نمی‌گنجید 🔹شاه او را کنار خود خواست و به وزیر امر کرد صد سکه طلا به او پاداش دهد و به وزیر امر کرد صد شلاق هم به او بزنند 🔸مرد هنرمند و حاضرین از این دو عمل ضد و نقیض شاه در حیرت ماندند! 🔹شاه گفت: صد سکه دادم چون زحمت کشیده و این کار را یاد گرفته بودی و باعث مسرت و انبساط خاطر ما شد 🔸اما صد ضربه شلاق زدم چون به‌ جای این همه وقتی که در کاری بیخود و بی ثمر گذاشته بودی می‌توانستی حرفه و کاری خوب بیاموزی که ثمری هم داشته و گره‌ای از مردم بگشاید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا