🔆خودکشی
شب جمعه بود که بر سر مزار یادبود شهید ابراهیم هادی رفتم. خانمی با لهجه عربی مشغول توزیع شیرینی بود و همینطور برای ابراهیم صلوات می گرفت.
او میگفت از اهواز تا اینجا آمده ام.
یکی از خانم ها باتعجب از او پرسید: علت آمدن شما چیست: این خانوم کنار مزار ابراهیم نشست و گفت: مدتی قبل گرفتاری های دنیا خیلی به من فشار آورد. همچنین گرفتاری مالی شدید نیز ایجاد شد. دیگه هیچ راه چاره ای نداشتم.
آخر شب بود که به موضوع خودکشی فکر کردم. به دیدگاه خودم این آخرین راه درمان بود. تصمیم قطعی گرفتم که فردا خودکشی را عملی کنم.
همان شب در عالم خواب جوانی را دیدم که با من صحبت کرد و گفت: خودکشی راه حل مشکلات شما نیست، بلکه مشکلات شما را صد برابر می کند. هم در برزخ گرفتار می شوی و هم پدر و مادر و فرزندت را گرفتار می کنی. عذاب روحی خودکشی به مراتب بالاتر از مشکلات شماست. مشکلات دنیای حل خواهد شد و... اینقدر صحبت کرد که وقتی بیدار شدم، مجاب شدم به خودکشی فکر نکنم.
چند روز بعد گرفتاری مالی ما به طرز عجیبی برطرف شد، مدتی از این ماجرا گذشت و من به طور کل موضوع خودکشی را فراموش کردم، اما همیشه به این فکر می کردم که آن جوان که بود؟!
یک روز که در فضای مجازی به دنبال مطلبی میگشتم، یک باره با تصویر جوانی روبرو شدم که آن شب با من در مورد خودکشی حرف زد! روی عکس کلیک کردم، نوشته شده بود: شهید ابراهیم هادی
⚜سلیمان و دهقان
برگزیده حضرت سبحان ، جناب سلیمان با بساط شاهی و سلطنت و عظمت و مکنت بر دهقانی گذر کرد . دهقان چون شأن سلیمان را دید گفت : خدای مهربان به پسر داود پادشاهی عظیم و سلطنتی کبیر کرامت فرموده . باد این سخن را به گوش سلیمان رسانید . حضرت از بساط عظمت به زیر آمد و نزد او رفت و فرمود : چیزی را که توانایی آن را نداری و تحمل مسئولیتش را برایت قرار نداده اند آرزو مکن ؛ اگر یک تسبیح تو را خدا بپذیرد ، برای تو از آنچه حشمت دنیا به سلیمان عنایت شده بهتر است ، زیرا ثواب تسبیح باقی و ملک سلیمان فانی است !
📜ربیع الآثار
✨﷽✨
🌼آیا خداوند برای بندهاش کافی نیست؟
✍️آیت الله شیخ محمدتقی بهلول میفرمودند: ما با کاروان و کجاوه به «گناباد» میرفتیم. وقت نماز شد. مادرم کارواندار را صدا کرد و گفت: کاروان را نگهدار میخواهم اول وقت نماز بخوانم. کارواندار گفت: بیبی! دو ساعت دیگر به فلان روستا میرسیم. آنجا نگه میدارم تا نماز بخوانیم. مادرم گفت: نه! میخواهم اول وقت نماز بخوانم. کارواندار گفت: نه مادر. الان نگه نمیدارم. مادرم گفت: نگهدار. کارواندار گفت: اگر پیاده شوید، شما را میگذارم و میروم. مادرم گفت: بگذار و برو. من و مادرم پیاده شدیم. کاروان حرکت کرد. وقتی کاروان دور شد وحشتی به دل من نشست که چه خواهد شد؟
من هستم و مادرم.دیگر کاروانی نیست. شب دارد فرامیرسد و ممکن است حیوانات حمله کنند. ولی مادرم با خیال راحت با کوزه آبی که داشت، وضو گرفت و نگاهی به آسمان کرد، رو به قبله ایستاد و نمازش را خواند. لحظه به لحظه رُعب و وحشت در دل منِ شش هفت ساله زیادتر میشد. در همین فکر بودم که صدای سُم اسبی را شنیدم. دیدم یک دُرشکه خیلی مجلل پشت سرمان میآید. کنار جاده ایستاد و گفت: بیبی کجا میروی؟ مادرم گفت: گناباد. او گفت: ما هم به گناباد میرویم. بیا سوار شو. یک نفس راحتی کشیدم. گفتم خدایا شکر. مادرم نگاهی کرد و دید یک نفر در قسمت مسافر درشکه نشسته و تکیه داده. به سورچی گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمینشینم.
