eitaa logo
🌿هیئت محمدرسول الله (ص) 🌿
96 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
674 ویدیو
43 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✿‍ داســتــان مـعـنــوی ✍یکی از دوستان تعریف می‌کرد می‌گفت وسط بیابون بنزین تموم کردیم خانوادم تو ماشین بودند هوا خیلی گرم بود تقریباً نزدیک ظهر گالن چهار لیتری رو برداشتم اومدم کنار ماشین وایسادم شروع کردم به دست بالا کردن واسه ماشین‌هائی که به سرعت از کنارم رد می‌شدند 🔸ساعتی گذشت و کسی نایستاد کلافه شده بودم از من بدتر زن و بچه‌هام تو ماشین خیلی از این وضعیت شاکی بودند 🔹بازم سعی خودم رو کردم ولی فایده نداشت یک دفعه فکری به ذهنم رسید سرم رو از شیشه داخل ماشین کردم و به خانومم گفتم بچه شیرخوارم رو بده پرسید میخوای چیکار کنی گفتم مگه نمی‌بینی کسی نگه نمیداره بهمون بنزین بده شاید به خاطر بچه نگه دارند 🔸به محض اینکه بچه رو بغل گرفتم دیدم یه ماشین هجده چرخ منو که دید به سرعت نگه داشت و به سرعت پایین پرید و با یه کلمن آب به سمت ما دوید نفس زنان گفت چی شده؟ بچه تشنشه؟ 🔹گفتم نه دو ساعتی هستش اینجا ایستادیم برای بنزین، دیدم کسی نگه نمیداره بچه رو بغل کردم 🔸دوستم می‌گفت دیدم اشک تو چشم‌های راننده حلقه زده، گفت مرد حسابی تو که میدونی ما شیعه ها به اینجور صحنه ها حساسیم چرا با دل ما بازی میکنی و نشست کنار ماشین 🔹من و خانوادم دیگه حالمون رو نفهمیدیم و شروع به گریه کردیم نمیدونم چند تا ماشین نگه داشتند تا ببینند چه اتفاقی افتاده 👌ولی همینو میدونم هیچ وقت، هیچ وقت دیگه اون لحظه روضه رو یادم نمیره لحظه‌ای که امام نگاه کرد دید گوش تا گوش 😭😭 یا علی اصغر حسین علیه‌السلام🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داســتــان مـعـنــوی 🔸«جوون» غلام سیاهى که امیرمؤمنان على علیه‌السلام او را خریدارى کرد و به ابوذر غفارى بخشیده بود 🔹او در ربذه تبعیدگاه ابوذر همراه ابوذر بود و پس از شهادت ابوذر در سال ۳۲ هجرى به مدینه بازگشت 🔸و در خدمت امیرمؤمنین علیه‌السلام و سپس امام حسن مجتبى علیه‌السلام و پس از آن در خدمت امام حسین علیه‌السلام بود 🔹او به همراه امام از مدینه به مکه‏ آمد امام علیه‌السلام در روز عاشورا به وى فرمود: تو از جانب ما آزادى تو در جستجوى عافیت با ما همراه بودى پس خویش را در راه ما گرفتار مکن 🔸«جوون» خود را به پاهاى حضرت انداخت و ملتمسانه عرض کرد: پسر پیامبر در خوشی‌ها خانه شما بودم حال در گرفتارى رهایتان کنم؟ آنگاه افزود: بخدا سوگند می‌‏دانم بویَم ناخوشایند حَسَبم ناچیز و چهره‌ام سیاه است پس بهشت را بر من ارزانى دار تا بویَم خوش و حَسَبم شریف و سیمایم سفید گردد به خدا سوگند از شما جدا نخواهم شد تا این خون من با خون شما بیامیزد 🔹پس از این گفتار امام به وى اجازه داد او شادمان به سوى میدان شتافت سپس جنگید تا به فیض شهادت نائل آمد 🔸امام بر بالین وى حاضر شد و اینگونه در حقش دعا کرد: خدایا چهره او را سفید گردان و بوى او را خوش گردان و او را با اَبرار محشور کن و بین او و محمد و آل محمد در بهشت آشنایى برقرار ساز 🔹از امام سجاد علیه‌السلام نقل شده است: آنگاه که جمعى براى دفن شهیدان کربلا حاضر شدند، پیکر «جوون» را در حالى یافتند که با گذشت چند روز بوى بسیار خوشى از آن به مشام می‌رسید 🔸یه غلام هم داشت ابی عبدالله به نام واضح که حافظ قرآن بود به میدان رفت پس از آنکه به زمین افتاد امام علیه‌السلام بر بالینش حاضر شد و چون مشاهده کرد غلام نسبت به آن حضرت اظهار علاقه می‌کند امام گریان شد و در کنارش نشست و صورت بر جبینش نهاد 🔹غلام که از این همه محبت به وجد آمده بود شادمان شد و فریاد زد: کیست همانند من که پسر پیامبر صورتش را بر صورتم قرار داده این را گفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد یکسان رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت: در دین ما سیه نکند فرق با سپید 🔸در اینجا امام علیه‌السلام در لحظه شهادت صورت بر صورت غلامش می‌‏گذارد یعنى همان ابراز محبتى را که درباره فرزند شجاع و دلبندش علی اکبر علیه‌السلام می‌کند درباره غلامش نیز روا داشت یعنى اینها همه مجاهدان و شهیدان راه خدا هستند و همه آنها عزیز و گرامی‌‏اند و همه در یک مسیر و براى یک هدف جهاد کردند و شربت شهادت نوشیدند 📚برگرفته از كتاب نفس المهموم