سورچی گفت: خانم! فرماندار گناباد است. بیا بالا. ماندن شما اینجا خطر دارد. کسی نیست شما را ببرد. مادرم گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمینشینم! در دلم میگفتم مادر بلند شو برویم. خدا برایمان درشکه فرستاده است. ولی مادرم راحت رو به قبله نشسته بود و تسبیح میگفت! آقای فرماندار رفت کنار سورچی نشست. گفت مادر بیا بالا. اینجا دیگر کسی ننشسته است. مادرم کنار درشکه نشست و من هم کنار او نشستم و رفتیم. در بین راه از کاروان سبقت گرفتیم و زودتر به گناباد رسیدیم. اگر انسان بنده خدا شد و در همه حال خشنودی خدا را در نظر گرفت، بیمه میشود و خداوند تمام امور او را کفایت و کفالت میکند. «أَلَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ» (زمر، آیه36) آیا خداوند برای بندهاش کافی نیست؟
✅ کانال استاد دانشمند
💢اعمال شب و روز دحوالارض
💠در شب و روز دحوالارض آداب و اعمال خاصی را باید انجام داد که عبارتند از :
اعمال اول : روزه داری بوده که ثواب هفتاد سال عبادت را دارد.
اعمال دوم : شب زنده داری و احیا نگه داشتن در شب دحوالارض که برابر با یک سال عبادت است.
اعمال سوم : گفتن ذکر و خواندن دعاهای سفارش شده و توبه و استغفار
اعمال چهارم : غسل کردن به نیت روزِ دحوالارض و نماز مخصوص آن.
اعمال پنجم : زیارت خاصه حضرت امام رضا علیه السلام که فضیلت زیادی دارد.
📎 #دحو_الارض
📎#روز_دحوالارض
📎#بیست_و_پنجم_ذی_القعده
💎رسول خدا صلي الله عليه و آله در سخنانى به ابوذرغفارى فرمود:
يا اَبـاذر!
اِذا اَرادَ اللّه ُ بِعَبـْدٍ خَيـْرا فَقـَّهَهُ فِى الدّينِ
وَ زَهَّدَهُ فِى الدّنيا وَ بَصَّرَهُ بِعُيوُبِ نَفْسِهِ.
اى ابوذر! هرگاه خداوند درباره بنده اى اراده خير كند،
او را در دين، دانا مى سازد و در دنيا پارسا مى گرداند
و او را به عيبهاى خودش بينا مى سازد.
📗[بحارالانوار ، ج 74 ص 💎رسول خدا صلي الله عليه و آله در سخنانى به ابوذرغفارى فرمود:
يا اَبـاذر!
اِذا اَرادَ اللّه ُ بِعَبـْدٍ خَيـْرا فَقـَّهَهُ فِى الدّينِ
وَ زَهَّدَهُ فِى الدّنيا وَ بَصَّرَهُ بِعُيوُبِ نَفْسِهِ.
اى ابوذر! هرگاه خداوند درباره بنده اى اراده خير كند،
او را در دين، دانا مى سازد و در دنيا پارسا مى گرداند
و او را به عيبهاى خودش بينا مى سازد.
📗[بحارالانوار ، ج 74 ص 80]
#دانایی